دلم می سوزد برای ندارها
آتشی هست مثل تنورغمخوار ها
چه دارم در دست تا هدیه کنم ؟
من و ملیاردها انسان امیدوارها
هر روز عقب می نشیند گل و ثروت
می شکنند گلها را به زور بیمارها !!
خسته نمی شوند با اسلحه و ثروت
ثروت و زور در دست کم شمارها
تا چند قامت بلند زور داری ؟
اگراین قامت را نداشتی می شدی گلغذارها
چه ظلمی ست در یافتن گل سفید
چه ظلمی ست در آن سیاه از ستمکارها
چه کنیم که این سرزمین گل می خواهد
دستم گزید که هر جا می بینی زنم خارها .
2017 11 18
شهاب طاهرزاده
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد