logo





فرهنگ خجالت – فرهنگ تقصیر

کند و کاوی در علل فرهنگی پنهان رفتار انفرا دی-اجتماعی- سیاسی ایرانیان

سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۲ فوريه ۲۰۲۱

حمید شیرازی

new/hamid-shirazi.jpg
بسیاری از ما ایرانیان همواره از عقب ما ندگی کشور، خلقیات ، رفتار اجتماعی نا پسند، و مضامینی که در این زمینه ها در مورد ایرانیان کوک شده و میشوند نا خشنود بوده و احساس تلخی در مورد رفتار اجتماعی بسیاری از هموطنان خود ویا حتی خود داریم. نگارنده نیز از این احساس تلخ عمومی استثنا نبوده و با حساسیتی بیش ازمتوسط عموم مردم با این احساس نا خوشایند زندگی کرده. این حساسیت سبب گردید که همواره در حد امکان مطالبی که از سوی نظریه پردازان، سیاستمداران، متفکرین ایرانی و غیر ایرانی در باره این مشکلات و به ویژه مشکلات رفتاری ما ایرانیان بیان شده را مطالعه کند و در مورد انها بیاندیشد. بر اثر این مطالعات نگارنده به دو نتیجه اصلی رسید:

نخست این که یافتن جوابی که پاسخی جامع برای مشکل باشد به خاطر گستردگی موضوع و دخیل بودن عوامل گوناگون در ان غیر ممکن است. افزون بران در جا یی که به مسایل رفتاری ما مربوط میشود ارائه نظرات صادقانه با یک مشکل روانشناسی روبرو میشود زیرا موضوع نقد که رفتار ماست و نقد کننده ان که خود ما هستیم معضلی در نقد سازنده ایجاد میکند، مشکلی که مفهوم "تف سر بالا" را دارد که برای بسیاری غیر قابل تحمل است.

دوم این که نظریه پردازان گوناگون از زمان انقلاب مشوطه از زوایای مختلف به این معضل نگاه کرده و سعی کرده اند با علت یابی راه حلی برای ان ارائه دهند. برخی از علل ارائه شده عبارتند از تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی که شامل طیف وسیعی است از اداب و رسوم گرفته تا مذهب، عقب ماندگی علمی، نقش حکومت ها و استبداد در کشور، رویا گرایی، توجه به شعر و شاعری، خط فارسیِ، نقش استعمار و امپریالیسم در دو قرن گذشته، دوری گزیدن از خویشتن خویش، و نظراتی متفاوت که عمدتا در دودهه اخیر ابراز شده اند. در این نوشتارا بتدا بررسی کوتاهی در مورد نظرات ارائه شده در دو دهه اخیر به خاطر اهمیت ان در مقایسه با نظرات قدیمی تر امده و سپس به مطلب اصلی پرداخته شده.

نظراتی که در دوهه اخیر توسط نظریه پردازان و متفکران ایرانی ابراز شده اند بیشتر حالت جمعبندی نظرات گذشتگان با درس اموزی از بیش از یک قرن تلاش برای تغییر را دارند. ابراز کنندگان این نظریات عمدتا دانش اموختگان رشته های علوم انسانی نظیر جامعه شناسی، روانشناسی ، رفتار شناسی ، علوم سیاسی، و.. هستند لذا از نظر علمی دارای اعتبار بالایی است و با استقبال عمومی روبروشده و این درحالیست که بخشی از حاکمیت در ایران که از رویارویی با حقایق وحشت دارد اعلام کرده علوم انسانی غربی یکسره فاقد اعتبار است. در ضمن این نظرات در پی برقراری پل ارتباطی بین نظرات گوناگون و مجرد گذشته اند. به عنوان متال در گذشته نظرات سیاسی نظیراهمیت دموکراسی و ازادی فردی را سیاست ورزان عمدتا از دید سیاسی ابراز میکردند. در مقابل کسانی که مسئله توسعه اقتصادی را مطرح میکرند توجه کمتری به بعد سیاسی داشتند و توسعه اقتصادی را مقدم بر توسعه سیاسی میدانستند. امروزه دیگر این دو نظریه به صورت مجرد بررسی نمیشود و ازادی فردی و توسعه در یک ارتباط دیالکتیکی دیده میشوند. در وجه رفتاری و اثرات ان در رشد و یا عقب ماندگی نیز میتوان به نظراتی برخورد که قصد برقراری رابطه بین نظرات مجرد را دارند به عنوان مثال درک رابطه بین کج رفتاری افراد جامعه و توسعه نایافتگی از مواردی است که نظریات جدید بر ان تکیه دارند. همانطور که امد این نظرات به طور فراگیر در دو دهه اخیر بعد از فرو نشستن تب انقلاب و دیدن نتایج ناخواسته ان و وخیم تر شدن اوضاع سیاسی-اقتصادی-اجتماعی کشور پدید امدند که محصول یک ضرورت تاریخی بودند. در این زمان بعد از گذشت یک قرن از انقلاب مشروطه ایرانیان در کوله بار تجربیات جمعی خود تجربه دو انقلاب و چندین حرکت سیاسی داشتند و نظرات گوناگون را ازموده بودند و علیرغم این که بسیاری از ظواهر اجتماعی عوض شده بود کماکان شاهد ان بودند که وضعیت کشور بسیار اسف انگیز است. سقوط اخلاقی حداکثری، فساد لجام گسیخته، خشونت اجتماعی، اقتصاد نا بسامان، اسیب های اجتماعی ، ما ایرانیان را بر ان داشت که از حداکثر توان تعقلی و نه احساسی خود را به کار گیریم و به مشکلات خود به صورت بنیادی برخورد کنیم. خوشبختانه در این رهیابی زمان بسیار مساعد بود و خیل عظیمی از دانش اموختگان ایرانی در زمینه علوم انسانی توانستند که قدم های اساسی در این مورد بردارند و امروزه حجم ادبیاتی که در داخل و خارج ایران در این زمینه ایجاد میشود بسیار بالا است و نوید این را میدهد که ما توان نظری لازم برای خروج از چرخه معیوب عقب ماندگی را داریم.

بررسی مشکل رفتاری ایرانیان

هدف از این نوشتار پرداختن به تمام علل بیان شده برای عقب ماندگی کشور نیست، به منظور محدود کردن دامنه بحث این نوشتار به مسئله رفتاری ایرانیان از انفرادی تا سیاسی میپردازد. معضل رفتار انفرادی از مهمترین حساسیت های مردم ایران در یک قرن گذشته بوده واثاری در این زمینه چاپ شده که معروفترین ان خلقیات ما ایرانیان است. جمالزاده کتاب "خلقیات ما ایرانیان" را مقارن با انقلاب سقید شاه منتشر کرد که موجب بحث های فراوانی شد. او دراین کتاب با جمع اوری نظرات افراد ایرانی و غیر ایرانی که در مدت زماتی طولانی به ایران سفر کرده بودند سعی کرد که تصویری از رفتار ما ایرانیان از نگاه خودی و خارجیان را در برابر چشمان ما قرار دهد. از نکات جالب این کتاب این است که او به به صراحت اعلام کرد " حالا چه کار داریم که این معایب و نواقص چرا بوجود آمده و کی و از کجا بوجود آمده است!"( ص 11) لذا به دلایل این گونه رفتارها اشاره ای نکرد. از ان زمان تا سال ها بعد اثر قابل توجهی در این زمینه منتشر نشد و یا نگارنده از ان بی اطلاع است. ولی مسئله کج رفتاری ایرانیان به عنوان یک مسئله درد اور در ذهن بسیاری ازایرانیان دست بقلم حضوری فعال داشت و به طور غیر مستقیم در اثار نویسندکان زیادی به ان برحورد میکنیم. در این میان طنز پردازان از زمان های قبل از جمالزاده تا کنون از اشرف الدین گیلانی گرقته تا ابراهیم نبوی بخش عمده اثار حود را به بازتاب کج رفتاری ایرانیان اختصاص دادند. به عنوان مثال ابراهیم نبوی در مقاله ای که بعد از حادثه یازدهم سپتامبر نوشت با دلایل گوناگون که همه متکی بر خلقیات رفتاری ایرانیان است ثابت کرد که این کار به هیچ وجه این نمیتواند کار ایرانیان باشد. یکی از دلایل طنز امیز او ان بود که محا ل است یازده ایرانی بتوانند در زمانی معین در مکانی حضور یابند که اشاره است به عادت ناپسند وقت ناشناسی اغلب ایرانیان. در این نوع اثار نیز کماکان به دلایل این گونه رفتار ها اشاره ای نمیشود. در دو دهه گذشته حجم ااثار منتشره در این زمینه با لنسبه بالا رفته و افزون بر معضل رفتاری سایر رفتار ها مثل اجتماعی و سیاسی را نیز در برگرقته. به عنوان مثال یکی از سایت های ایران به خوانندگان توصیه میکند در این زمینه کتاب های "خلقیات ما ایرانیان"، "چرا غرب پیش رفت و ما عقب ماندیم"، جامعه شناسی نخبه کشی"، و " جامعه شناسی خودمانی" را مطالعه کنند که نمونه ای است از مطالب منتشر شده در ایران در سال های اخیر به استثنا کتاب خلقیات ما ایرانیان که تاریخ نگارش ان به پنج دهه قبل میگردد.

این نوشتار جهت بررسی، توضیح، وعلت یابی معضل رفتاری ایرانیان، یکی از نظرات عمومی مطرح شده در زمینه اختلافات فرهنگی و اثرات ان در رفتار انفرادی،اجتماعی، و سیاسی جوامع مختلف با نام " فرهنگ خجالت-فرهنگ تقصیر"را به کار گرفته. با اگاهی از اینکه این نظریه صرفا یک نظریه در کنار نظریه های دیگر است که میتواند پاسخی برای بخشی ازسوالات مطروحه درمورد مسئله پیچیده فرهنگ واثرات ان در رفتار اجتماعی را ارائه دهد.

چرایی انتخاب نظریه فرهنگ خجالت - فرهنگ تقصیر

نگارنده در طول سالیان متمادی مطالعه در زمینه رفتار ایرانیان و همچنین نظریه های عمومی در رابطه با تفاوت های فرهنگی در جوامع مختلف واثر ان در رفتار انفردی وساخت نهاد های اجتماعی و میزان تطابق این نظریه ها با شرایط ایران به سه دلیل زیر این نظریه را برای مطرح کردن در این نوشتار انتخاب کرده:

- باور نگارنده به عنوان یک پژوهنده غیر حرفه ای ان است که این نظریه یکی از بنیادی تری پایه های شکل گیری فرهنگ درجوامع گوناگون را هدف گرفته و توانایی ان را که با جامعیت بیشتری دلیل مسایل رفتاری و سیاست ها و قوانین حاکم بر هر جامعه ای را که تقریبا همه متاثر از فرهنگ عمومی است را با روشنی بیشتری توضیح دهد. به این ترتیب این نظریه میتواند مبنای نظری قابل قبولی برای ارائه دلایلی موجه در مورد معضل رفتاری ایرانیان باشد که در اثار منتشر شده قبلی کمتر مورد توجه بوده.

- با گردشی در مطالبی که در اینترنت وجود دارد متوجه میشویم که حجم مطالبی که از سوی ویتنامی ها، چینی ها، کره ای ها که تحت فرهنگ شرم زندگی میکنند در اینترنت وجود بسیار زیاد است ولی از ایرانیان کمتر مطلبی در این مورد به چشم میخورد یا نگارنده به ان ها دسترسی نداشته. لذا میتوان نتیجه گرفت که این نظریه کمتر مورد توجه ایرانیان چه در حد دانشگاهی و چه در حد عموم بوده است و گسترش ان میتوان زاویه دید جدیدی برای ایرانیان باز کند.

- اعتبار هر نظریه ای منوط به ان است که درعمل راست ازمایی شود. چگونگی راست ازمایی هر نظریه ان است که نظریه قادر باشد پدیده هایی که نظریه در باره ان پرداخته شده را با دقت قابل قبولی توضیح دهد. نگارنده وقتی که معضلات رفتاری ایرانیان و نحوه عملکرد سازمان های اجتماعی کشورمان را با توجه به تجربیات شخصی خود با این نظریه محک زد به این نتیجه رسید که نظریه با حد روایی بالایی قادربه توضیح علل رفتار و یا عملکرد سازمان های اجتماعی ما میباشد. به این دلیل بخشی بزرگی از نوشتار اختصاص به راستی ازمایی و کار برد این نظریه در ایران دارد.

پیدایش نظریه

توجه به اختلافات فرهنگی و ریشه های ان از دیر باز مورد توجه انتروپولوژیست ها، جامعه شنا سان، و روانشناسان بوده. در سال1946 بندیکت جامعه شناس امریکایی با توجه به اختلاف رفتاری سربازان امریکایی و ژاپنی به این نتیجه رسید که رفتار سربازان امریکایی برمبنای فرهنگی است که او ان را فرهنگ تقصیر نام گذاشت و رفتار سربازان ژاپنی برمبنای فرهنگی است که او ان را فرهنگ شرم نامید. از ان زمان تا کنون افراد زیادی بر روی این مسئله کار کردند و از طریق تجربیات میدانی توانستند ان را تکامل دهند و به صورت نظریه ای مدون ارائه دهند.

تعریف خجالت وتقصیر

در مواقعی که فردی عملی بد و یا خارج از عرف قبول شده اجتماعی انجام میدهد و به صورت منفی چه از جانب خود و یا دیگران مورد ارزیابی قرار میگیرد احساس تلخی را تجربه میکند که بسته به نوع نگرش فرد به ان میتواند احساس خجالت و یا تقصیر باشد. محققین به این نتیجه رسیده اند که این دو احساس متفاوت اند. تفاوت در ان جاست که فرد از چه زاویه ای ان را مینگرد و ارزیابی میکند. اگر فردی درهنگامی که عمل نا درستی انجام داده فردیت و موجودیت خود را خطا کار بداند و با احساس خجالت رو برواست. ولی اگر فرد دیگری در همان موقعیت خود را محکوم نکند ولی عملی را که انجام داده محکوم کند با احساس تقصیر رو برو است. از منظر دیگری نیز این دو احساس مورد مقایسه قرار گرفته اند، اگر فردی دارای این احساس باشد که از جانب دیگران مورد ارزیابی منفی قرار گرفته با احساس خجالت روبرو است ولی اگر شخص دیگری صرف نظر از این که دیگران چه ارزیابی از او دارند خود به ارزیابی منفی از عمل خود برسد با احساس تقصیر رو برو است. به طور موجز، خجالت را درموقعی تجربه میکنیم که احساس بدی در مورد خود و ان چه که هستیم داریم در حالیکه تقصیر را درموقعی تجربه میکنیم که احساس بدی در مورد ان چه که انجام داده ایم داریم. این برخورد به احساسی که از انجام دادن عمل بدی تجربه میکنیم مهمترین مبانی نظریه فرهنگ شرم-فرهنگ تقصیر است.

شکل گیری فرهنگ شرم و تقصیر

بر مبنای این نظریه یکی از پایه های شکل گیری دو فرهنگ خجالت وتقصیر، نحوه نگرش فرد وجامعه در مورد اعمال خارج عرفی است که یک فرد انجام میدهد. است. در فرهنگ خجالت ارزیابی دیگران از عمل فرد بسیار مهم است و بر این مبنا مسائلی مثل ابرو و غیرت در جوامعی با این فرهنگ، مسایل مهمی میشوند. به عنوان مثال اگر فردی عملی بد مرتکب شد وعمل برملا نگردید فرد چندان احساس ناراحتی نمیکند و ممکن است ان را تکرار کند. در فرهنگ تقصیر ارزیابی خود فرد است که بسیار اهمیت دارد نه این که دیگران در باره او چگونه داوری میکند حتی اگر عمل او بر ملا نشود. در این جوامع مسائلی مثل ابرو و غیرت وجود دارند ولی از ارزش حیاتی که این مسایل در جوامعی که فرهنگ خجالت دارند برخوردار نیستند. از گذشته سازمان های حکومتی، اموزشی؛ دینی، تربیتی و.. با توجه به توان احساس خجالت در افراد از این توان برای ایجاد نظم و هماهنگی فرد با عرف جامعه استفاده میکردند و فرهنگ های خجالت شکل میگرفت. امروزه جمعیت زیادی در جوامعی که فرهنگ خجالت در ان نقش غالب را دارد زندگی میکنند. در این جوامع از کودکی افراد با فرهنگ خجالت تربیت میشوند و خجات دادن افراد راه کنترل اعمال فرد است. در دوران مدرن به تدریج در جوامع پیشرفته تر و افزایش روز افزون اگاهی بشر در زمینه روانشناسی، جامعه شناسی و... با تغییر مبانی اموزشی در دوران کودکی فرهنگ تقصیر به تدریج جانشین فرهنگ شرم شد. مطالعات فراوانی نشان داده که افرادی که احساس خوبی نسبت به خود نداشته باشند (محصولات فرهنگ خجالت) نمیتواند از تمام ظرفیت های روانی و فکری و انسانی خود استفاده کند و جامعه متشکل از این افراد نمیتواند جامعه سالمی باشد.

وقتی با این عینک نظری به ظاهر ساده به رفتار انفرادی، اجتماعی ، سیاسی جوامع مختلف که دارای پایه های فرهنگی خجالت و یا تقصیر میباشند نگاه کنیم در میابیم بسیاری از تفاوت ها رفتاری و مدیریتی این جوامع ناشی از تفاوت فرهنگی این جوامع بر مبنای شرم و یا تقصیر است.

تاثیر این دو فرهنگ بر ساختار روانی ورفتاری افراد جامعه

پژو هشگرانی که ساختار روانی و رفتاری افرادی را که در جوامعی زندگی میکنند که فرهنگ شرم و یا تقصیر وجه غالب فرهنگی بوده به تفاوت های جالبی رسیده ان که برخی از ان ها درجدول زیر امده:



گفتنی است که جامعه ای را نمیتوان یافت که هر یک از این دو فرهنگ در ان صد درصد تسلط داشته باشد و معمولا وجه غالب در نظر است. در مورد افرادی که در این جوامع زندگی میکنند نیز همین حکم رواست و وجه غالب رفتار فرد است که میتواند تحت این فرهنگ یا ان فرهنگ باشد و نه تمام رفتارها .

فرهنگ خجالت در جوامعی مانند جوامع اسیای شرقی ، پاکستان، جوامع مسلمان خاورمیانه و شمال افریقا وجه غالب را دارد. فرهنگ تقصیر درجوامع پیشرفته اروپایی و امریکا و کانادا وجه غالب را دارد. نکته شایان ذکر دیگر این است که تداوم این دو نوع فرهنگ ازلی و بدی نیست و بر اثر تحولات اجتماعی نظیر رشد سواد اموزی و سطح علمی، اصلاحات مذهبی، رشد شهر نشینی، رشد فردیت گرایی، رشد قانون گرایی و.. معمولا فرهنگ تقصیربه تدریج جایگزین فرهنگ شرم میشود.

با اگاهی از مطالب گفته شده در بالا و انداختن نظری بر رفتار های فردی و اجتماعی و نحوه مدیریت جامعه ایران در شرایط کنونی نتیجه گیری این که در زمان حاضر وجه غالب فرهنگ ایرانیان فرهنگ خجالت است کار دشواری نیست. با وجود این جامعه ایران شاید از اولین جوامع مسلمان باشد که با سرعت در حال پوست انداختن در این زمینه است. بخشی از ریشه درگیری های داخل حکومتی در ایران و وضعیت متحول جامعه ایران و تحولات سیاسی غیر منتظره در ان ناشی از رویارویی این دو فرهنگ و پوست اندازی فرهنگی است. جوانان به خصوص جوانانی که در شهر های بزرگ زندگی میکنند نیروی محرکه این تغییر فرهنگی هستند. برخورد جناح های حکومتی که به فرهنگ خجالت تمایل دارند(اقتدار گرایان) با جناح هایی که به فرهنگ تقصیر متمایل ترند (اصلاح طلبان و اعتدالیون) را میتوان از نمونه بارز دیگری درگیری این دو فرهنگ دانست. در بخش بعدی با نگاهی به رفتار انفرادی، عملکرد نهاد اجنماعی، و رویداد های سیاسی جاری در کشور جای پای این دو فرهنگ در ان ها بررسی خواهد شد.

راستی ازمایی نظریه در ایران

در این بخش نگارنده با توجه به تجربیات شخصی و پی گیری مسائل سیاسی اجتماعی کشور سعی کرده این نظریه را در مورد جامعه ایران در سطوح مختلف از رفتار انفرادی تا رویداد های سیاسی راستی ازمایی کند.

- رفتار انفرادی

در این زمینه به ویژه در مورد حفظ ابرو و اهمیت دادن به نظر دیگران در رفتار ما مثال به قدری زیاد است شاید احتیاج به توضیح بیشتری نباشد با این حال اشاره به یک یا دو مورد ان به روشن شدن مطلب کمک میکند. همه ما به خوبی اگاهیم که در گذشته در خانه های ایران بهترین اتاق ها به مهمان خانه معروف بود که فقط مدت کوتاهی برای حفظ ابرو از ان استفاده میشد. مثال دیگر درگیری پدر مادر های ایرانی با فرزندان خود در مواردی مثل داشتن دوست پسر و یا دیر امدن به خانه است. یکی از دلایل خشم پدر و مادر همواره این بود که در و همسایه چه خواهند گفت. این در گیری بعد از مهاجرت ایرانیان به امریکا در امریکا هم ادامه داشت و جواب فرزندان که تحت تاثیر فرهنگ دیگری بودند و به نظر دیگران چندان اهمیتی نمیدادند این است که من برای نظر دیگران ارزشی قایل نیستم.

- نظام اموزشی

همه ما از دوران دبستان و دبیرستان به خاطر داریم که چگونه خجالت دادن دانش اموزان به اصطلاح تنبل در مقایسه با دانش اموزان زرنگ از روش های استا ندارد اموزشی بود. در این روش خجالت دادن به عنوان روشی برای وادار کردن دانش اموزان تنبل به درس خواندن به کار گرفته که عملا کارایی نداشت و فقط موجب میشد که دانش اموزانی با روان اسیب دیده و خشمگین به جامعه تحویل داده شوند. از موارد قابل اشاره دیگر در مقایسه روش های اموزشی در دو فرهنگ شرم وتقصیر ان است که در گذشته در ایران از کلاس اول دبستان رفوزه شدن وجود داشت در سیستم اموزشی امریکا رفوزه شدن در سال های دبستان شاید به منظور جلو گیری از اسیب روانی کودک وجود ندارد.

-نظام قضایی

یکی از مجازات هایی که در نظام قضایی چین و ایران بسیار رایج است خجالت دادن مجرم است. در این نوع مجازات بر سر مجرم کلاه بوقی گذاشته و او را در قفسی قرار داده و در شهر میگردانند. هدف این گونه مجازات این است که با خجالت دادن مجرم او را مجبور با احترام گذاردن به عرف اجتماعی و یا حاکمیت کنند. در چین تعداد زیادی از رهبران اولیه حزب کمونیست به این روش مجازات شدند. مجبور کردن متهم به مصاحبه های دروغین و تحت فشار و نفی فردیت مستقل او را نیز میتوان در این راستا ارزیابی کرد که در کشور های دیگر متل شوروی سابق نیز به کرات دیده شده. این روش مجازات نیز به جز ایجاد بی اعتمادی عمومی و تحویل دادن انسان هایی با روان اسیب دیده اثر دیگری ندارد.

-جمهوریت و اسلامیت و رای

بحث جمهوریت و اسلامیت از اولین بحث های سیاسی بود که بعد از تشکیل ج.ا اغاز گردید و تا کنون ادامه دارد ودر سال های اینده نیز ادامه خواهد داشت. بخشی از مخالفین سیاسی بر این باورند که جامعه ایران در سال های بعد از تشکیل ج.ا میدان نبردی است بین جمهوریت و اسلامیت و باید از طریق تقویت وجه جمهوریت نظام، نظام را هر چه بیشتر به یک جمهور واقعی نزدیک کرد. در این بحث که عمدتا در عرصه سیاسی جریان دارد به علت این تناقض کمتر اشا ره میشود. از منظر نظریه فرهنک خجالت - فرهنگ تقصیر شاید بتوان دلیل این تناقض را توضیح داد. جمهوریت در پایه بر مبنای یک فرد و یک رای استوار است. در این روش فرد با رای خود فردیت خود در اداره جامعه را از طریق انتخاب مقامات دخیل میکند که نمودی از یکی از عوارض فرهنگ تقصیر است که در ان ارزش های فردی بر ارزش های جمعی مرجح است. با نگاه کوتاهی به طرفداران دو اتشه اسلامیت و در راس ان اقای مصباح یزدی در میابیم که که مبنای فکری ان ها که محل درگیری است باور نداشتن به اصل رای و احترام به فردیت افراد جامعه است. از دید انها هویت جمعی مسلمانان بر هویت فردی همان مسلمانان ارجحیت دارد و نمود سیاسی این هویت جمعی ولی فقیه است که مشروعیت خود را از رای بدست نمیاورد. با توجه به این که در سایر موارد تفاوت چندانی بین ارا او و دیگر روحانیونی که حداقل احترام را برای رای قایل هستند وجود ندارد، در میابیم که حمله به فردیت فرد و رای او که وسیله اعمال فردیت در سیاست است بزرگترین محل در گیری است. تحولات اجتماعی عرصه را بر این ارا تنگ کرده به طوریکه رای و ارزش ان از طرف مردم، بنیاد شکل گیری جنبش سبز با شعار معروفش " رای من کو" بود. این جنبش در واقع میدان نبرد بین متمایلین به دو فرهنگ بود که در جنبش سبز بازتاب سیاسی یافت که به شدت از جانب ناباوران به رای مردم سرکوب شد ولی چهار سال بعد رای و اهمیت ان دوباره در عرصه سیاسی خود نمایی کرد .
-ادامه خصومت با امریکا

خصومت با امریکا و وزن بالای ان در سیاست کشور همواره از سوالات بی جواب سیاست در ایران بعد از ج.ا بوده. بسیاری از کسانی که ان را حلاجی کرده اند جواب هایی را پیدا کرده اند ولی جواب قانع کننده ای تا کنون ارائه نشده. یکی از عوارض مشهود فرهنگ خجالت مقصر دانستن دیگران در مشکلاتی است که فرد و یا جامعه با ان درگیر است. شکی در این نیست که سیاست های نا درست استعماری در دو قرن گذشته زخم های زیادی بر پیکر جوامع تحت استعمار وارد کرده که نمونه های ان را در عراق، سوریه، شمال افریقا شاهد هستیم. ولی سوال اصلی این جاست که تمام مشکلات این جوامع ناشی از این سیاست ها بوده و مدیریت های استبدادی این جوامع در ایجا د این شرایط نقشی نداشته اند؟ در ایران علیرغم این که روزانه شاهد بر ملا شدن فساد های گسترده مالی، سو مدیریت ها، به نا بخردی های سیاسی هستیم در همان حال شاهدیم که بخش اقتدار گرا نیز روزانه بر توطئه های دشمن و عامل خارجی در پدیداری این وضعیت پای میفشارد و از انداختن نگاهی به درون عاجز است. از منظر این نظریه حتی میتوان ظهور اصلاح طلبی و احمدی نژادیسم را توصیح داد. یکی از خدمات عمده جنبش اصلاح طلبی در ایران تقویت نگاه به درون برای ریشه یابی مشکلات بود. حجم عظیم اثاری که در ان دوره در مورد این که ریشه همه مشکلات در خارج از ایران نیست و تمایل مردم تشنه حقیقت به خواندن این موضوعات از طریق جراید بالنسبه ازاد شاهد این مدعا ست. احمدی نژاد که بدرستی میتوان او را نماینده حداکثری فرهنگ شرم دانست با یک برگشت صدو هشتاد درجه ای و با اشنایی با نظرات جناح اقتدار گرا ناگهان با مقصر قلمداد کردن دیگران سیاست های خود را عرصه کرد که وضعیت ناگوار کنونی کشور حاصل این نوع نگرش به مسایل است. به این ترتیب میتوانیم مشاهده کنیم که یکی از عوارض فرهنگ شرم که کم کاری در خود اصلاحی به خاطر تکیه بیش از حد بر مقصر خارجی است موجب گردید که دامته اصلاحات داخلی هر روز محدود تر شود و فرصت مناسبی برای فرصت طلبان ایجاد شود که با کشور ان کنند که کردند. سخنان اقای خامنه ای مبنی بر این که نظرات من به اقای احمدی نژاد نزدیک تر است تا با اقای رفسنجانی را میتوان به صورت دیگی ترجمه کرد که مبانی فرهنگی من به اقای احمدی نژلد نزدیکتر است تا اقای رفسنجانی.

-مسئله هسته ای

از عوارض دیگر فرهنگ خجالت ، اهمیت دادن بیش از حد به حقظ ابرو و حیثیت است. قتل های ناموسی در جوامع مسلمان از بارز ترین نمود های این عارضه است. بر همین منوال حیثیتی و ناموسی کردن مسئله غنی سازی اورانیوم در زمان احمدی نژاد را میتوان بازتاب سیاسی این عارضه درسیاست دانست که برای حفظ ان میتوان ملتی را فدا کرد همان گونه که پدر متعصبی میتواند دختر خود را به قتل برساند با این تفاوت که قربانیان ان وقتی در سیاست به کار گرفته میشود میتواند میلیونی باشد. در هیاهوی حفظ ابرو بحث اصلی در مورد این که ایا اساسا غنی سازی برای کشور مفید است به کل فراموش شده بود. این برخور یکی دیگر ازعوارض از قرهنگ شرم است که حفظ ابرو ملاک درستی عمل است نه درستی عمل.

-انتخا بات اخیر

انتخا بات در ایران نیز نمونه دیگری است که نشان میدهد عوارض فرهنگی فرهنگ خجالت تا چه حد در جریانات سیاسی دخیل است. همانظور که امد حقظ ابرو در این فرهنگ ها بسیار مهم است و حفظ ابرو ملاک ارزیابی است نه درستی عمل. اقای خامنه ای بکرات مردم را تشویق به رای دادن برای حفظ ابروی نظام میکرد و کمتر در این باره که رای دادن کار درستی است صحبت میکرد. در مقابل بخش دیگر از اپوزیسیون به علت همین حساسیت رهبر مردم را تشویق میکردند به خاطر سلب مشروعیت از رژیم و یا بهتر بگوییم ریختن ابروی رژیم از شرکت در انتخابات خودداری کنند. در این میان بخشی از اپوزیسون و برخی از جناح های حاکم به این نتیجه رسیده بودند در شرایطی که کشور در ان قرار دارد بدلایل گوناگون شرکت در انتخا بات عمل درستی است و باید در انتخابات شرکت کرد و از این منظر مردم را تشویق به شرکت در انتخابات میکردند. مردم نیز ا گاهانه به این نتیجه رسیده بودند که شرکت در انتخابات حداقل عمل درستی است که میتوانند انجام دهند تا شاید در اوضاع کشور گشایشی پدید اید و چندان به ابروی نظام توجه نداشتند.

با کنکاشی بیشتر در ساخت نهاد های اجتماعی ایران مینوان نمونه های دیگری نیز ارئه داد. با توجه به ان چه در بالا امد میتوان گفت ای نظریه میتواند بخشی از دلایل پنهان رفتار اتفرادی – اجتماعی – سیاسی ما ایرانیلن را توضیح دهد و ارزش ان را داردکه فرهیختگا ن ایرانی وقت بیشتری را برای کنکاش بیشتر در مورد ان صرف کنند.

در خاتمه باید گفت اگر نتایج حاصل از این کندوکاو را درست بدانیم و یا تا حدودی درست بدانیم به این نتیجه خواهیم رسید که شاید برخی از علل پنهان معضل را یافته ایم و سپس در برابر ان سوال معروف قرار میگیریم که چه باید کرد؟ دانستن علت و یا علل معضلی لزوما به معنی دانستن راه حل ان معضل نیست ولی قدم اول برای پیدا کردن راه حل است. ان چه مسلم است عوارض فرهنگی ناشی از پایه های فرهنگی مختلف نظیر ان چه امد خانه در دل و جان میلیون ها نفر دارد و یک شبه قابل تغییر نیست و مختص ایران هم نیست. اگر این عوارض نشات گرفته از دو پایه فرهنگی کاملا مختلف باشد عملا جامعه به سمت دو قطبی شدن و بالا گرفتن اختلافات میرسد که در ایران در تمام سطوح شاهدیم. در این شرایط کسانی که جهت تغییر برای بهبودی اوضاع در سطوح سیاسی و غیر سیاسی میکوشند باید شناخت درستی از تفاوت های فرهنگی، نظریه انها، و پایه های ان پیدا کرده و به عنوان اولین قدم عملی ان را در تحلیل ها و راه حل ها خود در نظر گیرند. ندیدن دلایل پنهان باعث میگردد عمق مسایل پنهان مانده و راه حل ها و تحلیل در سطح باقی مانده و شتاب حرکت برای تغییر را اهسته کند.

ما ملت ایران همه باهوش و زرنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
ما باک نداریم ز دشنام و ملامت
ما میل نداریم به آثار و علامت
گر باده نباشد سر وافور سلامت
ازنام گذشتیم همه مایل ننگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

گاه از غم مشروطه به صد رنج و ملالیم
لاغر ز فراق وکلا همچو هلالیم
شب فکر شرابیم
سحر طالب بنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

یک روز به میخانه و یک روز به مسجد
هم طالب خرما و همی طالب سنجد
هم عاشق زیتون وهمی عاشق کنجد
با علم و ترقی همه چون شیشه و سنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

اسباب ترقی همه گردید مهیا
پرواز نمودند جوانان به ثریا
گردید روان کشتی علم از تک دریا
ما غرق به دریای جهالت چونهنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

یا رب ز چه گردید چنین حال مسلمان
بهر چه گذشتند زاسلام و ز ایمان!
خوبان همه تصدیق نمودند به قرآن
ما بوالهوسان تابع قانون فرنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

مردم همه گویا شده مال و خموشیم
چون قاطر سرکش لگدانداز چموشیم
تا گربه پدیدار شودما همه موشیم
باطن همه چون موش به ظاهرچو پلنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

از زهد تقدس زده صد طعنه به سامان
داریم جمیعا هوس حوری و غلمان
نه گبر نه ترسا ، نه یهود و نه مسلمان
نه رومی رومیم و نه هم زنگی زنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد