logo





« جای نگرانی نیست»!

برای شکرالله پاک‌‌ نژاد، آن نگران ظلمت در راه إ

سه شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۶ ژانويه ۲۰۲۱

محمد فارسی



"....پیراهنی که پاک نژاد به تن داشت , چند دکمه نداشت و در چند جا پارگی هایی داشت، گفتم آقای پاک نژاد، اجازه می دهید پیراهنتان را وصله پینه کنم؟ پاکنژاد با خطوط چهره در هم رفته تیره و تلخ گفت : ممنونم ار لطفت، همین روزها چند سوراخ دیگر به این پیراهن اضافه می شود، جای نگرانی نیست..."
از فیس بوک , Frogh tayari ۱۴ juni ۲۰۱۷


جهانی که احاطه ات کرده بود
رنگی جز سرخی خون نمی شناخت
کز سوراخ های پیراهنت
دیوانه وار می جهیدند.
شیارهای گرم خون
از رگهای فاجعه
می دویدند، برسنگفرش سرد
و خاک با ولع
می بلعید، لجه های خونت را .

÷÷

لبانت
آن بلند گوی بی پروای سالهای دهشت و ترس
که بیدادگاه "خدایگان " را به ُسخره می گرفت
شوری تند خونت را
خوش نمی داشت.

÷÷

خورشید صبح گاهان
اشگ از گونه می ُسترد
گویی تاب زخمی چنین عمیق
برکمرگاهش نیست.

÷÷

ستاره ها در عبورشتابانشان ، اندهگین
از تو روی می گرفتند.

÷÷

دل درسینه سربازان
چنان بی قراربود
که مگسک تفنگ ها
از رصد خطی مستقیم، طفره میرفتند.

÷÷
طنین سرودت
که خواب شب را آشفته کرده بود
پریشان کرده بود زانوانشان
و پوتین هایشان
برسنگ های میدان تیر
رقصی پنهان می نمود.

÷÷

چشمه های خون
می جوشیدند از سوراخ های بی شمار پیراهنت
و ای صبور صبوران
تنها ظلمتی که با شتاب
خیمه می زد بر سراسر آن خاک
دغدغه خاطر تو بود.

÷÷

گویی هزاران برگ دفاع تو
از ورای تاریخ جنون و استبداد
دو باره سرک می کشیدند با غرور
و می دریدند، چادر شب خونین
و می رقصیدند در باد
بر فراز شهر.

÷÷

خدایگان ، پاکی خونت را
برنتافت ، با جنون
و شیخ شهر، حضور ترا
خاری یافته بود، در چشم کورخویش.

÷÷

ابدیتی سرفراز
خاموشی ترا
اندهگین نظاره می کرد
و نسیم مشوش
عطرت را می پراکند
بر سراسر آن خاک.

÷÷

هنوز بیدادگاه شاه
از طنین پر شکوه دفاع تو می لرزد
و سرهای جوانان بیدارشده
از ندای تو
برسردارها
می رقصد.

محمد فارسی ۱۶.۶.۲۰۱۷



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد