در تهرانِ جمهوری اسلامی، درصد ضعیفی از بیماران کرونایی موفق میشوند تا بر تخت یکی از بیمارستانها بستری شوند. حتا تختهای بیمارستانی را به بیماران کرونایی شهر میفروشند. به عبارتی دیگر بیماران مجبوراند که مبلغی را به یکی از واسطهها بپردازند تا در بستری شدن ایشان تسهیلگری به عمل آید. چون حجم اصلی بیماران کرونایی در منزل خود بستری میگردند. بیاعتمادی شهروندان تهرانی به عملکرد دولت شرایطی برمیانگیزد تا مردم از درمان در بیمارستانهای عمومی بپرهیزند. چنانکه گروههای عمدهای از بیماران کرونایی درمنزل خود قرنطینه میگردند تا شاید بتوانند از نو سلامتی خود را به دست بیاورند. ولی مردم در این مورد حتا آموزشهای ابتدایی را هم فرا نمیگیرند. | |
شهر تهران برای جمعآوری زبالهی واحدهای مسکونی و تجاری، حدود شصت هزار فان زباله نصب کردهاند. مردم زبالههای تر و خشک خود را در همین مخزنهای خیابانی میریزند. آنوقت زبالهها نیمههای شب تخلیه میشوند و مجموع آنها در زمینهایی از مرکز شهر تلنبار میگردند. زبالههای دپو شده را همان نیمههای شب به کامیونهای چهل تنی بار میزنند تا به آرادکوه کهریزک برسانند. جایی در بیست کیلومتری شهر تهران که در آنجا زبالهها را تفکیک میکنند تا تکلیف نهایی آنها مشخص گردد. اما شیرابههای زبالهی تهران در موقع حمل فاصلهای بیست کیلومتری تا آرادکوه را در بر میگیرد. خطی از لجن روی آسفالت خیابانها و بزرگراههای خروجی تهران ترسیم میکند. با این همه معنای تفکیک زباله از مبدأ، هنوز هم در تهران برای مدیران شهری آن جا نیفتاده است.
حجم بالای زبالههای خشک در تهران شرایطی را برمیانگیزد که عدهای هم از راه گردآوری همین زبالههای شهری روزگارشان را بگذرانند. شمار این افراد طی یک سال گذشته تا پنج برابر افزایش یافته است. به طور تقریبی چیزی حدود بیست و پنج هزار نفر کودک و وانتی در تهران از راه جمعآوری زبالههای خشک شهری معیشت خود را میگذرانند. درآمدزایی این زبالهها به حدی است که شهرداری گروههایی از کودکان را زیر مدیریت پیمانکاران خود سامان میدهد تا ایشان نیز از جمعآوری انواع و اقسام زبالههای خشک غافل نمانند. اما پیمانکاران شهرداری تنها چیزی حدود پانزده در صد از گردآوری این زبالهها سهم میبرند. مابقی زبالهها را افرادی از کودکان جمعآوری میکنند که در پوشش نیروهایی خصوصی به سر میبرند. اما شهرداری در رقابتی تنگاتنگ با همین نیروهای خصوصی قرار گرفته است که آنان را "زبالهدزد" مینامد. نامی نه چندان اخلاقی که میخواهند بیکفایتی خود را در ادارهی شهری امروزی و مدرن، در پس نامگذاریهایی از این نوع توجیه نمایند.
در تهرانِ جمهوری اسلامی، درصد ضعیفی از بیماران کرونایی موفق میشوند تا بر تخت یکی از بیمارستانها بستری شوند. حتا تختهای بیمارستانی را به بیماران کرونایی شهر میفروشند. به عبارتی دیگر بیماران مجبوراند که مبلغی را به یکی از واسطهها بپردازند تا در بستری شدن ایشان تسهیلگری به عمل آید. چون حجم اصلی بیماران کرونایی در منزل خود بستری میگردند. بیاعتمادی شهروندان تهرانی به عملکرد دولت شرایطی برمیانگیزد تا مردم از درمان در بیمارستانهای عمومی بپرهیزند. چنانکه گروههای عمدهای از بیماران کرونایی درمنزل خود قرنطینه میگردند تا شاید بتوانند از نو سلامتی خود را به دست بیاورند. ولی مردم در این مورد حتا آموزشهای ابتدایی را هم فرا نمیگیرند.
از این راه است که حجم وسیعی از زبالههای کرونایی در نهایت به همان مخزنهای شهری راه مییابند. سپس کودکان زبالهکرد همراه با زیر و رو کردن همین زبالههای کرونایی است که به نمونههایی از زبالههای خشک دست مییابند.
گفتنی است که مخزنهای زبالهی شهر تهران هرگز شست و شو نمیشوند. بوی لجن آنها تا فاصلههای صد متری رهگذران را بدرقه میکند. در عین حال در قسمت تحتانی همین مخزنها سوراخهایی را تعبیه کردهاند تا در صورت شست و شو آب آن بیرون بریزد. کاری که هرگز انجام نمیشود ولی به جای آن شیرابهی زبالههای تر به فضایی از کف خیابان پراکنده میگردد. جدای از این، بسیاری از بیخانمانهای شهری، قوت روزانهی خود را از همین مخزنها به دست میآورند. آنان پذیرفتهاند تهماندهی غذای رستورانها یا خانوادههای تهرانی را در همین مخزنها بجویند و با خوردن آن مشکل تغذیهی خود را حل و فصل نمایند. بسیاری از گربههای ولگرد تهران هم غذایشان از مخزنهای زباله تأمین میشود. موشها کف جویهای خیابان هم از چنین راهکاری، غافل نمیمانند. در واقع مخزنهای شهری نه فقط به محلی برای کار زبالهگردها بدل میشود بلکه بسیاری از مردم به همراه گروههایی از پرندگان و حیوانات نیز غذای روزانهی خود را از چنین مکانی تأمین میکنند.
تازه، مخزنهای زباله همگی روباز هستند. هوای گرم و تابش آفتاب بر زبالهها اثر میبخشند و بوی تعفن آنها را تا صدها متر در فضای عمومی پخش میکنند. ولی مدیران شهری تهران ضمن همسویی با کل حکومت، مردم را به حضور چنین پدیدههای ناصوابی در فضای شهر عادت دادهاند. بوی گربههای مرده سطح شهر را هم باید به بوی تعفن مخزنها افزود. انگار شهرداری چندان وظیفهای ندارد که این گربههای مرده را از سطح شهر جمعآوری نماید. حجم کلاغها و موشهای مرده نیز در سطح شهرکم نیستند. محیط زیست ناسالم شرایطی را برمیانگیزد که سرآخر به مرگ این گروه از حیوانات و پرندگان بینجامد. اما صحنههایی از این دست هرگز در جایی از حکومت دیده نمیشوند. نادیده انگاشتن آسیبهای زیست محیطی موضوعی را در شهروندان تهرانی برمیانگیزد تا مردم نیز نسبت محیط زیست شهری بیتفاوت باقی بمانند. تداوم چنین آسیبی موجب میشود که مردم نیز به پذیرش بخشهایی از این کاستیها عادت کنند. موضوعی که رضایت مدیران شهری تهران را برمیانگیزد تا از پاسخگویی مستقیم به مطالبات شهروندان تهرانی بگریزند.
در تهران رسم را بر آن نهادهاند که بخشهایی از زبالههای شهری به همراه حجم بالایی از آبهای سطحی، داخل جوی خیابان رها گردند. این جویها را روباز طراحی کردهاند. زبالههای کرونایی نه فقط به فضای همین جویها راه مییابند، بلکه مجموعههایی از آن تا دهها کیلومتر راه طی میکنند تا در جایی از باغهای جنوبی تهران رها گردند.
از سویی سیستم فاضلاب شهری تهران با هزار و یک مشکل فنی و مدیریتی دست به گریبان است. چون در قسمتهایی از شهر، فاضلاب از لولههای آن، به کف خیابانها سرریز میکند. کاری که همه روزه بدون استثنا ادامه مییابد. فاضلاب پس از طی مسیرهایی از خیابان به درون جوی حاشیهی خیابان راه مییابد و از آنجا پس از طی مسیر دهها کیلومتری، خود را به مزارع جنوبی تهران میرساند. جایی که کشاورزان را به شوق میآورد. چون به اتکای همین فاضلابها خواهند توانست کشت خود را از آسیب خشکسالی وارهانند. آسیب سرریز شدن فاضلاب به خیابانها عمومی شهر آسیبی است که همچنان در محلههای شهرآرا، تهران ویلا، رسالت و دماوند بدون کم و کاست به قوت و اعتبار خود باقی مانده است. اعتراض عمومی مردم به چنین وضعی تا کنون راه به جایی نبرده است. دولت تلاشهای زیادی به عمل میآورد تا مردم را نسبت به پدیدههای از این نوع عادت بدهد. آنوقت بوی فانهای آلوده شهر نیز به بوی فاضلاب آن میآمیزد و در طول روز زیر آفتاب چهل درجهای تهران به فضای سلامت شهر آسیب میرساند. آسیبی که انواع و اقسام کروناهای فرآوری شده را نیز پشتوانه میگیرد.
در تهران جمهوری اسلامی هرچند وضعیت قرمز اعلام میگردد، ولی قرار نیست در این وضعیت قرمز چیزی تغییر بکند. تا آنجا که مراکز تفریحی و فروشگاههای خرید عمومی باز میمانند و بیاعتنا به آنچه که در سطح شهر میگذرد کار و بار خودشان را به پیش میبرند. انگار همه پذیرفتهاند همهگیری کرونا تعارفی خودمانی بیش نیست و حتا میتوانند نسبت به آسیبهای جانی آن بیتفاوت باقی بمانند. مردم همچنان از سوی شهرداری و دولت به امان خدا رها شدهاند و فقط ناظر ژستهای ضد کرونایی حکومت هستند. به صف کردن چند کیلومتری مردم در مراکز تزریق واکسن نیز از چنین دیدگاهی پرده برمیدارد. صفهای مواد غذایی نیز چیزی از صفهای واکسن کم نمیآورند. چنانکه پارکها و گردشگاههای عمومی را نیز بدون استثنا باز گذاشتهاند تا مردم به سلیقهی دلبخواه خود در فضای ناایمن آنها به گردش بپردازند. در چنین سپهری از آلودگی کرونایی کسی مسؤولیت این همه آلودگی را به عهده نمیگیرد و خود را پاسخگویی مردم نمیداند. همگی شهروندانی غیر پرسشگر را هدف گرفتهاند تا همین شهروندان غیر مسؤول ضمن کنش منفعلانهی خود چند صباحی بیشتر به ماندگاری آسیبزای حکومت یاری برسانند.
مدیران شهری تهران به پدیدهی "شهروندی" و توسعهی پایدار چندان اعتنایی به عمل نمیآورند. چون نمیخواهند ساکنان آن مطالبات شهری خود را دنبال کنند. آنان به شهرنشینانی میاندیشند که همگی از محتوای حقوق شهروندی خود تهی گشتهاند. چنین پدیدهای، هم ماندگاری حکومت را دوام میبخشد و هم از رنج و درد ایشان در خصوص سالمسازی محیط زیست شهری خواهد کاست. تا فانهای آلوده به زبالههای کرونایی دوام بیاورند، فاضلابها راهی کف خیابان و محلات مسکونی شوند و الگوهای زندگی امروزی هرگز در سپهر شهر تهران دوام نیاورد تا مطالبات شهروندی مردم نیز هر روز بیش از پیش در فضای چنین شهری تَه بکشد. آرزویی که برخلاف خواست حکومت هرگز محقق نخواهد شد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد