logo





دیدار معنوی مثنوی
عشق افلاطونی (۱۴)

يکشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۸ مارس ۲۰۲۱

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

mohammad-binesh1.jpg
و نمونه ای از آن در مثنوی گلشن راز
(بخش پنجم)

هنگامی که شیخ محمود شبستری احوال پر فراز و نشیب سالک عرفان را در بیتی می آورد :

پس از زهد و وَرَع ، گردد دگر بار
شراب و شمع و شاهد را طلبکار

هروی چالش "خرابات" را مطرح می سازد که در عرفان اسلامی چگونه باید با آن برخورد کرد؟ چرا که در شریعت اسلام میخوارگی حرام است . پاسخ شیخ در نهایت ظرافت است و برای خوانندگان متون عرفانی اهمیت فراوان دارد. در واقع امر، اساس درک و دریافت ادبیات صوفیه در ابیات زیرین آمده است:

شراب و شمع و شاهد را چه معنی ست ؟
خراباتی شدن آخر چه دعوی ست ؟
پاسخ شیخ " (بر گزیدۀ ابیات)
شراب و شمع و شاهد عین معنی ست
که در هر صورتی او را تجلی ست 1
شراب و شمع ، ذوق و نور ِ عرفان
ببین شاهد که از کس نیست پنهان ! 2
ز شاهد بر دل موسی شرر شد
شرابش آتش و شمعش شجر شد 3
شراب و شمع و شاهد جمله حاضر
مشو غافل ز شاهد بازی آخر ! 4
شرابی می طلب بی ساغر و جام
شراب ِ باده خوار و ساقی آشام 5
همه عالم چه (چو) یک خمخانۀ (خرابات) اوست
دل ِ هر ذرّه ای پیمانۀ اوست 6
خرد مست و ملائک مست و جان مست
هوا مست و زمین مست و زمان مست 7

پیش از تفسیر اجمالی ابیات بالا ، یاد آوری نکته ای مهم ضروری ست . هروی در سوالات پیشین : خود پرسشی همانند را مطرح ساخته بود که پاسخی کاملا متفاوت گرفته بود .وی پرسیده بود

چه خواهد مرد ِ معنی زآن عبارت
که دارد سوی چشم و لب اشارت ؟

و شیخ پاسخ داده بود:

هر آن چیزی که در عالم عیان است
چو عکسی زآفتاب ِ آن جهان ست ...

یعنی افلاطون وار،این جهان را سایه ای از عالم ملکوت دانسته ، زیبایی شاهدان را تجلی جمال و جلال خداوند خوانده بود . ولی در ابیات این بخش برای اینکه از جادۀ شریعت خارج نگردد، خرابات را به معنای مجاری درنظر گرفته است و نه سایه ای از جهان اعلی:

تفسیر اجمالی ابیات): (

بیت نخست : شراب و شمع و شاهد درحقیقت امر، از عالم معنوی هستند و اساسا خود، حضرت حق اند .[ یکی از برابر نهاده های واژۀ "معنی"، خداست : "گفت المعنی، هوالله شیخ دین" که در این مصراع از مثنوی، اشاره به بیان شمس شده]زیرا خداوند در هر صورتی خود را ظاهر می سازد . بیت دوم :حال، شاهد را یعنی خدا را مشاهده کن که چگونه با شناساندن شهودی خود، شرابی به تو می چشاند. تا آن را در پرتو نوری درونی که از بصیرت دل منتشر می شود، بنوشی. لاهیجی، شارح معروف گلشن راز که آن را به درستی بر مشرب ابن عربی تفسیر کرده است،در بارۀ این چالش که چرا جایی منظور شبستری از شاهد، زیبا رویی زمینی و جایی دیگر حضرت حق می باشد، از " تأنیس" سخن می گوید،که منظور از آن در زبان صوفیه خو گرفتن تدریجی سالک با جمال و جلال حقیقی خداوند است.یعنی ابتدا ازطریق توجه به مظاهر زمینی حق، جمال خوبرویان و سپس ارواح نیکان،پس از آن معانی بی صورتِ معنوی، و نهایتا دیدار جمال وجلال الهی. (1)

در دیدگاه وحدت وجودیان تمام این جلوه گری ها تجلی افعالی حضرت حق است و از نظر دیگران آوردگاه خدا و شیطان . همین جاست که پای امثال شیخ صنعان می لغزد و حافظ رند می سراید:

توکافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند همه آن دلستان ابرو

باری، به ابیات آمده در متن باز می گردیم:

ز شاهد بر دل موسی شرر شد
شرابش آتش و شمعش شجر شد 3

شراب و شمع و شاهد جمله حاضر
مشو غافل ز شاهد بازی آخر 4

همانطور که در سطور بالا آمد، شبستری در اینجا از معنی دیگر واژۀ "شاهد" استفاده می کند و منظور از آن را "خداوند" می داند . با این فرض، می گوید شعلۀ آتشی که موسی ازمسافتی دور در کوه طور دیده بود در واقع امر،از سوی خداوند تنها بر دیدگان وی جلوه کرد . تجلی حق بر دل او بود وکسان دیگر استعداد دیدنش را نداشتند . پس از آن هم وقتی کنار درخت مشتعل رفت، همان درخت،حکم شمع را داشت و آتش بر بالای آن که موسی را مست و مدهوش کرد؛ حکم شراب. و در بیت بعدی می گوید حال که می بینی چگونه با چشم دل می توان شراب و شمع و شاهد را در خویشتن تجربه کرد،بنابر این "شاهد بازی" را کنار مگذار. وی در این مصراع از صنعت ایهام سود برده است .یعنی ترکیب "شاهد بازی" که در سخن مردم به معنای عشق بازی با پسران زیباست ، چنانچه کلمه شاهد "خداوند" فرض شود، به مفهوم راز و نیاز عاشقانه با حضرت حق در می آید . ــ هر چند وی "نظر بازی" مرسوم در میان جمال پرستان را منکر نمی شود، بشرط آنکه همواره در چهره و اندام شاهد، جمال الهی مدّ ِ نظر عارف قرار گیرد.ــ به این ترتیب شبستری تهمت احتمالی دین ورزان به خود را دفع می کند و در تایید آن می آورد :

شرابی می طلب بی ساغر و جام
شراب ِ باده خوارِ ساقی آشام 5

همه عالم چو یک خمخانۀ اوست
دل هر ذره ای پیمانۀ اوست

بیت پنجم . در این بیت منظور از شراب ، تجلی ذاتی حق است که در دنیای مادی بصورت جمال و جلال،و در جهان معنوی درقالب مفاهیم مجرد از ماده بر آدمیان به فراخورادراکات و استعدادهاشان عرضه می شود .حاصل آن که چنین تجلی ذات می تواند جای هرگونه مستی واقعی یا خیالی رایج در میان آدمیان را بگیرد و ذات حق خود را بصورت عینی و شهودی بر عارفان عرضه دارد. چنانکه دیگر جایی برای عرض اندام بادۀ مستی آور و ساقی فتنه گر زمینی نمی ماند.بیت ششم . همه جهان از معنوی و مادی، همچون میخانه ای ست که ساقی ،حضرت حق است . با این تقدیر گویی تمامی "عالم وجود" از غیب و شهادت؛ شراب از تجلیات جمالی و جلالی حق تعالی

نوشیده اند، چنان که :

خرد مست و ملائک مست و جان مست
هوا مست و زمین مست و زمان مست 7

تمامی بازیگران شعبدۀ الهی از خرد و عقل و فرشتگان و روح کل و ارواح آدمیان تا زمین و زمان، مست و لایعقل در کاروان بی کران ِچرخۀ هستی ، می آیند و ایفای نقشی می کنندو می روند

و بقول مولانا:

ساربانا ! اشتران بین، سر بسر قطّار مست
میر مست وخواجه مست و یار مست اغیار مست

حال ِ صورت این چنین و حال معنی خود مپرس
روح مست و خاک مست و یار مست، اسرار مست

(ادامه دارد)

http://zibarooz.blogfa.com/post/295

زیر نویس

1 : لاهیجی،شیخ محمدـ شرح گلشن راز ، با مقدمه کیوان سمیعی، ص 603


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد