پس از کودتا و آن مُرداد گران، سپهبد فضلالله زاهدی (بصیر دیوان)، به بگیر و ببند روی آورد، در مقابل نهضت مقاومت ملی میکوشید فضای اختناق را بشکند و خاطره دکتر مصدق را که آن زمان در بند استبداد بود، زنده نگهدارد. در این میان دانشجویان نقش فعالی داشتند.
با بازگشایی دانشگاهها در مهر ۱۳۳۲، جنب و جوش زیادی در میان دانشجویان برای فعالیتهای سیاسی پدید آمد. بویژه که آنان به محاکمه دکتر مصدق، سرتیپ محمدتقی ریاحی، دکتر علی شایگان و مهندس احمد رضوی و... معترض بودند.
...
۱۶ مهر همان سال، نظامیان در داخل محیط دانشگاه شماری از دانشجویان را دستگیر کردند.
۲۵ مهر، مشاور وزارت امور خارجه آمریکا در امور نفت Herbert Hoover (هربرت هوور پسر) وارد تهران شد و به اتفاق لویی هندرسن، سفیر آمریکا در ایران، به دیدار اعلیحضرت شتافت. همان ایام آنتونی ایدن، وزیر خارجه انگلیس طی نطقی در مجلس عوام این کشور اعلام کرد: «انگلستان برای تجدید مناسبات سیاسی با دولت شاهنشاهی از هر جهت آماده است».
۲۱ آبان دانشجویان به تظاهرات و اعتصاب در دانشگاه و بازار روآوردند.
سوم آذر محاکمه دکتر مصدق و سرتیپ ریاحی در دادگاه نظامی خاتمه یافت و بر اساس حکم صادره، دکتر مصدق به سه سال زندان مجرد، و سرتیپ ریاحی به دو سال حبس تأدیبی محکوم شدند. این وسط، «سردنیس رایت»، کاردار موقت سفارت انگلیس، به تهران آمد و چند روز بعد، صدور اعلامیه مشترک میان دو دولت دربارهٔ برقراری مجدد روابط ایران و انگلیس، به شدتِ اعتراضها افزود.
۱۴ آذر دانشجویان دانشگاه تهران تظاهرات محدود و با شماری اندک، اما پرسرو صدا برگزارکردند. روز بعد دانشجویان، دامنه تظاهرات را به خارج از دانشگاه کشاندند. مأموران نیروی انتظامی که اوضاع را تا حدودی غیرعادی میپنداشتند به سرکوب تظاهرکنندگان پرداختند، که در این میان عدهای زخمی و شماری از دانشجویان بازداشت شدند. دانشجویان با سر دادن شعارهایی مثل «مصدق پیروز است» و «مرگ بر استبداد»، اعتراض کردند.
۱۶ آذز گروهی از نظامیان (نیروهای لشکر ۲ رزمی) در محوطه دانشگاه، مستقر شدند. هنگام حضور نظامیان مقابل دانشکده فنی، دکتر علیاکبر سیاسی رئیس دانشگاه، مهندس خلیلی رئیس دانشکده فنی و دکتر عابدی معاون وی سعی کردند که با مذاکره نیروهای نظامی را از دانشکده خارج کنند ولی موفق نشدند.
نظامیان وارد کلاس درس مهندس «شمسی» استاد نقشهبرداری در دانشکده فنی شده تا چند نفر را که بقول آنان برای سربازان شکلک درآورده بودند، دستگیر کنند. استاد مربوطه عصبانی میشود و کلاس را تعطیل میکند و پیش مهندس خلیلی، رئیس دانشکده میرود که خودش از طرفداران دکتر مصدق بود. او هم عصبانی میشود. کمی بعد زنگ دانشکده به صدا در میآید و دانشجویان میریزند در کریدور دانشکده فنی و درود بر مصدق و مرگ بر شاه سر میدهند. در پیامد این اوضاع، تیراندازی آغاز میشود.
به گزارش روزنامه اطلاعات [عصر ۱۶ آذر ۱۳۳۲] همان روز در دبیرستان دارالفنون و بازار کفاشها هم ناآرامیهایی رخ داد و پای یک روباه، به عنوان عامل ازدحام و اخلال در نظم بازار وسط کشیده شد!
«ناگهان در انتهای بازار کفاشها اغتشاشی رخ داد و مأموران کلانتری ۸، به محل رسیده ملاحظه کردند که روباهی از اواسط (بازار) به طرف سبزه میدان میدود و ازدحام اشخاص متفرقه برای تماشای روباه میباشد. پس از تحقیقات معلوم شد [صاحب روباه] قصد داشته همان روز نظم بازار را مختل سازد. وی دستگیر و به فرمانداری نظامی فرستاده شد.»
گرچه نیکسون پس از کودتای ۲۸ مرداد غلطهای اضافی کرد و سقوط دولت دکتر محمد مصدق را پیروزی سیاسی امیدبخشی توصیف نمود که در ایران نصیب قوای آزادیخواه شدهاست! اما، واقعه ۱۶ آذر و قتل آن سه دانشجو، ربطی به ورود او به ایران نداشت. نیکسون نه در ۱۶ آذر بلکه در ۱۸ آذر وارد تهران شد و دانشجویان اصلاً اطلاعی از آمدن وی نداشتند.
۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ اعتراضات دانشجویی در ایران را آرام آرام به شکل جنبش درآورد و به آن هویت و شکل داد. بماند که قدرت سیاسی برای حفظ خودش در یادمانها دست میبرَد تا به واسطه آن، حافظه جمعی را کنترل کند.
مرتجعین میکوشند از نردبان ۱۶ آذر هم، بالا رفته به آن دخیل ببندند در حالیکه خودشان، بیشمار قندچی و بزرگنیا و شریعت رضوی را به دار شقاوت کشیدهاند.