logo





کجاست فکر حکیمی و رأی برهمنی

شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۷ اوت ۲۰۲۱

شهریار حاتمی

new/shahryar-hatami1.jpg
ز تند باد حوادث نمی توان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی

ببین در آینه ی جام نقش بندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب زَمَنی

از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی

به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکُند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رأی بَرهمنی

حافظ

آیا همیشه در بر همان پاشنه می چرخد که تا به حال چرخیده است. آیا امید در مرحله ی امید باقی می ماند و وصول، آن طور که همیشه گفته اند، ناممکن خواهد نمود. آیا تحولات و دگرگونی ها همیشه آن طور که ما انتظار می کشیم رخ نخواهند داد.

حافظ از شرایط دورانی که می زیسته می گوید. و عجیب که دوران او بی شباهت به دوران امروز ما نیست. حوادث چنان پی در پی رخ داده اند که تصور شرایطی بیش از آن چه که هست را دشوار کرده است. فقدان اجماع حکیمان و بَرَهمنان جامعه بسیار محسوس است. کمبود اتحاد در میان گروه های مخالف نظام و عدم یک سخنی شان را به وضوح می توان دید. گویا، حافظ، آن عزیزِ والا از ایران امروز ما سخن گفته است. ایرانی که چنان بر آن رفته است که تصور این که روزگاری در این سرزمین آبادی و آبادانی ای وجود داشته است، دشوار به نظر می رسد. حافظ از زمانه ای سخن می گوید که حتی در آیینه ی نقش بندی غیب نیز چنین زمانه ای را، نمی توان دید. بلایا چنان سنگین اند و چنان مهلک و فضا چنان مسموم است که تصور وجود کسانی که هنوز جویای حق و عدالت باشند، غریب به نظر می آید. بارقه ی امید به بهبود اوضاع اما حافظ را وا می دارد که ضمن توصیه به تلاش و بردباری، چشم امید بر آسمان بدوزد و باور نکند که حق، چنین نگین عزیزی را در دستان اهریمنان رها خواهد کرد.

او نیست که ببیند امروز پس از گذشت هشت قرن، هنوز این پرسش که کِی این آب و خاک از چنگال اهریمنان رها خواهد شد، اذهان ما را پر کرده است. پس از او، این نگین عزیز، بارها و بارها از چنگال اهریمنی به چنگال اهریمنی دیگر افتاده است و چون انگشتر گرانبهای به یغما رفته ای، دست به دست گشته است. طعم خوش رهایی را تنها در میانه ی این دست به دست شدن ها و در فاصله ی انگشتان دو اهریمن و در مدت زمانی اندک، چشیده است. شاید هم تنها، طعم شیرین امید بوده که کام اش را شیرین کرده است و نه طعم رهایی. امید به رهایی ست که طی قرون متمادی و فقط وقتی که کارد به استخوان می رسد، آدمی خود را، به امید رهایی، از چنگ اهریمن پیشین به چنگ اهریمنی تازه نفس می افکند تا تلخکامی اش را با مزه ی امید، شیرین کرده باشد. اگر بپذیریم که جامعه در این گذار متحول می شود و رشد می کند، باید این را هم بپذیریم که به موازات این تحول، اهریمنان و شیوه های تسلط شان نیز دگرگون می شوند.

ما امروز در جستجوی حکیمی و برهمنی هستیم تا سکان این کشتی در هم شکسته را بگیرد و پیش از آن که کشتی به گل بنشیند، آن را به ساحل مقصود برساند. خواجه ی شیراز هم در هشت صد سال پیش اگر چه با اتکاء به حق امید رهایی سرزمین اش را داشت اما هم چنان در جستجوی حکیمی فکور و فرزانه و رأی بَرَهمنی هم بود تا مزاج دهر که از این بلا تباه شده بود را شیرین کند.

تشتت بین گروه های مخالف نظام موجود آن قدر زیاد است که اجماع آن ها بر یک نظر مشترک، حتی در افق دوردست هم دیده نمی شود. تحلیلگران سیاسی و اجتماعی، یکی از عوامل تأثیرگذار در کندی روند تحول بزرگ در ایران را، در این تشتت می بینند. غالب این گروه ها شعار وحدت سر می دهند اما هم چنان در جایگاه خود ایستاده اند و نه تنها گامی عملی در زمینه ی ایجاد این وحدت بر نمی دارند بلکه در اتهام زنی و تخریب یکدیگر نیز فروگذار نمی کنند. اتحاد را دورتر از محوری که خود دور آن می چرخند، متصور نیستند. شاید هم به همین دلیل است که هنوز بارقه ی امید به یک جایگزین مناسب که مورد اعتماد عموم مردم باشد، در اذهان عمومی ندرخشیده است. مردم ما یک بار پیش از آن که چاه را بکنند، منار را دزدیده اند و با عواقب آن آشنا هستند.

امروز در این مقطع زمانی و در این‌مرحله از تاریخ سرزمین مان، گرچه که تندباد حوادث اثری از گل در این چمن باقی نگذاشته است آیا در گوشه ای هنوز بوی گل و و رنگ نسترنی هست؟ و نیز این پرسش تکراری قرون، که کجاست فکر حکیمی و رأی بَرَهمنی.

شهریار حاتمی
استکهلم

۱۶ مرداد ۱۴۰۰

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد