logo





آیا به اصلاحات سیاسی در ایران می توان امید بست؟

يکشنبه ۱ شهريور ۱۳۸۸ - ۲۳ اوت ۲۰۰۹

اسحاق نجم الدین

eshagh-najmaddin.jpg
سی سال از انقلاب بهمن 57 می گذرد. در طی این سال ها جمهوری اسلامی گام به گام به حذف و سرکوب مخالفین و دگراندیشان نظام عمل کرده است. خشونت، جزم اندیشی و اقتدارگرایی پایه هایی حکومتی بوده است که با انقلاب مردمی به قدرت رسیده اما از همان آغاز مقابل مردمی که برای استقلال و آزادی انقلاب کردند، ایستاد و با انواع ترفند های اسلامی، نیروهای دگراندیش را وابسته به بیگانگان متهم کرد.
شعار اصلاحات در آغاز با بیان " باران می خواستیم، سیل آمد" توسط مرحوم مهندس بازرگان نخست وزیر دولت موقت انقلاب مطرح شد که این فکر هم از طرف متعصبین اسلامی و نیروهای چپ با پرچسب " جاده صاف کن امپریالیست" مواجه شد و تفکر لیبرالی و آزادمنشی آقای بازرگان در همان آغاز انقلاب با بی مهری روبرو شد و راه را برای تسخیر کامل قدرت بدست نیروهای انقلابی تندرو به رهبری خمینی هموار کرد. روحانیون یکپارچه زیر چتر خمینی به " وحدت کلمه" رسیدند و این کشتی را در دریای توفانی انقلاب به هر ترتیبی هدایت کرد. بعد قرعه اصلاحات با بنی صدر گره خورد و سرنوشت اصلاحات آقای بنی صدر که با یازده میلیون رأی مردم به ریاست جمهوری رسید، با حکم عزل از طرف خمینی روبرو گشت و در حقیقت این اولین کودتای اسلامی بود که متأسفانه این بار هم با بی مهری نیروهای چپ روبرو شد و راه را باز هم برای متحجرین اسلامی هموارتر کرد.
سرکوب خشن سازمان مجاهدین خلق ایران که به همکاری با بنی صدر روی آورد و از سیاست " قهر در مقابل قهر" پیروی می کرد، این سازمان را به ورطه انحراف سیاسی غلتانید و عاقبت و سرنوشت تلخ امروز سازمان مجاهدین خلق ایران گویا و بر همه آشکار است. بعد از این باز جمهوری اسلامی از صافی گذر کرد و از عطش خون مخالفینش سیراب نشد
بدنبالش سرکوب حزب توده ایران و فدائیان خلق ایران که از سیاست های" ضد امپریالیستی خط امام" دفاع می کردند و به این دیکتاتور خون آشام امید واهی بسته بودند، آغاز شد.
اما سرکوب به این احزاب، سازمان ها و شخصیت ها ختم نشد و اقتدارگرایی به حکم ضمانتی که از طرف خمینی گرفته بود، هر روز بر وحشت و ترس مردم می افزود. ترور شخصیت های مخالف در خارج از کشور نیز بخشی از کارنامه خونین و ننگ آور جمهوری اسلامی را آذین تر کرد.
دیگر غیر خودی ها کاملأ از صحنه سیاست ایران حذف شده بودند و مرگ خمینی باعث نفس کشیدن مدافعین تفکر نرم در میان مذهبی ها شد و تلاش داشت تا در غیاب رهبر قدرتمند موج افکنی کند و اندیشه اصلاحات این بار دامان نظام را گرفت. خاتمی مظهر این تفکر بود که دیگر بر همگان شکاف جناحی در حکومت اسلامی آشکار کرد. به او امید ها بسته شد، تقویت مباحث گفتمان مدنی همراه با اصلاحات سیاسی و باز شدن اندک فضای سیاسی در ایران این ظن (از آن جایی که فکر اصلاحات در میان روشنفکران ایران قوی است) بوجود آورد که جمهوری اسلامی را می توان رام کرد.

قتل های زنجیره ای و سناریو وحشتناکی که از قبل تدارک دیده شده بود، سرکوب جنبش دانشجویی و هر ندای حق طلبانه دیگری در همین ایام مزه اصلاحات آقای خاتمی را بر همگان تلخ کرد.

جنبش خرداد ماه 88 که دامنه سرکوب و خشونتش همچنان ادامه دارد نیز بر تقویت این فکر که اصلاحات در ایران شکست خورده و ماشین جمهوری اسلامی آنقدر کهنه و بی کارآمد است که به سختی می توان نسخه مهندسی اصلاحات برایش پیچید، مهر تأئید می زند.
اکنون چه باید کرد؟ جامعه ایران در حال پوست اندازی است. فکر انقلاب کماکان در ذهن مردم ایران پس و پیش می شود و اهریمن را با گفتگو نمی توان بر سر عقل آورد. اگر حکومت برای خشونت زدایی هزینه کرده بود، آن گاه اصلاحات می توانست به کاستی ها و نارسایی های سیاسی و اجتماعی پاسخ داشته باشد اما هنگامی که حکومت دست رد بر هر گونه اشکال مسالمت آمیز زده است، جا دارد اپوزیسیون سیاسی ایران در یک گفتگوی سازنده و خلاق امکان برون رفت از وضعیت وحشتناک کنونی چاره جویی کنند.
احزاب و سازمان های سیاسی بار دیگر در این کارزار به سنجش و قضاوت گذاشته می شوند و فکری که واقعأ برای برقراری دمکراسی در عمل و نه در حرف پایبند باشد، راهی جر تشکیل جبهه دفاع از دمکراسی ندارد. جنبش خودجوش داخل کشور امکان پیوند با اپوزیسیون خارج از کشور مهیا کرده است. این احزاب و سازمان ها اگر واقعأ برای برقراری دمکراسی در ایران مبارزه می کنند، می توانند صرفنظر از تعلقات فکری و طبقاتی حول دمکراسی برای ایران گرد آیند، فکری سوای این که بر حذف این یا آن حزب و سازمان اصرار دارد باید بر دمکرات بودنش شک کرد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد