logo





صیرورت و ضرورت

جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ - ۳۰ اکتبر ۲۰۲۰

اسماعیل رضایی

پویایی جامعه بر بستر شناخت قانونمندی های طبیعی و درک و فهم ضرورت های مانع و رادع رشد و بالندگی جامعه و انسان شکل گرفته؛ و دگرگونی های اجتماعی و تحولات تاریخی را در خود می پروراند.این صیرورت جامعه و انسان، نتیجه مواجهه با موانع سدید و شدیدی می باشد که انسان های آگاه و بصیر با درک و فهم بهینه برای نفی ضرورت های دست و پا گیر، مبارزه سخت و ثقیلی را پشت سرگذاشته که همچنان ادامه دارد.صیرورت با درونزایی قاعده و قانون خویش به برون سپاری ضرورت های اجتماعی روی می آورد که جامعه و انسان را در تکاپو و تلاش مداوم در راستای حذف موانع و دفع شداید هدایت می کند. تضاد و تناقض حاصل ناهمگونی و عدم توازن بنیان های مادی و نهادینگی برخی نمودهای روبنایی در مناسبات اجتماعی، موجد ضرورت هایی بوده است که به ابزاری برای اهداف متعدیانه صاحبان قدرت و ثروت مبدل شده اند.
جمع و جامعه در یک رابطه دیالکتیکی، همواره در حال شدن و گشتن هستند. فرایندی که تحول و تکامل تاریخی را رقم می زند و دگرگونی های متکاثر محیطی را موجد است.این صیرورت با شناخت ضرورت هایی می پاید که روند تحول تاریخی و اجتماعی بدان وابسته است. صیرورت و ضرورت نه بر اساس نمودهای ذات گرایانه و اراده گرایی انسانی که برپایه تحول و تکامل بنیان های ساختی استوار می باشند.صیرورت در پیوند تنگاتنگ با شناخت ضرورت های طبیعی و درنوردیدن ضرورت های اجتماعی با تبیین و تحلیل اصولی و منطقی نمودهای ضروری برای جامعه و انسان، مفهوم واقعی خود را می یابد. ضرورت های طبیعی شناخت مضمونی و ضرورت های اجتماعی درک مفهومی حیات را در خود جای داده اند. ضرورت های بازدارنده از بازتاب های آزادانه انسانی جلوگیری نموده و صیرورت جامعه و انسان را با وقفه ها و موانع اساسی مواجه می سازند. بنابراین بدفهمی و یا نفهمی ضرورت های اجتماعی، تحول و کمال جامعه و انسان را با موانع جدی روبرو می سازند. با گذر از ضرورت ها، تحول تاریخی رقم خورده و انسان ها نمودهای نوین حیات اجتماعی را تجربه می کنند.

درک ضرورت ها روند تحول و تکامل را تسهیل و صیرورت جامعه و انسان را ممکن می سازد.جبهه سازی ها و سنگر گرفتن در پشت ضرورت ها و حمایت و جانبداری از ضرورت های سدید و شدیدی که مانع اساسی رهایی آدمی از تنگناهای زیستی می باشند؛ جامعه را از قافله تکاملی پس زده و عادات و سنن سخیف و کثیف را بر سرنوشت آن غالب می سازد. گذر از ضرورت ها نیازمند درک تکاملی و فهم انقلابی از چگونگی صیرورت جامعه و انسان دارد. و فهم انقلابی نیازمند مبارزه خستگی ناپذیر با پلشتی ها و پلیدی هایی می باشد که به عنوان وقفه های تاریخ تکامل اجتماعی، کنش های انقلابی را با موانع و محدودیت های جدی روبرو می سازند. پس گذر از ضرورت ها از یک بازه زمانی خون و جنون عبور کرده تا بتواند موانع صیرورت اجتماعی انسانی را بزداید. ناتوانی در درک و هضم چرایی و چگونگی گذر از ضرورت ها، ضمن بجا گذاشتن ضایعات و فاجعه های اجتماعی و انسانی، تحجر و عقب ماندگی را بر جامعه تحمیل می سازد.

کسانی که از درک ناقص کنش انقلابی در گذر از ضرورت های اجتماعی برخوردارند؛ عموما در تداوم مواضع انقلابی دچار تردید شده و برای پرکردن خلاهای انقلابی، به گذشته و آلام و احلام حافظه تاریخی روی آورده تا در پس موانع و مصائب رشد و بالندگی ضرورت های بازدارنده گذشته، زیست دهشت و وحشت را دوباره احیا نمایند. این ضعف بنیادین با عوام گرایی و عامیانه نگری به حیات اجتماعی پیوند تنگاتنگ دارد. چرا که این ویژگی از درک ضرورت ها و فهم ضرور تحول و تکامل غافل بوده و در تنگناهای زیستی تسلیم روندهای غالب و یا رجعت به سامانه های گذشته تاریخی می گردد. ضرورت های اجتماعی در پیوند با تکامل تاریخی بنیان های مادی ،تعیّنات ضرور تحول و دگرگونی های اجتماعی را مشخص می سازند. نگاه تجریدی در مبارزه با ضرورت های بازدارنده رشد و بالندگی جامعه و انسان، تکامل تاریخی و پیوند و تاثیر ضرورت های طبیعی و اجتماعیِ بازدارنده بر یکدیگر، فرایند صیرورت اجتماعی و انسانی را از نظر دور می دارند. عوامل و عناصر وقفه ها و یا کند کننده تکامل تاریخی از ضرورت هایی تغذیه می شوند که منافع و مصالح شان را تامین و تضمین می کند. گذر از این ضرورت ها با مقابله و مقاومت سخت و ثقیل آنها مواجه می باشد. بنابراین برای دفع این موانع ضد تحول و تکامل به مبارزات پیگیر و نفسگیری نیازمند است که بهای اجتماعی و انسانی سنگینی را با توجه به ویژگی های سازه ای مسلط، طلب می کند.

صیرورت و تاریخ تکاملی جامعه و انسان، با مبارزه مداوم و پیگیر انسان های بصیر و آگاه بر علیه ضرورت های دست و پا گیر طبیعی و اجتماعی میسر گردید. ضرورت های طبیعی با ماهیت جهان شمولی و تعمیمی خویش، ضرورت های اجتماعی را تحت تاثیر تخریبی و یا تحولی مداوم خود دارند. عدم دفع و نفی ضرورت های اجتماعی با ماهیت ارتجاعی، تحول و دگرگونی های لازم برای زیست معمول و ملزوم را از جامعه می گیرد. در مبارزه با رشد و بالندگی جامعه و انسان، برخی ها با عقل و خرد و تخیل فعال، به گذر ضرورت های اجتماعی و تاریخی می نگرند؛ و بعضی ها نیز با تمنا و تمایلات و تخیل منفعل با آنها روبرو می شوند. اصولا عقلانیت منفعل با عافیت خواهی و عاقبت اندیشی های نامتعارف و بازدارنده، از درک علّی ضرورت ها و مبارزه پیگیر برای دفع و رفع موانع و بازدارنده های تحول و تعالی اجتماعی ناتوان می باشد. بنابراین از پرداخت بهای لازم برای این معضل اساسی و بنیادین آن نیز شانه خالی کرده و در نیمه راه با التجا و اقتدا به بنیان های کهن و فرسوده، برای احیاء و ابقای سازوکارهای گذشته گام بر می دارد.1

انسان ها اگر چه با شناخت بسیاری از قانونمندی های طبیعی، بسیاری از موانع رشد و بالندگی را در نوردیدند؛ ولی در پس تمنیات و تمایلات پست و دنی و تخریب و دخل و تصرف اِمهایی در طبیعت برای اعمال سلطه گری و قدرت مداری در روابط و مناسبات اجتماعی، ضرورت های بازدارنده بسیاری را برای بازتاب های آزادانه انسان ها موجد شده اند که زیست انسانی را در تضاد و تقابل و دهشت و وحشت وانهاده اند. در این میان نظام سلطه سرمایه نیز با شناخت بسیاری از قانونمندی های طبیعی و موانع و بازدارنده های رشد و بالندگی جامعه و انسان، اگرچه آغازی خوب داشته است؛ ولی در پروسۀ تحولی و تکاملی خویش با نقض بسیاری از چارچوب های حراستی و حمایتی خویش از طبیعت،جامعه و انسان، ضمن تخریب طبیعت، بسیاری از ضرورت های مانع و رادع تحول و دگرگونی اجتماعی و انسانی را بوجود آورده است. فرایندی که یک عدم تعادل و تطابق شکننده را بین جامعه و طبیعت ایجاد کرده که خطرات جدی را برای سلامتی و زیست متعارف انسان ها ایجاد نموده اند. بنابراین ضرورت ها به عنوان یک فرایند درون زایی و ذات گرایانه در نظام سلطه سرمایه، سلامتی و حیات انسان ها را در معرض خطرات جدی قرار داده است. این ضرورت زایی مداوم حاکمیت سرمایه بر بستر تراکم لجام گسیخته سرمایه، موانع جدی را در مسیر تعامل و تکامل جامعه های انسانی قرار داده است. پس بسیج اندیشه و عمل برای مبارزه با این ضرورت های مانع و رادع، اولویت اول انسان ها برای رهایی از بن بست ها، ناکامی و رنج و مشقت روزافزونی است که تعدیات نظام سلطه سرمایه بر انسان ها تحمیل کرده است.

نظام سلطه سرمایه با تمامی ترفندهای ضد انسانی خویش، هرگز قادر به حذف و وقفه در صیرورت جامعه و انسان نگردید. چرا که صیرورت تابعی از درونزایی یا اتوژن دانش و فن می باشد که همواره در حال شدن و گشتن است. نظام سلطه سرمایه با تخریب طبیعت، جامعه های انسانی را نیز بسوی تخریب و تهدید زیستی هدایت کرد.فقر و ندرت و عدم تعادل و تطابق زیستی و به تبع آن انواع بیماری های مهلک و مرگبار ارمغان بهره برداری نامتعارف و تخریبی عمال سرمایه در طبیعت می باشند. بارزترین نمود آن پاندمی کرونا ویروس است که ناتوانی و بارزه های رذیل و پلید سلطه گری سرمایه را برملا ساخت. اکنون تمامی اهتمام عمال سرمایه برای نهادینه سازی آگاهی های کاذب و حفظ و احیای مناسبات ناانسانی و فرتوت و کهن، با ناتوانی در کنترل و ایمن سازی جامعه در برابر کرونا ویروس،نقش بر آب شده است. اکنون سازه های فرتوت و فرسوده نظام سلطه سرمایه در ضعیف ترین حلقه تعاملات اجتماعی و جهانی قرار دارد. این فرایند نوید دگرگونی بنیادی را با خود دارد و بر این اساس تلاش می ورزد با مقاومت و تهاجم، دگرگونی های الزامی را با وقفه، تاخیر و تضعیف روبرو سازد. بنابراین در برابر این ضعف نهادین و اضمحلالی افراطی ترین قشر عمال سرمایه با گرایشات انهدامی و دهشت و مرگ حرکت جبونانه خویش را برای انحراف افکار و اشتغال اذهان آغاز کرده اند.2 روندی که با توجه به ناکارآمدی ساختار های موجود اقتصادی اجتماعی به بن بست منتهی می شود.

نتیجه اینکه: پویایی جامعه بر بستر شناخت قانونمندی های طبیعی و درک و فهم ضرورت های مانع و رادع رشد و بالندگی جامعه و انسان شکل گرفته؛ و دگرگونی های اجتماعی و تحولات تاریخی را در خود می پروراند.این صیرورت جامعه و انسان، نتیجه مواجهه با موانع سدید و شدیدی می باشد که انسان های آگاه و بصیر با درک و فهم بهینه برای نفی ضرورت های دست و پا گیر، مبارزه سخت و ثقیلی را پشت سرگذاشته که همچنان ادامه دارد.صیرورت با درونزایی قاعده و قانون خویش به برون سپاری ضرورت های اجتماعی روی می آورد که جامعه و انسان را در تکاپو و تلاش مداوم در راستای حذف موانع و دفع شداید هدایت می کند. تضاد و تناقض حاصل ناهمگونی و عدم توازن بنیان های مادی و نهادینگی برخی نمودهای روبنایی در مناسبات اجتماعی، موجد ضرورت هایی بوده است که به ابزاری برای اهداف متعدیانه صاحبان قدرت و ثروت مبدل شده اند. نظام سلطه سرمایه با اتکای به این اهرم های مطرود و منفور تلاش دارد از گذر از ضرورت های مانع تحول و کمال جامعه و انسان جلوگیری نموده؛ و با تداوم روند گردشی بحران و ندرت و نایابی اجتماعی، جامعه و انسان را از زیست معمول و مطلوب بازدارد. دین، امروز به عنوان یک ابزار ارتجاعی قوی در خدمت اهداف شوم و منحط عمال سرمایه، یک مانع جدی و اساسی برای دستیابی به آرمان های انسانی عمل می کند. ضرورتی که مبارزه صعب و دشواری را برای حذف و هدم خویش نیاز دارد. چرا که زمانی که ضرورت های اجتماعی از دایره قانونمندی های طبیعی گذر کرده و خارج از عرف و قانون طبیعی برای خود محمل و محفل اجتماعی دست و پا می کنند؛ به دلیل ماهیت موهومی و پنداری خویش، از قدرت دفاعی بالایی در برابر رویکردهای محیطی برخوردار می گردند. پس گذر از ضرورت های موهومی و ایهامی همچون دین نیازمند یک پشتکار و عزم و اراده غنی و قوی دارد که بتواند بسترهای نوین تعادل و تعامل اجتماعی را تدارک ببیند.

اسماعیل رضایی
پاریس
31/10/2020
______________________________

1--نمونه بارز این نمود را می توان در جامعه استبداد زده دینی ایران یافت. دینداری و دین خویی در ایران به عنوان یک ضرورت دست و پاگیر و عامل اساسی بازدارندگی توسعه و رشد ابعاد اجتماعی و انسانی در طی تاریخ طولانی حیات نامتعادل و نامتعارف اقتصادی اجتماعی بوده و هست. مبارزه و مرزبندی با این پدیده نامتعارف برای دستیابی به زیستی بواقع انسانی با توجه به نهادینگی آن در تار و پود جامعه و انسان به دلیل طولانی بودن حیات نامتوازن و نامتجانس با رویه های معمول و متعارف گذر حیات عمومی، امری پیچیده و دشواری است که نیاز به مبارزه طولانی و بهای سنگین انسانی و مادی دارد. ولی بسیاری با اتخاذ مواضع انفعالی و استیصالی و با بیان بی مایه مصطلح که «این ها بروند هر که بیاید بهتر است»؛در تلاش برای احیای سازوکارهای گذشته می باشند. عوامل و عناصری که از ترس رادیکالیزه شدن جنبش مردمی و فراهم آمدن بسترهای حاکمیت به واقع انسانی با زدایش تمامی بنیان های کهن و بازدارنده تحول و تکامل جامعه، تلاش همه جانبه ای را برای متوقف ساختن مبارزات رو به تعمیق و گسترش مردمی، با معیار و مقیاس های طبقاتی و برقراری اختلاط مناسباتی گذشته، اهتمام جدی را آغاز نموده اند. تلاش برای حفظ بنیان های کهن و جلوگیری از مرزبندی قاطع و کامل با دین و حاکمیت دینی که عامل اصلی و بنیادین عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی و تمامی نابسامانی ها می باشد؛ را شروع کرده اند. اصولا در تمامی جنبش ها و انقلابات جهانی، بورژوازی و بخش های میانی و بخشی از خرده بورژوازی، رادیکالیسم را بر نتافته و در مقطعی از تحولات انقلابی، اقدامی همه جانبه ای را برای به بیراهه کشاندن جنبش مردمی آغاز کرده اند. در این مقطع تاریخی رسالت سنگین و تعیین کننده ای برعهده نیروهای مترقی قرار دارد تا از انحراف و انحطاط جنبش رو به تعمیق مردم ایران جلوگیری نمایند. اگر این جنبش نتواند با مذهب و حاکمیت مستبد دینی یک مرزبندی روشن ، صریح و کامل بنماید؛ مطمئنا سایه شوم و عامل فلاکت و بدبختی مردم ایران بار دیگر نه مانند سابق بلکه با سایه روشن های تاثیر گذار، بر سرنوشت جامعه و مردم تداوم خواهد یافت. بایستی با تمام توان و بسیج اندیشه و عمل از جنبش رو به تعمیق و گسترش مردمی حمایت و حراست نمود. قطعا کسانی که نعل وارونه می زنند وبا یاس و نومیدی و ندامت از انقلاب مردم ایران سخن می گویند؛ خواسته و یا نا خواسته با عافیت اندیشان و هوچی گران و دغل بافانی که تلاش دارند؛ دستاوردهای جنبش رو به تعمیق و گسترش مردم ایران را مصادره به مطلوب نمایند؛ همراه می شوند. دستاورد بزرگ انقلاب 57 ایران نشان داد که برای رسیدن به آزادی و کرامت انسانی و رفاه و آسایش و تندرستی، صرفا با مرزبندی و گذر از دفع و رفع ضرورت دست و پا گیری چون مذهب امکان پذیر است و لاغیر. این مرزبندی و به حاشیه راندن مذهب برای تمامی ملت ها بهای گزاف و سنگینی داشته و خواهد داشت. اگر این بهای لازم پرداخت نشود؛ قطعا یوغ بردگی و بندگی دین و مذهب برای همیشه همراه با نکبت و ذلت برگرده جامعه و انسان سنگینی خواهد کرد. اینکه برخی ها که داعیه رهبری اپوزیسیون را داشته و ارتباط خود را با سپاه پاسداران و سران ارتش اعلام می دارند؛ از نشانه های روشن هجمه ضد انقلاب به دستاوردهای رو به تعمیق جنبش مردمی و متوقف ساختن آن برای منافع بورژوازی حکومتی و غیرحکومتی در ایران می باشد.

2نیروهای چپ اکنون در معرض حمله جریان های ارتجاعی مذهبی و عمال سرمایه قرار دارند.چرا که با توجه به ضعف بنیادین کشورهای سرمایه داری در مقابله با پاندمی ویروس کرونا و موفقیت چشمگیر کشورهایی با گرایشات سوسیالیستی و مترقی در مقابله و مهار آن، تمامی تبلیغات کاذب و دروغین عمال سرمایه بر علیه جریان های چپ را زیر سوال برده است. روندی که می رود مشروعیت سازه ها و سازوکارهای نظام سلطه سرمایه را زایل نماید. چپ اکنون در حال تبدیل شدن به آلترناتیوی بر علیه سازوکارهای مانع و رادع رشد و بالندگی جامعه و انسان در نظام سلطه سرمایه می باشد. براین اساس عمال سرمایه با بسیج نیرو و ایجاد جو مغشوش و عوام پسند و همچنین اتهامات بی پایه و اساس برای ایجاد جوّ بدبینی به چپ ها، سعی دارند ناتوانی های اقتصادی اجتماعی خویش را استتار کرده و بسترهای جامعه را برای راست و راست افراطی مهیا سازند. قطعا توفیقی نخواهند داشت و گرایشات عمومی جامعه برای تغییرات بنیادی، همان مرحله ای است که عمال سرمایه را برای بقا و حیات خویش وادار به پذیرش تغییرات ساختاری و تعدیل و تعادل لازم خواهد نمود.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد