logo





«روزبه دادویه پارسی» بنا بر دو روایت

پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۰ مه ۲۰۲۱

احمد شیرازی

new/ahmad-chrazi.jpg
آقایی فلسفه دان و تاریخ دان و «مدرنیته» دان ، در یک مبحث صدائی و سیمائی از مبداء پاریس — لندن از جمله در باره روزبه دادویه پارسی که در جمهوری اسلامی اولیه در هزار و اند سال قبل مجبور شده بود نامش را به«ابن مقغع» تغییر دهد این گونه «تنویر افکار» می کرد:

« شخصی به نام ابن مقفع که اسمش… حالا به خاطرم نیست، که یک ایرانی است و حتی در شرح حالش مورخانی که در باب او نوشته اند، که ایشان اصلن عمدتن واساسن دین مزده یسنایی را داشته… اسمش روزبه ایرانی است، این روزبه ایرانی، خوب دقت کنیم به این مثال، من افسانه اینجا نمی گم، نمی خوام شنونده یا بینده لحظاتی تخمه بشکنه افسانه بشنوه، نه، بیاندیشد و آن اینکه، این آقای ابن مقفع بعدها، تو همان قرن دوم اگر اشتباه نکنم به دست خلفای مسلمان کشته می شه به جرم بی دینی، درست؟ ایشان چه کار می کنه؟ کتاب کلیله و دمنه را به عربی ترجمه می کنه… فاجعه است، این فاجعه است، این فاجعه تاریخی رو کسی اشاره نکرده ( منظور ایشان کار ترجمه است نه کشته شدن مترجم ) حتی اونهایی که در این صد و بیست سال از دورهٔ رضاشاه به بعد، ادیبان برجسته، استادان دانشگاه بوده اند منجمله آقای مجتبی مینوی تهرانی که خوب این کتاب را تنظیم کرده ، غلط گیری کرده… هرگز بهش اشاره نکرده( منظور ایشان ترجمهٔ فاجعه بار است) آخه برزویه طبیب، ببخشید ، روزبه ایرانی که خودش یک ایرانیه، زبانی را که هنوز گرامر نداره و همین آقا براش گرامر تهیه می کنه، آیا این کتاب نباید به زبان مردم ایران ترجمه بشه حداقل یک زبانی که زبان مردم اون قوم بوده، حالا فارسی که اون روز اونجوری پیدا بوده، درعرصهٔ فکری ایران به فارسی نوشته شده آثاری هم احتمالن وجود داره، چرا می آید به عربی می نویسه؟ چی رو نشون می ده؟ … سفوط از اسلام به بعد نیست، سفوط پیش از اسلام در اندیشه ایرانی بوده … ما باید اینو بدونیم نگاه ما هرگز نگاه عقلانی نیست هرگز و هرگز…»

—حال بخوانید بخشی از نوشتار هفت صفحه یی احسان طبری در باره ابن مقفع و آن فاجعه و بی عقلی مترجم کلیله و دمنه را که از پنجاه سال قبل در کتابی به نام «جهانیینی ها و جنبش های اجتمایی در ایران» چندین بار چاپ و پخش شده است، این یاد آوری به این منظور است که فرق بین برخورد «هردمبیلی» با «اطلاع رسانی» تاریخی نمونه وار نشان داده شود تا جوان‌تر ها فراموش نکنند هر گردی ، گردو نیست، ازاین قرار:

«از آن گذشته باید از غدر عباسیان و پیمان شکنی و ریاکاری و قساوت آنان یاد کرد . عباسیان با ابومسلم خراسانی، خاندان نوبختی، خاندان برمکی، افشین خیدر، مازیار بن قارن، بابک خرم دین و بسیاری دیگر از ایرانیان رفتاری جز این نداشتند که از آنها اگر بتوانند استفاده کنند و سپس به فریب به دامشان کشند و نابودشان سازند. خاندان عباسی کاتب بلیغی چون ابن مقفع را از چنگ امیر اموی بیرون می آورد و پس از آن که از قریحهٔ شگرف او به سود خود چند صباحی استفاده می کند، او را به تیغ جلاد می سپرد. «قتل غیله» شیوه سالوسانه و رذیلانة آنان بود.

روزبه ابن مقفع بی هیچ اغراق شهید دانش، شهید میهن پرستی، شهید روح بی باک و تسلیم ناپذیر خود است، و نه فقط از جهت دانش و مقام والای ادبی خود. بلکه از جهت روح پیکارجوی خویش در تاریخ میهن ما جائی ارجمند دارد.

آثار ابن مقفع را می توان بر سه گروه تقسیم کرد:

نخست، آثاری که وی برای معرفی فرهنگ ایران از پهلوی به عربی گردانده، مانند گاهنامه و آئین نامه و کلیله و دمنه و خداینامه( که آن را سیرالموک یا سیرة ملوک الفرس نامید) و کتاب مزدک و کتاب التاج و غیره

دوم، آن آثاری که وی برای معرفی فرهنگ یونانی ترجمه کرده و به احتمال قریب به یقین آ نها هم از پهلوی ترجمه شده و کتب منطقی ارسطو را در بر می گیرد، مانند قاطیغوریاس، باری ارمینیاس، آنالوطیقا و غیره. این کتب غالبأ در دوران سلطنت خسرو انوشیروان و بنا به تشویق او از طرف روحانیون ایرانی نسطوری و یعقوبی به پهلوی ترجمه شده بود برخی نیز می گویندکه ابن مقفع « ایساغوجی» اثر فرفریوس صوری را نیز از پهلوی به عربی گرداند. بدین ترتیب نخستین آشنائی اعراب با آثار فلاسفهٔ یونان از طریق تراجم ابن مقفع انجام می گیرد .

سوم ، آثاری است که خود ابن مقفع نگاشت، مانند ادب الکبیر یا درةالیتیمه و ادب الصغیر و رسالة الصحابه و غیره

ابن مقفع شعر نیز می سرود ، ولی به قول مورخان در این زمینه«مقل» و کم گو بود
هدف ابن مقفع از ترجمه آن آثار آن بود که روح مدنیت عالی تر ایرانی را در محیط عربی رخنه دهد………

یکی از آثار جلیل ابن مقفع کلیله و دمنه است، که با آنکه وی از زبان پهلوی ترجمه کرده، چنان در ترجمه آن مهارت به خرج داده که در واقع خود را در تصنیف این کتاب شریک ساخته است. از شانزده باب کلیله و دمنه ، چنان که در مقدمه این کتاب تصریح شده، ده باب آن متعلق به هندیان شش باب متعلق به ایرانیان است. در اصل هندی(پانچا تانترا) نظم و ترکیب کنونی کلیله و دمنه ملحوظ نبوده و مجموعه ای بوده است از حکایات پراکنده. برزویه، پزشک ایرانی، این حکایات را به ایران آورده و در مجموعهٔ کرتادمنکا مدون ساخت، واین کتاب است که به وسیلهٔ ابن مقفع ترجمه می شود . می گویندابن مقفع در مفاضات بید‌پای و دابشلیم(یارای و برهمن) و با استفاده از مذاکره ای که بین این دو مقدمهٔ ابواب مختلف کتاب شده، برخی از انتقادات خود را از منصور خلیفه گنجانده است.

ادب الکبیر و ادب الصغیر از مشهورترین کتب ابن مقفع در دوران قریب العهدش بود و با آن که تصنیف خود ابن مقفع است ، ولی مسلمأ در تنظیم آن از انواع کتب پهلوی در دسترس خود استفاده کرده است، و این مطلب را خود او تصریح می کند . این کتب مجموعه ای از حکم زندگی است و در آن با لحنی فوق العاده احترام آمیز از پیشینیان ایرانی خود یاد می کند و خود را خوشه چین خرمن حکمت آنان می داند.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد