شهری که رویایش رُقعه ایست
آویخته از با ل ِ قلَمه ها و درختان توت
و هر روز را گره ای تازه باید
تا از پرپر زدن نماند باز
در دریاچۀ باد زیر خورشید
تبریز
شهری که از زمینش طوفان می خیزد
و عابرانش بی چترگام بر می دارند
بر گورستان برف
و پشتشان به کوهها گرم می شود
تبریز
شهر پروین
و گفتگوی مُدام سوزن و ونخ
گفتکوی عدالت و گوش سنگ
تبریز
شهر خاک سرخ زرتشت بر رخسار
و کشتگران اخگر جاوید در دشتهایش
شهر بازارچه های سردابه و فا نوس
که درویش به جستجوی" می گشت با چراغ، که از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست"
می خلد در آن
با قول و قرار "بردن اینجا، همه را باختن است"
گریزگاهی از گیجگاه سرسام و جنون
تا خیابان نوشین ِتربیت
شهری که تنفسش وزیدن است
در قندیل شیشه گر خانه اش
از هر برگ گل سرخ
آتشکده ای پدیدار میشود
و سبلان و سهندش را
با دم عاشیقلر تقطیر میکنند
شهر "یک کلمه"
بیزار از تزویر و لفاظی و نیرنگ
که "قانون" به سوغات می برد
و با پای شکسته باز می گردد از باغ اتابک
اگر بخوابد
در" باغ طوطی" می خوابد
که گسترش ِجثۀ بیداری ست
سبز شدن باغ است پر به پر
سردار ملی ست نشسته بر این شاخ
مشت مشت امیر خیز می افشاند
بازنده ی دیروز امروز برنده است
/////////////////////////////////////////
از مجموعۀ " مولوی در سایه سار بلخ" که به همت لقمان تدین نژاد و توسط انتشارات زاگرس منتشر شده است
https://www.lulu.com/
**************
یادداشت خواننده
سلام بر شما
عجب شعر زیبا و پُر احساس و عمیقی
خوانندۀ این شعر دست کم باید اندکی از تاریخ آن شهر شگفت انگیز مطلع باشد تا بفهمد شما از چه سخن می گویید و اشارات شما در این شعر ناظر به چه حقایق تاریخی و فرهنگی است
متاسفانه ایرانیان از سهم بزرگی که آن شهر در فرهنگ و تاریخ ایران دارد اطلاع کافی ندارند. وقتی یکی از سهم آن شهر در فرهنگ و ادب ایران می گوید، همه تعجب می کنند. گویی ایران به خراسان و فارس خلاصه می شود. شعر نو فارسی نخستین بار در آن شهر متولد شد. یحیی آرین پور که خود از آن شهر برخاسته بود، در کتاب از صبا تا نیما از این موضوع سخن گفته است. طرح تاریخ ملی ایران را نیز در آن شهر ریختند و خیلی موضوع های دیگر
پاینده و سرافراز باشید