روزبه پسر دادویه، دانشمند، زبان شناس، نویسنده و اندیشمند بزرگ ایرانی است.
وی کتاب ارجمند کلیله و دمنه را به فرهنگ جهان پیشکش نمود.
کلیله و دمنه از کهن ترین افسانه های ایرانی-هندی است که نزدیک دو هزار سال از پدید آمدنش می گذرد.
کلیله و دمنه کتاب مبارزه برای آزادی و برابری است.
این کتاب ، فرهنگ و اندیشه های آن زمان را به ما نشان می دهند. آنچه در این کتاب ستایش میشود: خرد، دانایی، زندگی، دوستی است.
اندیشمندان و نویسندگان بزرگ ایران و جهان از این کتاب بسیار آموختهاند.
روزبه از کسانی بود که درفش آزادگی را در سیاهترین روزگار برافراشتند و در تعالی تبار انسان کوشیدند.روزبه پسر دادویه( عبدالله بن مقفع. تازیان ایرانیان را وا می داشتند تا نامشان را به تازی برگردانند)، هزار سال پیش،دادنامه ای از زمانه خویش به دست می دهد که تصویری دهشتبار از روزگارما نیزهست. یعنی که هزار سال پیش است هنوز. یعنی که تاریخ در هزار سال پیش روی روز نادانی و بیداد و کشتار از رفتن باز ایستاده است.
او در باب برزویه طبیب چنین نوشته است:
کارهای زمانه میل به ادبار دارد؛ و چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی . و افعال ستوده و احوال پسندیده مدروس گشته. و راه راست بسته. و طریق ضلالت گشاده. و عدل نا پیدا و جور ظاهر. و علم متروک و جهل مطلوب .و دوستی ها ضعیف و عداوت ها قوی . و نیکمردان رنجور و مستذل.و شریران فارغ و محترم . و مکر و خدیعت بیدار.و وفا و حریت در خواب . و دروغ موثر و مثمر.و راستی مهجور و مردود . وحق منهزم و باطل مظفر . و ضایع گردانیدن احکام خرد طریقتی مشروع . و حرص غالب .و قناعت مغلوب .
آری این درست همان روزگاری است که دانای توس نیز چنین وصفش می کند. روزگار تکه تکه کردن روزبه پسر دادویه. روزگار تازش تازیان:
چو با تخت ، منبر برابر شود
همه نام بوبکر و عُمّر شود
تبـَه گردد این رنج های دراز
شود ناسزا ، شاه ِ گردن فراز
نه تخت و نه دیهیم بینی ، نه شهر
ز اختر ، همه تازیان راست بهر
چو روز اندر آید ، به روز دراز
نشیب ِ دراز است پیش ِ فراز
بپوشند از ایشان گروهی سیاه
ز دیبا نهند از بر ِ سر کلاه
نه تخت و نه تاج و نه زرّینه کفش
نه گوهر، نه افسر، نه بر سر درفش
برنجد یکی، دیگری برخورد
به داد و به بخشش کسی ننگرد
شب آید، یکی چشم رخشان کند
نهفته کسی را خروشان کند
ستانندهی روز و شب دیگر است
کمر برمیان و کُله بر سر است
ز پیمان بگردند و از راستی
گرامی شود کژّی و کاستی
کشاورز ِ جنگی شود بی هنر
نژاد و گهر کمتر آید به بر
رُباید همی این از آن ، آن از این
ز نفرین ند انند باز ، آفرین
نهان بتّر از آشکارا شود
دل ِ شاهشان سنگ ِ خارا شود
ز ایران و از ترک و از تازیان
نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان ، نه تُرک و نه تازی بوَد
سخن ها به کردار ِ بازی بود
همه گنج ها زیر دامن نهند
بمیرند و کوشش به دشمن دهند
چنان فاش گردد غم و رنج و شور
که شادی به هنگام ِ بهرام گور
زیان ِ کسان از پی سود ِ خویش
بجویند و دین اندرآرند پیش
نباشد بهار از زمستان پدید
نیارند هنگام ِ رامش نبید
چو بسیار از این داستان بگذرد
کسی سوی آزادگان ننگرد
بریزند خون از پی خواسته
شود روزگار مهان کاسته
اما روزگار چیرگی دینمداران و سیاست پیشه گان خودکامه دیری نپایید. پس از روزگاری چنین بود که با قیامهای مردم ایران سرانجام خاندانهای ایرانی و آزاده بر سرکار آمدند و تازیان را بیرون راندند و نسیم آزادی وزیدن گرفت و جانی تازه در کالبد فرهنگ و هنر دمید.مردمان برخاستند و در پناه آزادی به ساختن و آفریدن روی آوردند و رستاخیزی فرهنگی و علمی و اجتماعی سراسر ایران را در بر گرفت.ایرانیان با جان و تن خویش این رستاخیز را پایه نهادند. کوششگران بسیاری از هر سوی فراهم آمدند و با خرد و دلاوری بر سپاه ستم و سیاهی پیروز شدند. آن روزگار را می توان رنسانس ایرانی، رستاخیز فرهنگی،علمی و اجتماعی ایرانیان، عصر خرد نامید. روزگاری که چونان الماس، با نامهایی چونان خیام، فردوسی، رازی، پورسینا، بیرونی بر تارک تاریخ جهان میدرخشد. عصرنوزایی فرهنگی و علمی ایرانیان که جهان دانش و هنر را تکان داد.
روزبه پسر دادویه یکی از بنیانگزاران و تلاشگران این رستاخیز بزرگ و این نوزایی بود.
ایرانیان از همان ابتدای تازش تازیان به این سرزمین، قلم و اندیشه را در راه رهایی و پیشرفت به کار گرفتند.نتیجه ی این همه تلاش، رستاخیز علمی و فرهنگی ایرانیان در سده سوم بود که جهان را تکان داد. بنیاد این رنسانس در ایران و به وسیله ایرانیان نهاده شد و حکومت های مستقل ایرانی چون صفاریان و سامانیان در شکوفایی آن بسیار کوشیدند.
روزبه كتابهای زیر را از پهلوی ترجمه كرده است :
كتاب التاج در سیرت انوشیروان
كتاب خداینامه درباره تاریخ ایران .
كتاب مُزدك درباره تعالیم مزدك .
روزبه فرزانه ای بزرگ بود که زندگی، تلاش ها و آثارش، دگرگونی بزرگی در ادب و فرهنگ ایران و تازیان پدید آورد. به تاریخ و فرهنگ و زبان کشور باستانی خود آگاهی داشت و زبان تازی را نیز بسیار نیک، می دانست.وی از مردم شهر گور فیروزآباد فارس بود.
وی آنچه توانست از کتاب های ایران قدیم را از طریق نقل و ترجمه از زبان و خط پهلوی به عربی ازنابودی و سوختن و تاراج نجات داد.
او بر آن بود تا اندیشه و حکمت و اخلاق مردمان ایران باستان ، در میان ایرانیان دوباره ریشه بدواند . از این رو، کتاب های مرقیون و ابن دیصان و مانی را به عربی ترجمه کرده و در میان مردم انتشار داد . باب برزویه طبیب را به قصد تبلیغ مذهب مانی که گویا خود نیز آن کیش را داشت، ساخت و برکتاب کلیله و دمنه افزود.
کلیله و دمنه که کتابی علمی و فلسفی و راهی برای مبارزه با ستم و جهل است، بهترین کتاب برای او بود. انتشار این کتاب ها مردم را در باره باورهای دینی به شک انداخت و راه برای کنجکاوی و بحث و جدل باز شد . او نخستین کسی بود که کتاب های ارستو را از پهلوی به عربی ترجمه کرده و فن استدلال را به تازیان آموخت.
در همان روزگار کتاب های دیگر ارستو و حکیمان یونان هم به عربی ترجمه گردید. بدین جهت افکار جدیدی در میان مردم انتشار یافت که چون پایه گذار آنها یعنی ابن المقفع و طرفداران آن اندیشه ها نیز زندیق یا بی دین و مخالف دین رسمی بودند، آنها را زنادقه خوانند . شهرت ابن مقفع در انتشار این گونه نوشته ها تا آنجا کشیده بود که مهدی خلیفه عباسی می گفت: من هیچ کتاب زندقه به دست نیاوردم که اصل آن از ابن المقفع نباشد.
زندقه یکی از جنبش های بزرگ فکری و اجتماعی ایرانیان بود که سده های بسیار به زندگی خویش ادامه داد. پسانترها، دینمداران، مخالفان خویش را با این بهانه از میان بر می داشتند و کار کشتار دگراندیشان به نام زندیق آنچنان بالا گرفت که پست و مقامی با عنون صاحب الزنادقه ایجاد گردید واین دستگاه کار سرکوب و کشتار زندیقان را بر عهده گرفت.
شگفتا تاریخ این سرزمین چه کشتارها از دگر اندیشان در سینه دارد. کشتارهایی با فتوای دینمداران و با شمشیر خودکامگان و به دست مردمانی فریب خورده . دردا که خود به کشتار خود کمر بستیم و به نام دین شمشیر در جان هم میهن و همسایهی خویش کشیدیم. در این دیار مغز جوانان و اندیشه های جوان، نه تنها خوراک اژدهای دو کتف ضحاکان بوده است،دریغا که رستم نامورمان نیز دست در خون سهراب جوان دارد.
نوشته اند سفیان که از روزبه کینه ای در دل داشت، این دانشمند ایرانی را که در زندگی کوتاه ولی پرارزش (۳۶ سال) خود، با جوش و خروش وصف ناشدنی، بزرگترین و ارزنده ترین خدمت را به جنبش علمی و فرهنگی ایرانیان کرد، تکه تکه کرده و در آتش شعله ور تنوری که برای این کار آماده کرده بود، افکند. به هر روی این عهدنامه، بهانه ای برای از بین بردن این متفکر بزرگ ایرانی به دست خلیفه و عمال وی داده است . بسیاری از تاریخ نویسان نوشته اند:
چون ابن مقفع به حجره سفیان درآمد، سفیان او را گفت: مادر من چنانکه تو گفتی مغتلمه بادا گر ترا نکشم، به کشتنی نو و بی مانند. پس فرمان کرد تا تنوری را برتافتند و اعضا بدن را یکی یکی جدا می کرد و در پیش چشم او به تنور می افکند تا جمله اعضای او جدا بشد، پس سر تنور استوار کرد و گفت بر مثله تو مرا مواخذتی نرود چه تو زندیقی بودی و دین بر مردمان تباه کردی.
در باب برزویه در باره افکار مانوی و زندقه خود می نویسد: از رنجانیدن جانوران و کشتن مردمان و کبر و خشم و خیانت و دزدی احتراز نمودم و از هوای زنان اعراض کلی کردم و از ایذا مردمان و دوستی دنیا و جادویی و دیگر منکرات پرهیز واجب دیدیم.
برخی نوشته اند که خلیفه بعد از مرگ وی گفته است: این زندیق چطور در این مدت کوتاه اینهمه آثار مربوط به علوم و فرهنگ اجداد خود را به زبان عربی فصیح در آورده و نشر داده است که جمع آوری آنها به هیچ وجه ممکن نیست.
داوری درست تر براساس نوشته های او امکان پذیر است. او نسبت به ارزش های فرهنگی تمدن کهن ایران، قدرشناس بود و می کوشید تا آن ارزش ها را به جهان بشناساند.
کلیله و دمنه:
کلیله و دمنه کتابیاست که بنگاه و آبشخور آن چند اثر هندی که مهمترین آنها پنجه تتره به معنی پنج فصل است و به سانسکریت میباشد. از نوشته های گذشتگان بر می آِید که «مهتر اطبّای پارس» برزویه، در زمان انوشیروان این کتاب را نوشته و یا با خود از هند به ایران آورده است. نام اثر در پهلوی کلیلگ و دمنگ بود. این اثر به دست ما نرسیدهاست. اما ترجمهای از آن به زبان سریانی در دست است. این ترجمه نزدیکترین ترجمه از نگاه زمانی به نوشته ی برزویهاست. کتاب کلیله و دمنه که در زمان خسرو انوشیروان از سانسکریت به پهلوی ترجمه شده است،یکی از آبشخورهای مهم، آموزههای بودایی است. به ویژه باب «برزویه طبیب» که سفرنامه برزویه به هند و از افزوده های ایرانیان است؛ آکنده از آموزههای بودایی است:
پس، از رنجانیدن جانوران و کشتن مردمان و کِبر و خَشم وخیانت و دزدی احتراز نمودم و زبان را از دروغ و فحش و بهتان و غیبت بسته گردانیدم واز ایذاء مردمان و دوستی دنیا و جادویی ودیگر منکرات، پرهیز واجب دیدم و تمنای غیر از دل دور انداختم ودر معنی بعث و قیامت و ثواب و عقاب، برسبیل افترا، هیچ چیز نگفتم واز بدان ببریدم و به نیکان پیوستم و رفیق خویش صلاح و عفاف را ساختم که هیچ یار و قرین چون صلاح نیست.... هرگاه که متقی در کار این جهان گذرنده تاملی کند.... قضا به رضا دهد تا غم کم خورد و دنیا را طلاق دهد تا از تبعات آن برهد و پاکیزگی ذات حاصل آید و به ترک حسد بگوید تا در دلها محبوب گردد و سخاوت را با خود آشنا گرداند تا از حسرت مفارفت، متاع غرور مسلم ماند و کارها برقضیت عقل پردازد تا از پشیمانی فارغ آید.
پس از تازش تازیان به ایران، روزبه آن را به عربی ترجمه کرد. ترجمه ی وی بسیار عالی بود و نمونه ای از فصاحت در زبان عربی شمرده شد. ترجمه ی ابن مقفع امروز موجود است امّا میان نسخه های مختلف آن گاه تفاوت های زیادی دیده میشود.
ترجمه ی عربی ابن مقفع پایه ی ترجمههای دیگر قرار گرفت و کتاب به ترکی، فارسی، یونانی، سریانی، انگلیسی ترجمه شد.لافونتن بارها اشاره می کند که از داستان های کلیله سود برده است. در ایتالیا، آلبرتی و در اسپانیا، ایریات و در انگلستان،جن گی و در روسیه، کریلف از کلیله تقلید کردند. کلیله و دمنه چندین بار از عربی به فارسی دری برگردانده شدهاست. رودکی آن را به نظم درآورد اما امروز جز چند بیت پراکنده از آن باقی نماندهاست.
در مقدمه شاهنامه منصوری آمده است:و رودکی را بفرمود تا به نظم آورد و کلیله و دمنه اندر زبان خرد و بزرگ افتاد و نام او بدین زنده گشت و این نامه از او یادگاری بماند. پس چینیان تصاویر افزودند تا هر کس را خوش آید دیدن و خواندن.
کلیله و دمنه، کتاب زندگی و مبارزه است. کتاب مبارزه برای آزادی و اتحاد است. راهنمای مبارزه برای ستم دیدگان است. نگاهی به این کتاب که همواره خشم صاحبان قدرت را بر انگیخته و به قتل نویسنده و مترجمان آن فرمان داده اند، اهمیت و ارج این کتاب را نشان می دهد:
باب شیر و گاو: نیرنگ های درباریان، قدرتمداران و جهل آنان. حیله گران و فریبکاران در قدرت. ظلم بر بیچارگان.
باب تحقیق در امر دمنه: در باره اتحاد و مبارزه و جلوگیری از قدرت طلبی
باب بوم و زاغ: در باره دوراندیشی در مبارزه
باب بوزینه و سنگ پشت: در فضیلت خرد و آگاهی
باب زاهد و راسو: ضرورت داشتن طرح و برنامه برای مبارزه
باب پادشاه موشان: اهمیت مشورت. همفکری و خرد جمعی
باب پادشاه و گنجشک: در اهمیت اتحاد
باب شیر و شغال: در فواید صلح و برقراری داد
باب تیرانداز و ماده شیر: درد کشیدگان باید قدرت را به دست گیرند
باب زرگر و جهانگرد: اعتماد به همراهان در راه مبارزه به دست می آید
باب پادشاهان و برهمنان: چگونگی حکومت و اهمیت شورا
باب کبوتر و روباه و مرغ حزین: اهمیت خود شناسی و انسان
این کتاب که از هند آورده شده بود با افزوده های بسیار، کتابی شد ایرانی.
در پایان هر باب نیز این ترجیع بند زیبا تکرار می شود: فایده بیان این امثال، اعتبار خوانندگان و انتباه مستمعان است.
هرکه نامخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
نگاهی کوتاه به دیگر آثار این اندیشمند و فرزانه، ما را با افکار او بیشتر آشنا می کند:
خدای نامه: نظرگاه وی در باره ی استقلال و عظمت ایران.
آیین نامه: در آداب و رسوم ملی ایران.
کتاب تاج: در عدل و داد.
نامه تنسر: که ناپدید شد و ترجمه ای دیگر از آن در دست است. روزگار سیاه نویسنده و ستم جباران آن زمانه را چونان بیدادنامه ای در بر دارد.
آداب الکبیر: در افتخارات ایران باستان و اندیشه های والای ایرانیان باستان. دوستی. پندهای ارزشمند.
آداب الصغیر: در ستایش خرد و دانایی
دریغا دریغ که ندانستیم که آن روز که روزبه را کشتند و در آتش سوزاندند، این تنها او نبود که سوخت و آتش گرفت، این پیکر ایران بود که شعله میکشید و هنوز هم میسوزد و شعله میکشد به دست همانان که او را سوزاندند و امروز نیز مرا و تورا. شب چهلم چلچله ها بود و ما رفته بودیم تماشا.من دیدم. باور کنید. شما هم دیدید. مگر نه!
روزبه پسر دادویه را میگویم که با کفش کتانی سپید و شلوار جین آبی،نخست در کنار آب نمای پارک لاله هزار و یک تازیانه زدند و سپس در میدان آزادی سوزاندند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد