logo





حرکت از شرایط ایده آل اجتماعی

(معرفت شناسی مسائل و بحران های سیاسی و اجتماعی)

سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ - ۰۶ اکتبر ۲۰۲۰

ف. آگاه

از آنجائی که تکیه بر شرایط و قواعد ایده آل (شعاری و کاغذی) حتی علوم تجربی "دقیق" را نیز به بیراهه و بحران کشانده است. لذا بدیهی است که در حوزه علوم کمتر دقیق جامعه شناسی و علوم سیاسی و خصوصا در حوزه بحث های سیاسی وضعیت استدلال متکی بر قواعد آیده آل شعاری نا بسامانتر باشد. بعنوان مثال این وضعیت می توان بحث های سیاسی اخیر در مورد بروز کنونی بحران طولانی قره باغ را که انعکاس شرایط و وقایع تاریخ از جنگ جهانی اول به اینسوست، در نظر گرفت.
طبیعی است که می بایستی شعارهای نادرست را در هر موردی نکوهید. ولی نکوهش شعارهای خیابانی بدون مزمت شعارهای ضد صلح باسابقه تر دولت های گروه مینسک که بخاطر منافع خویش قادر به حل انسانی بحران و عمل به مصوبات سازمان ملل متحد نشده اند، معقول بنظر نمی رسد. خصوصا که بیانیه های ایده آل و همنوع دوستانه در رابطه با هر بحرانی بدون توجه و تذکر زمینه واقعی بحران، دستکمی از شعارهای خیابانی نخواهند داشت. یعنی اگر که در خیابانها از پاریس گرفته تا آذربایجان شعار داده می شود، بواسطه تسلط بینش شعاری فرهنگ مسلط اروپایی بر جهان است و نه کم شعوری شعار دهندگان که تشخیص داده اند در شرایط واقعا موجود تطبیق با فرهنگ شعاری مسلط تنها راه نجات از فقر و محدودیت سیاسی است. چون اگر که به عمل بپردازند، باتوجه به هشدار سردمداران فرهنگ شعاری مسلط، احتمال وضعیت خطرناکتری در پیش است. همچنانکه توسل به شعار بجای استدلال اصولا نادرست است.
یعنی طبیعی است که تکیه بر انسانیت و اخلاق انسانی و اجتماعی در هر بحث اجتماعی ضروری است تا حدود بحث را به انسانیت و بشر دوستی که لازمه بهبود وضعیت و تعادل اجتماعی است، نزدیکتر سازد. اما حرکت از شرایط ایده آل و شعارهای دوستی و اخلاق انسانی در شرایط تسلط نئولیبرالیسم سرمایه داری مزمن که نه اخلاق می شناسد و نه استدلال می پذیرد، همچنانکه تاکنون شاهدیم منجر به تمدید و تشدید موضع ضد انسانی مخالفان اخلاق اجتماعی و طرفداران ثروت اندوزی شده است. درحالیکه تذکر واقعیات اجتماعی حتی "غیر دوستانه" نیز منطقی ترین و بهترین مسیر به سوی تعادل اجتماعی و انسانی در هرگوشه جهان است. چون تحت شرایط واقعا موجود متکی بر موازین معرفت شناسی و فرهنگ شعار گرایانه اروپایی است که سردمداران نئولیبرالیسم و طرفداران تثبیت شرایط واقعا موجود با طرح مواضع "انسانی" سعی در سوء استفاده از احساسات بشردوستانه مردم به نفع تثبیت وضع ضد بشری موجود در جهان می کنند، که هر روز در کشورهای فقیر سبب مرگ و میز هزاران انسان و کودک می شود و بسیاری را وادار به ترک دیار می کند. ترجیع بند این سردمداران هم اینست که "تغییر اساسی اوضاع سبب جنگ و کشتار می شود، لذا به همین که هست باید راضی باشید تا بدتر نشود". درحالیکه همچنانکه پیشتر نیز یاد آوری کرده ام، همین آقایان نظیر میلیاردر بانفوذ وارن بافِت که در ته جیبش برای آمریکای شمالی رئیس جمهور تراشید، علنا از "جنگ میان فقرا و ثروتمندان" سخن می گوید "جنگی که ثروتمندان در آن پیروز شده اند"!
شاهد مستقیم سوء استفاده از شعارها و شرایط آیده آل کاغذی در مقیاس عمومی همان آرایش نظام برده داری مدرن نئولیبرالیسم (موجد فقر و مرگ بسیاری از مردم جهان) به لغت "آزادی گرایانه" لیبرالیسم است.
از سوی دیگر روشن است که واقعیت گرایی مرز زمانی و مکانی نمی شناسد و اگر به دنبال واقعیت صد سال پیش باشیم، نباید وقایع صد و پنجاه سال پیش را از یاد ببریم. اما آنچه که می تواند در این میان به تعیین حدود تشخیص و تاثیر حقایق اجتماعی و سیاسی بر بحث امروز کمک کند و ما را از تمدید رجوع به وقایع قدیمتر باز دارد، توافق بر سر قراردادی بر سر شرایط بین المللی زمانی معینی است که اوضاع اجتماعی و شرایط عمومی تر اجتماعی ـ انسانی را از آن به بعد تعیین می کند.
لذا هرگاه زمینه بحث را محدود به شرایط انسانی و اجتماعی منجر به ایجاد سازمان ملل متحد بکنیم که امروز سر سپرده هیچ قدرتی و حتی آمریکای شمالی نیز نیست و به همین جهت مصوباتش دائما خصوصا وسیله این کشور وتو می شود. می بایستی پیش از طرح حرمت عقل انسانی، به مصوبات سازمان ملل متحد رجوع کنیم که در عمل تعیین کننده شرایط بین المللی حرمت انسان در جهان است. چون حرمت عقل انسانی بدون پذیرش حداقل قواعد بین المللی میان دولت ها و یعنی مصوبات سازمان ملل جهت حرمت انسان ها هرچند روی کاغذ ممکن است، ولی در عمل قابل اجرا در شرایط واقعی امروز نیست که بسیاری از دول بانفوذ وقعی به حرمت انسان نمی کنند. و چون دولت های باصطلاح دموکراتیک که عملا در پی تثبیت منافع دولتی خویش هستند، تنها تحت مصوبات بین المللی است که اجبارا از منافع خویش می گذرند و نه براساس عقل مردم ساکن سرزمین های خویش. دهه های متوالی است که همین دولت های موقر می دانند که مطابق انتشارات سازمان ملل متحد بورس بازی بر سر نان و آب مردم سبب گرسنگی و مرگ هزاران انسان فقیر می شود. اما نظام سرمایه داری و نئولیبرالیسم مسلط بر سیاست این دولت ها مانع مخالفت با این واقعیت تلخ می شود و بورس بازی بر سر حیات فقرا زیر نظر مستقیم همین دولت ها کماکان ادامه دارد.
کمااینکه اینک چندین ماه است که عاقل ترین مردم اسرائیل برعلیه دولت نتان یاهو و شخص وی ـ که صرفا جهت سوء استفاده از مصونیت سیاسی بازدارنده از محکومیتش بجهت تخلفات اقتصادی و رشوه گیری شخصی اش استعفاء نمی دهد ـ تظاهرات می کنند. اما سیاست کشور اسرائیل هنوز به دست دولت (از نظر عقلای اسرائیل غیر قانونی) همین شخص که متکی بر وتوی آمریکای شمالی است، اجرا می شود. لذا حرمت به عقل انسانی ساکنین یک کشور موضوعی مهم اما در عمل غیر قابل اتکاء تحت شرایط موجود اسرائیل نظیر اشغال سرزمین های دیگر است: که نه تنها در مورد اسرائیل تحت حمایت آمریکای شمالی بلکه در مورد ارمنستان تحت حمایت روسیه نیز صادق است که به کمک مستقیم روسیه بیش از سی سال است که بخشی از سرزمین آذربایجان را اشغال کرده است.
یعنی شرایط واقعا موجود بحران قره باغ نیز نظیر هر بحران سیاسی دیگری غیر از قواعد ضروری انسانی اند و نمی توانند بر اساس احساسات همنوع دوستانه ساکنین این سرزمین ها نظیر ارمنی ها حل شوند: ارمنی هایی که بخشی از آنان در سایه سیاست های دولتی قدیم و جدید در منطقه به سرزمین اشغالی کوچ و اسکان داده شده اند و در میان معرکه ای که دولتشان موجد آنست گیر افتاده اند. اما اگر هم عقلشان و انسانیت شان اجازه نداده، دولت منتخبشان در مخشان فرو کرده است که با دین و میهن پرستی آواره ساختن قریب یک ملیون آذربایجانی از سرزمین قره باغ را تایید کنند. وضعیتی که مشابهت های نزدیکی با وضعیت سرزمین های اشغالی اسرائیل دارد. که اگر دولت ترامپ جهت استفاده از طرفداری و آراء انتخاباتی انجیلیان مسیحی آمریکا که روابط سیاسی و دینی تنگاتنگ با یهودیان ارتدکس دارند، از تثبیت حاکمیت اسرائیل بر سرزمین های اشغالی حمایت می کند. حمایت روسیه مسیحی ارتدکس و کشورهای اروپای غربی مسیحی از ارمنستان مسیحی ارتدکس نیز زمینه ای سیاسی ـ دینی دارد. همچنانکه دولتهای خارجی حامی هر دوطرف نیز البته در جهت همین دین و میهن پرستی و منافع خویش به این حمایت ادامه می دهند. همچنانکه توجه به نفوذ بارز دولت های حامی ارمنستان نشان می دهد که مسئله اصلی این حامیان تثبیت شرایط موجود که به نفع دوام سیاست های قدیمترشان است، می باشد. سیاست هایی که تا حدود نیم قرن پیش سیاستی هایی کاملا استعماری بوده اند.
هیچ شخص عاقلی نمی تواند طرفدار جنگ باشد. اما وقتی که جنگ به صورت دیگری در جریان است و تثبیت شرایط موجود و تسلط نئولیبرالیسم وحشی موجب مرگ و میر انسانها عین زمان جنگ است، نمی توان در گوشه ای از دنیا انسانیت را علم کرد و در گوشه ای دیگر از آن چشم پوشید.




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد