هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت، از "صاحبان نفوذ، تریبون و رسانه" خواست در جهت وحدت بکوشند. انگیزهی رفسنجانی از طرح راه حلی که برای رفع بحران عرضه میکند چیست؟ مصاحبه با مهدی خانبابا تهرانی، تحلیلگر سیاسی.
دویچه وله: آقای خانبابا تهرانی، آقای هاشمی رفسنجانی در جلسهی دیروز شنبه (اول شهریور / ۲۳ مرداد) مجمع تشخیص مصلحت نظام، بر جایگزینی فضای عقلایی به جای فضای هیجانی و رعایت دستورات رهبر جمهوری اسلامی تأکید کردند. به نظر شما انگیزهی ایشان از این تأکید در این مقطع زمانی چیست؟
مهدی خانبابا تهرانی: باور من بر این است که چرخش دیگربارهی آقای هاشمی رفسنجانی به سوی ولی فقیه آقای خامنهای، نشان از این واقعیت دارد که نظام جمهوری اسلامی با نگاهش بر بحرانی که بیسابقه است در جامعه، را ترس فراگرفته است. این از یکطرف. از طرف دیگر هم واقعیت این است که این نظام در اثر همین کودتای انتخاباتی و وضعیتی که بوجود آمد، از همه طرف دچار یک آچمز شده است. یعنی این که به نظر من سیاستگذاری چه در عرصهی داخلی و چه در عرصهی خارجی.
دولت احمدینژاد با وجود چنین وضعیتی که رژیم را فراگرفته و از طرفی بحران جامعه را فراگرفته است، نمیتواند قدم بردارد. از این روی من فکر میکنم آقای هاشمی در پرتو رایزنیهای پشت پردهی خودش به یک معنا بازگشت به خویشتن خویش کرده است. یعنی سیاست هاشمی همیشه یک حالت لحظهگرایی داشته است، پراگماتیکر بوده است و توانسته اجماعی بوجود بیاورد. این بار هم شاید برای خودش این شانس و این بخت را قائل شده است که میتواند بحران را مهار کند و در گفتوگوهای پشت پردهای که با آقای خامنهای کرده و با ذکر این مسئله که نباید نظام را قربانی آقای احمدینژاد بکند، آقای خامنهای و از طرف دیگر با نشانهی این که تضعیف موقعیت خامنهای اظهرمنالشمس است، توانسته است به باور من به این نقطه نظر برسد که مسئلهی پیشبرد حل بحران کنونی جامعه ایران را رهبر بپذیرد واگذار کند یا ارجاع کند به مجمع تشخیص مصلحت نظام که از گرایشهای مختلف هم آنجا هستند.
آقای هاشمی در سخنرانیای که در مجمع تشخیص مصلحت کرده است در آنجا به دو مشکل اشاره میکند. یک، مسئلهی داخلی که حلاش را در پرتو رفاه و وحدت میبیند. دیگری برای حل مشکلات خارجی. من بعد توضیح میدهم دربارهی مشکلات داخلی و خارجی و این که چگونهاند و آیا میتواند این سازش از بالا مسئله را حل کند یا نه.
لطفا در همینجا بپردازید به اینکه شما این قضیه را چگونه میبینید؟
مسئلهای که در انتخابات پیش آمد، یعنی کودتایی که انجام گرفت، بیشتر برای این بود که نیروهای نظامی قدرقدرتی خود را در معیت ولی فقیه نشان دهند و بروند برای به نظر من حل مشکلات خارجی جمهوری اسلامی. یکی مسئلهی مناسبات با آمریکا بوده است. با وضعیتی که الان هست، رژیم قادر نیست سیاستگذاریای کند که مورد تأیید همگان باشد، چه خود حاکمین و چه طرفداران جمهوری اسلامی و چه مردمان ایران. به این جهت است که من فکر میکنم هاشمی به این اشاره میکند که مسایل خارجی هم در گرو چنین وفاقی است و باید وفاقی باشد که آقای احمدینژاد و اینها اگر (قولی دادند) برای مذاکرهی با آمریکا برای حل مشکلات فیمابین، باید این اجماع وجود داشته باشد.
من فکر میکنم یکی از اساسیترین دلایلی که موجب سخنرانی کنونی آقای هاشمی شده است، پس از آن سخنرانی که در ۲۶ تیرماه کرد و به نظر من یکمقدار ناپرهیزی کرد آقای هاشمی، چون اصلاً آقای هاشمی بیانش آن نبود. به همین جهت من آن سخنرانیاش را سخنرانی تاریخی میدانستم. اما آن برای مهارکردن خیابان بود و وضع متشنجی که جامعه را فراگرفته بود. هاشمی به نظر من حرفش این است که با حفظ نظام ما میتوانیم برخی اصلاحات را انجام دهیم و به همین دلیل هم هست که فکر میکنم انتصاب آقای صادق اردشیر لاریجانی به مثابه رییس قوه قضاییه و حضور هاشمی در مراسم تودیع خودش نشانههایی از این بوده است که گامهایی از هر دو سو برداشته شده، و آن هم در حقیقت با رهبری هاشمی.
من این را باور ندارم که میرحسین موسوی یا آقای مثلاً کروبی با این سیاست کنونی کاملاً بتوانند همراهی کنند. این را آینده نشان میدهد. حذف مرتضوی، دُری نجفآبادی و خانهتکانیای که در دستگاه قضایی دارد میشود و قولهایی که آقای هاشمی دارد در این سخنرانی میگوید که باید دلجویی کرد از کسانی که مورد ظلم قرار گرفتهاند، اینها همه و همه نشان از بازگشت به آن سیاستی دارد که "حفظ نظام جمهوری اسلامی وظیفهی اساسی همهی ما است". و این کار را هاشمی میخواهد دوباره به نظر من به پیش ببرد.
به نظر شما تا چه حد آقای رفسنجانی میتواند در حال حاضر بر فضای سیاسی ایران تأثیر داشته باشد؟
همین. به نظر من پرسش اساسی همین است. چون خود هاشمی رفسنجانی هدف چالش اصلی آقای احمدینژاد و نیروهای دور و بر او هستند. هاشمی خودش شخصاً هم مورد خطر است و در حقیقت آقای احمدینژاد هم پس از انتخابات یا کودتایی که کردند گفت، اگر ما دولت را تشکیل بدهیم، سر بعضیها را به آسمان میکوبیم و از روز نخست هم هاشمی مورد حملات آقای احمدینژاد بود. حتا در گفتوگوهای تلویزیونی هم رو به آقای موسوی کرد و گفت، من با چهار نفر طرفم. شما (سه نفر دیگر) کاندیدا هستید در مقابل من، اما مرد اصلی آقای هاشمی است که آن پشت است.
به نظر من آقای هاشمی برای نجات خودش هم از چنین خطری که متوجهی شخص خودش هم هست، طبیعی است که تلاش میکند. این که بتواند مهار کند، من معتقدم که جنبش سبز ایران پایههای عینی دارد در ایران. پایههای عینیاش یکی وجود طبقهی متوسط است که نمیخواهد جامعه به صورت ولایت مطلقه فقیه اداره شود. دیگری وجود ۶۰ درصد نیروی جوان جامعه ایران است. اینها جوانانی هستند که بعد از انقلاب به دنیا آمدهاند و به نظر من سیاستگذاری دیگر و فضای دیگری برای جامعهشان طلب میکنند. به نظر من این دو اصل، یعنی وجود طبقهی متوسط و وجود جوانان و این ۶۰درصد نیروی جوانی که همه هم مطیع حرفهای آقای هاشمی نخواهند بود و من فکر میکنم بیشتر یک جنبش رنگینکمان است تا جنبش سبز. سبز را همه پذیرفتهاند بهعنوان عنصر وحدت برای آزادی و برای بهبود شرایط زیستشان.
به طور کلی تا چه حد جنبشی که در ایران شروع شده و سر بحثهایی را باز کرده است، مثل شکنجه و تجاوز در زندانها و نقش رهبری و دیگر مسئولان جمهوری اسلامی در آن میان، با حرفهایی از این دست مهارشدنی است؟
به باور من در حد و حدود وصله پینه کردن مسایلی که در جامعه ایران در پیش است، مسئله قابل مهار کردن نیست. درست است که هاشمی با اشاره به این نکته که در پرتو معنویت ماه رمضان باید برای حفظ و تربیت و انسجام وحدت و وفاق جامعه بهرهبرداری از این وضع بکنیم و برویم دلجویی کنیم از کسانی که مورد ظلم قرار گرفتهاند، من باور بر این ندارم که مسئله در اینجا پایان پیدا کند. جامعهی ما بیش از آن اطلاعات پیدا کرده است از جنایاتی که در این جامعه به دست حکومتگران انجام گرفته است و این بار آن بار نیست که «قتلهای زنجیرهای» اتفاق افتاد و پس از این که بعضی از مسایل رو شد و برخی از کادرهای خود رژیم جمهوری اسلامی در افشاگری آن قضیه همت کرده بودند، مثل آقای حجاریان، گنجی و دیگران، و آقای هاشمی وقتی دید در واقع (این) مسئله دارد همهگیر میشود، دریافت حقیقت و خواست آشنایی با حقیقت بیشتر آمد گفت، آقا فیتله را پایین بکشید. چرا؟ چون معتقد بود ممکن است این آتشی که بلند شده است دامن خود ایشان و کل نظام را بگیرد.
من باور ندارم آقای هاشمی بتواند این دفعه با این نوع نصایح مسئله را مهار کند. اما هاشمی و دوستان و یاران و طرفداران او یک مقوله را دارند مطرح میکند. میگویند در وضعیتی که پس از کودتای انتخاباتی بوجود آمده است، رژیم قادر به ادارهی جامعه نخواهد بود با این وضعیت، جامعه هم سراسر بحران است. بدین جهت خطر این است که جامعه ایران فروبپاشد و عملاً عدم تعادل نیروها و قدرتها مقابل همدیگر موجب جنگ داخلی و تروریسم وسیع شود. به این جهت با ترساندن بسیاری از منقدین و آدمهایی که اعتراض دارند به وضعیت این نظام، در حقیقت میخواهند آشتی را از بالا انجام دهند. این که آشتی بالا بتواند پایین را مهار کند، من باور ندارم.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری
تحریریه: بهنام باوندپور
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد