logo





درباره تجربه و چالش بحران کرونا

گفتگو با دکتر فیروزه بنی صدر

يکشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۳ اوت ۲۰۲۰

طاهره بارئی



خانم بنی صدر با تشکر از وقتی که برای این گفتگو اختصاص می دهید، در صحبتی که قبل از طرح این سوالات با هم داشتیم شما گله مند بودید از دگماتیسم در علم و بطور مشخص در جهان پزشکی. همچنین از حضور هرم قدرت تصمیم گیری که در این جهان حاکم است. فرامین و سلیقه ها از بالا میآیند آنهم گاه از سوی کسانی که اشراف به موضوع ندارند چون اساسا بطور عملی در صحنه نیستند. خواهش میکنم اولا این دو مورد یعنی دگماتیسم و حضور سلسله مراتب و عمودی بودن قدرت تصمیم گیری را بیشتر باز کنید و بعلاوه می پرسم آیا این دو مورد را می توان در کنار هم و در ارتباط با هم دید و بررسی کرد؟

البته دگماتیسم مانع پیشرفت علمی است. منظور این‌است که برخی از مردم، از جمله برخی از پزشکان، باورهایی از پیش ساخته دارند و حاضر نیستند در مقابل پدیده ای جدید، از باورهای خود عبور کنند. از این رو، باور خود را دگم می‌کنند و چشم و گوش خود را بر پدیده جدید و راه‌کاریی که می‌تواند داشته باشد، می بندند. بدین ترتیب، خود را از پیدا کردن راه حل محروم می کنند. مورد تجویز کورتون که من در عمل به آن دست یافتم یکی از این موارد است. در اواخر ماه مارس که من دریافتم که کورتون دارویی مؤثر برای بیماران کوویدی است که مشگل تنفسی داشتند، سازمان بهداشت جهانی و سازمان بهداشت فرانسه، امریکا... تجویز کورتون را برای بیماران کویدی منع می کردند. زیرا کورتون سیستم ایمنی بدن را ضعیف می کند. اما مشکل دقیقا این بود که ویروس طوری عمل می کند که سیستم ایمنی بدن، در عده ای از بیماران واکنش شدید نشان می دهد که باعث التهاب در ریه و مشکل تنفسی حاد می شود. دقیقا باید سیستم ایمنی را آرام کرد. آما دگمی وجود داشت که کورتون را مضر میدانست و حتی وزیر بهداشت کشور فرانسه نیز تجویز آن را درست نمی دانست. در این باره در همان ماه مارس تویتی زده بود. من با پزشکانی برخورد کردم که بعلت داشتن این ذهنیت که "کورتون بیماری عفونی را تشدید می کند"، برخورد دگمی با پدیده جدید داشتند و با تجویز کورتون شدیدا مخالف بودند. اما تجربه نشان داد که کورتون فعلا تنها دارویی است که از میزان مرگ و میر بیماران بطور جدی می‌کاهد. بالاخره با انتشار تحقیق پزشکان انگلیسی و چند گروه دیگر، از جمله تیم بیمارستان من، که اثر مثبت کورتون را نشان دادند، این نظر تغییر کرد. آن زمان، پزشکان انگلیسی نوشته بودند اگر در انگلستان، از آغاز شیوع بیماری، کورتون تجویز شده بود حداقل از مرگ 5000 نفر جلوگیری می شد. اگر خودم را زندانی دگم رابطه منفی بین کورتون و امراض عفونی و رهنمودهای مؤسسات سازمانهای بهداشتی می‌کردم نه می‌تواستم دریابم که آنها اشتباه می‌کنند و نه می‌توانستم به راه حلی برای بیماری دست یابم. تجربه نشان داد ویژگی کار علمی ایجاب می‌کند که انسان خود را از دگمهای ذهنی رها کند و باید جرأت تجربه را داشته باشد.
مورد سلسله مراتب در تصمیمگیری امر دیگری است که در پاسخ به سئوال بعدی به آن می پردازم.

*باز در همان صحبتهای ابتدای این پرسشها، شما تحسین گر نقش خانم مرکل در اداره مسائل مربوط به کرونا بودید. خواهش میکنم در این مورد هم بیشتر توضیح بدهید. در ضمن آیا زن بودن خانم مرکل که مادرانه رفتاری افقی و دایره وار پیش گرفته و حرف همه را گوش میدهد و از سانترالیسم می پرهیزد، در این رفتار تحسین برانگیز و مؤثر در امر مدیرت درمان نقشی ندارد؟ این باز بودن به حرف همه آنهائی که پیرامون قرار میگیرند و نه فقط چشم دوختن به بالا؟

بله روش کار و روش تصمیم گیری خانم مرکل را روشی درست می دانم. بنا بر گزارش مطبوعات فرانسه، روشی که خانم مرکل در این بحران در پیش گرفت این بود که مرتب با مسئولان لندرها و مشاوران علمی در باره بحران جلسه می کرد. در عمل، ایشان سخنگوی آنها شده بود و نه ابلاغ کننده دستورات به آنها. بدین ترتیب، نوعی تصمیم‌گیری مشترک در آلمان وجود داشت. اما در فرانسه تصمیم‌گیری‌ها عمودی، یعنی از بالا به پایین بود؛ با افرادی که مستقیم در مبارزه با اپیدمی بودند، کمتر مشورت می شد. حتی برخی از ویزران همان زمان از تصمیم گیری ها آگاه می شدند که مردم. بعنوان مثال به مشکلات مسئولان بهداشت منطقه شرق فرانسه که آسیب زیادی دیده بود و من آنجا کار می کنم توجه لازم داده نشد. یا در اوج اپیدمی دستور می آمد که باید تستهایی در سطح وسیع صورت گیرد. در صورتی که اصولا امکانات لازم برای انجام چنین تستهایی هیچ وجود نداشت. این امر معلوم می‌کرد که تصمیم گیرندگان از واقعیت اطلاع کافی ندارند. اما در سطح بیمارستانها، بحران باعث شد که برای اولین بار کادر اداری بیمارستانها کاملا در خدمت در خواستهای پزشکان قرار بگیرد و با آنها مرتب جلسات مشورتی برگزار کنند تا به نیازهای خدمه بیمارستان پاسخ بدهند. قبل از این، کادر اداری وسیله تحمیل تصمیمات و سیاست دولت بر پزشکان بود و در اکثر مواقع تقابل بین این دو نهاد بیمارستان وجود داشت. نتیجه اینکه در زمان رسیدگی به یک اپیدمی، برای مهار آن، بسیار مهم است که همه در یافتن و بکاربردن راه‌کارها مشارکت داشته باشند و این روش به اطلاع رسانی در همه سطوح نقش آفرینان و رسیدن اجماع نسبی در تصمیم گیری کمک می کند و میزان آسیب پذیری را کم می کند.

*بیماری کرونا شکنندگی و ضعف‌های زیادی را در مدیریت کشور ها آشکار کرد. در مورد کشور فرانسه تجربه شما چه بود؟

در فرانسه ما با مشکلات متفاوتی مواجه شدیم، از جمله کمبود ماسک، داروهای اساسی و دستگاه های تنفس مصنوعی برای بخش مراقبتهای ویژه و محلول لازم برای انجام تست کرونا. این کمبودها اهمیت مسئله استقلال در امور حیاتی یک کشور را بخوبی نشان داد. این امکانات بیشتر در آسیا یا امریکا تولید می شد. این امر سبب شد که حتی در خود اروپا بین کشورهای دوست برای بدست آوردن آنها رقابت روی دهد. زمانی اکثر داروها در خود فرانسه تولید می شد اما از سالهای 1970 شرکتهای دارویی تولید خود را به «کشورهای ارزان قیمت» مانند چین و هند انتقال دادند. به هنگام بحران متوجه شدیم که تولید دارو در فرانسه بسیار کم است و تنها 20 درصد از داروها، در فرانسه تولید می شوند. این وابستگی کامل در زمینه بهداشت بسیار فرانسه را آسیب پذیر کرد. دوم اینکه فرانسه آمادگی لازم برای این اپیدمی را نداشت زیرا مشاوران دولت گمان می کردند این اپیدمی مانند اپیدمی های گذشته زود مهار می شود. بعنوان مثال، معلوم شد که برای کم کردن هزینه، سالها قبل، دولت مسئولیت رزرو ماسک را به بیمارستانها حواله داده است و با وجود شیوع اپیدمی درصدد تامین فوری ماسک برنیامده است.
فرانسه با کمبود تخت بیمارستان، خصوصا در بخشهای مراقبتهای ویژه، نیز مواجه شد. برغم هشدارها و مقاومتهای پزشکان و پرستاران و ...، بیش از 20 سال است که دولت بنام صرف جوئی و با دید لیبرال، امکانات بیمارستانهای دولتی، از جمله شمار تختهای بیمارستان، را بطور فزاینده کاهش داده است. برای مثال، در سال 2017، فرانسه حدود 400000 هزار تخت بیمارستان داشت، یعنی 69000 تخت کمتر از 15 سال قبل. دولت فرانسه، زمانی تصمیم به قرنطینه گرفت، که متوجه شد با خطر جدی عدم امکان بستری کردن بیماران در بخش مراقبتهای ویژه مواجه است. خارج از کمبود مهم تختهای بخشهای مراقبتهای ویژه، دستگاه های برای تنفس مصنوعی که از خارج از جمله امریکا وارد می شوند به اندازه کافی نبود. با اینکه سریع تصمیم گرفته شد خریداری شود، اما در برابر تقاضای گسترده، عرضه بسیار محدود بود. برای مثال هرگز بیمارستان من، دستگاهی دریافت نکرد. پرستارانی با تجربهِ کار در این بخشها، به تعداد کافی وجود نداشتند. از این رو، بیماران بالای 80 سال دیگر در این بخشها بستری نشدند. آلمان که قبل از اپیدمی، 4 برابر فراسه تخت مراقبتهای ویژه داشت، با کمبود تخت مواجه نشد. از این‌رو، هم هزینه سنگین قرنطینه گسترده را نپرداخت و هم وادار نشد بخشهای جراحی را مانند فرانسه ببندد تا بخشهای مراقبتهای ویژه را اکثراً به بیماران کووید اختصاص دهد. این اپیدمی، معلوم کرد، برای هر کشور، تا چه اندازه کارآئی بیمارستانهای دولتی می توانند حیاتی باشد.
یکی دیگر از ضعفهای فرانسه، تمرکز در امکانات است. برای مثال، در آغاز اپیدمی، تنها دو مرکز تحقیقات، یکی در پاریس و یکی در لیون اجازه و امکان انجام تست کرونا را داشتند. حال آنکه در شمال شرقی فرانسه، که اپیدمی سریع پیش می رفت، مدتی طول کشید تا اجازه انجام تست را پیدا کنیم، تا آن زمان، مجبور بودیم تست بیماران را به پاریس بفرستیم و طبیعتاً با تأخیر در دریافت نتیجه روبرو بودیم. در صورتی که در آلمان خیلی سریعتر از فرانسه، امکان انجام تست کرونا به تمام بیمارستانها در تمام سطح کشور داده شد.
با اینحال باید بگویم که بحران در فرانسه نسبتا خوب اداره شد؛ میزان مرگ و میر از دیگر کشورهای بزرگ اروپا ـ به غیر از آلمان ـ کمتر ود.

ط.ب: بله آن داستانی که به اسم جهانی شدن و گلوبالیزاسیون به ما معرفی کردند، موتور بی ریشه کردنش تنها شامل حال تک تک آدمها نمیشد، بلکه بسیاری کشور ها را بیرون ریشه های خودش ترسیم کرد. کشور ها خودشان به لحاظ جغرافیائی یکجا، کارگاه های تولیدیشان ازین گوشه به آن گوشه گاه بسیار دور از دسترسی خودشان. ممکن است، یعنی امیدوار باشیم که نه فقط شهروندان بلکه کشور ها هم روی پا های خودشان برگردند و این بی ریشگی که به تزلزل و لرزش و از هم گسیختگی می انجامد متوقف شود. این خارج ریشه های خود زیستن، یک طرف اما آنجا که به همبستگی علمی و مشاورت جهانی متخصصین بر می گردد، تا امروز بخاطر رقابت های ملی و منطقه ای نتوانسته اند یک کنفرانس جهانی ترتیب دهند. با اینکه شکنندگی های خود را در مورد امکانات و مدیریت به عیان دیده اند، با اینکه رنج و درد و ترس مردم خودشان را تجربه کرده اند، اما باز نمیخواهند حس قدرت را فدای جستجوی چاره با تمسک به دانش و خلاقیت جمعی جهانی کنند.
مایلید در این زمینه عکس العمل نشان دهید؟

ف.ب : زمانی که پاستور واکسن علیه ویروس هاری را کشف کرد، در اختیار همه بیماران گذاشت. جوناز سلک، اولین کاشف واکسن ضد ویروس فلجی، از هرگونه سودی صرفنظر کرد تا با قیمت نازل در دسترس تمام بشریت قرار بگیرد. متاسفانه در دنیا امروز، اقتصاد در خدمت قدرت و نه انسان است. از اینجهت، بخش عمده علم هم به یکی از ارکانهای قدرت تبدیل شده است. کشف و تولید دارو یا واکسن به منبع درآمدهای هنگفت مبدل شده است. حق با شما است دنیا شاهد آنست که کشورهای بزرگ و شرکت های داروئی، برای کشف درمان یا واکسن کووید، در رقابت با یکدیگر هستند. البته در سطح اروپا، اتحادیه اروپا توافق کرده است که بودجه مشترک به کمک به تولید و خرید واکسن اختصاص دهد تا که واکسن در اختیار تمامی شهروندان اروپا قرار بگیرد و وعده داده است که واکسنها را نیز بصورت رایگان در اختیار بخشی از کشورهای فقیر بگذارد. البته همگی می دانند از جمله دولتهای کشورهای ثروتمند که با این نوع بیماری، تا برخورد جهانی صورت نگیرد، امکان مهار آن وجود ندارد. از اینرو می باید همه بشریت از اختیارهای لازم برای مبارزه با آن برخوردار باشند. در ضمن باید اضافه کنم اگر کشورهایی اعلام می کنند که واکسن را در اختیار همه، حتی مجانی، قرار می دهند نه بخاطر انسان دوستی بلکه برای نشان دادن قدرتشان و استفاده از آن برای شهرتشان است. آیا چین زودتر موفق می شود یا روسیه با اروپا یا امریکا همین ؟ این امر شده است فرصتی برای قدرت نمایی.
در بخش درمان، ملاحظه می شود که شرکت امریکائی گیلئآد، از داروئ رمدزیویر که تا حالا نشان نداده است که مرگ و میر بیماران کووید را کم می کند و اگر هم تاثیر داشته باشد، تاثیر آن خیلی محدود است، سودی فراوان برده است: قیمت تعیین شده دارو رمدزیویر برای معالجه هر بیمار حدود 2300 یورو است! خبرهایی از ایران بمن می رسد که برخی از پزشکان این دارو را تجویز می کنند؛ این موضوع برای من بسیار ناراحت کننده است زیرا قیمت این دارو برای مردم آسیب دیده ایران بسیار بالاست و مهمتر اینکه اثر بخشی رمدزیویر نیز هنوز موزد تردید است. همین امروز [بتاریخ 21 اوت]، سرمقاله مجله معتبر پزشکی امریکائی JAMA را خواندم که همین تذکر را داده شده است. سرمقاله نویس اثرگذاری ثابت شده کورتون با قیمت پایین را یادآوری کرده و چنین نوشته است:« سوالات مهم در مورد اثربخشی رمدزیویر باقی مانده است. اولآ، به چه بیمارهائی این دارو باید تجویز شود، نامشخص است. دوماً، مدت زمان مطلوب درمان نامشخص است. سوماً، تأثیر اثر خود دارو نامشخص است. چهارماً، تأثیر نسبی دارو در صورت مصرف دگزامتازون یا سایر داروهای کورتون مشخص نیست... هزینه های تولید و توزیع رمدزیویر در مقیاس بالا قابل توجه است، و مهمتر از همه، این که آیا رمدزیویر مزایای بیشتری نسبت به کورتون، که به طور گسترده در دسترس و ارزان هست، ارائه می دهد، ناشناخته است». و پیشنهاد داده است که تحقیقات بیشتر و در مقایس بزرگ در باره اثرگذاری رمدزیویر هنوز صورت پذیرد.

*طبیعی است که برای پیروزی بر یک اپیدمی ناشناخته، اجماع نظرات و انتقال تجربه ها نقش مهمی بازی میکند. بنظر شما جهان فعلی امروز توانست ابزار و روش های درستی در انتقال تجارب به کار بگیرد؟ چه نقص های فنی یا انسانی در این راه وجود داشت؟

در مواجهه با یک بیماری جدید که هم شیوع گسترده دارد و هم ظرف چند روز می تواند منجر به مرگ بیمار بگردد، سرعت در اطلاع رسانی امری حیاتی است. روش معمول اطلاع رسانی درج مقاله در روزنامه های علمی و شرکت در کنگره ها برای انتقال اطلاعات است. اما زمان درج مقاله در مجله های علمی نسبت به لزوم اطلاع رسانی روزمره برای اشراف بر بیماری جدید کند است و یا برگزاری کنگره نیاز به زمان دارد. از این‌رو، اینگونه وسایل در کوتاه مدت، کارآیی کافی برای چنین بیماریهایی را ندارند. در فرانسه پزشکان امراض عفونی از زمان شروع اپیدمی، سه جلسه در هفته برگزار کردند که شرکت در آنها آزاد بود و محل انتقال تجربه ها بود. این جلسه‌ها بسیار مفید واقع شدند. مثلاً قبل از آنکه خطر بالای لخته خون در بیماران کووید 19 در روزنامه های علمی منتشر شود، در این جلسات اطلاع رسانی شده بود و خیلی سریع داروی رقیق کردن خون وارد پروتوکول های درمانی شد. یا وقتی من متوجه شدم که کورتون اثر تعیین کننده در درمان بیماران که مشکل تنفسی پیدا می کنند، دارد، بلافاصله در تاریخ 30 مارس در همین جلسه ها اطلاع رسانی کردم. برای مثال، با اینکه در اسرع وقت مقاله اثر کورتون را نوشتم، مقاله در 4 ژولای در مجله علمی منتشر شد. به همین علت هم بود که همان زمان بخاطر نداشتن ارتباط مستقیم با پزشکان ایرانی، اطلاعیه‌ای به زبان فارسی منتشر کردم که آنها را از تجربه خود آگاه کنم. پس عامل اطلاع رسانی سریع بسیار تعیین کننده است و اجازه می دهد پزشکان از تجارب یکدیگر استفاده کنند.

ط.ب: بله در همین تمایل برای اطلاع رسانی سریع و به اشتراک گذاشتن تجربه به نفع همه مردم، که شما بیان می کنید، میتوان یک حس شریف و گرانقدر را شناسائی کرد که اسمش "دلسوزی" برای مردم و تواضع و شجاعت است. شجاعت بدین خاطر که ممکن است هیچگونه تحسین و قدردانی را به دنبال نداشته و بعکس صفی از انتقادات را به همراه بیآورد. دلسوزی و تواضع و شجاعت ناشی از آنها، تکرار میکنم ناشی از آنها نه ناشی از کسب نام و جایگاه، همان ارزش هائی ست که جریان این اپیدمی لزوم تقویت آنرا در جهان انسانی یادآوری کرد. البته چون در سیستم درمانی همان هرم قدرتی حکمفرماست که در سیاست و آموزش و بقیه جا ها، نمیتوان امیدوار بود قبل از تغییرات در سیستم مردانه سیاسی، تغییرات عمیق و اساسی در سیستم درمانی به نفع ارزشهای مادرانه بوجود بیآید. شما خودتان بعنوان یک زن متخصص، در این سیستم فشار ارزش های قدرت مدار مردانه را حس میکنید؟ اگر یک مرد در مورد کورتن، به سرعت شما تجربه اش را به اشتراک میگذاشت آیا همان عکس العملی را دریافت می کردکه شما دریافت کردید؟

ف.ب: با اکثر پزشکان که مستقیم با درمان بیماران کوید سرکار داشتند، مشکلی پیدا نکردم، زیرا در موقعیتی بودند که یا باید می گذاشتند عده ای از بیماران بمیرند یا خود کورتون را تجربه می کردند. از این رو، خیلی سریع درباره تجربه ام با من مشاوره کردند و بسیاری از آنها از من تشکر کردند. در عوض با مخالفت و یا ناباوری از سوی تعداد محدود از پزشکانی که اکثراً مستقیم با بیماران کووید سرکار نداشتند، مواجه شدم. بخشی از واکنش آنها ناشی از عدم تواضع و احساس تفوق ایست که نسبت به دیگران، خصوصا زنها دارند. از طرفی دیگر، متاسفانه، عده ای از هموطنان نیز که «هدف وسیله را توجیه می کند» را روش کار خویش کرده اند، مسئله پزشکی را سیاسی کرده و مرتب تلاش در تخریب من، با هدف ضربه زدن به پدرم، نمودند. فرهنگ استبدادی، فرهنگ زور است با فرهنگ آزادی که فرهنگ احترام، ادب و اخلاق است، مغایرت دارد. در فرهنگ استبدادی که جستجوی موقعیت شخص با تخریب دیگران همراه است، انسان بطور عمومی و بویژه زن، مورد فحاشی و تخریب قرار می گیرد. در این فرهنگ، زن خود از شخصیتی برخوردار نیست و بعنوان فرزند یا همسر باید ستایش یا تخریب شود. از اینرو، با شناختی که از این فرهنگ داشتم، از چنین واکنش هائی متعجب نشدم.
اختلاف نظر در علم امری بدیهی است؛ اگر انسان در جستجوی علم باشد و نه در پی ثابت کردن منیت خود، ترسی از تبادل نظر و تحصیح کار خود پیدا نمی کند. اما بی احترامی، فحاشی و مسخره کردن باب بحث را می بندد؛ یافتن بهترین درمان جای به تخریب دیگری می دهد، و بجای همراهی، دشمنی ایجاد می کند... و صد افسوس!

*همه معترفند که این بیماری از طبیعت آمده، اما آیا در کنار تلاش برای درست کردن واکسن و پیدا کردن داروی مناسب، برای ترمیم طبیعتی که درختهایش را بریده یا سوزانده اند، هوا و آبش را آلوده کرده اند، همزمان توصیه ها و پروتکل هایی بطور جدی تهیه میشود؟ یا فقط به دوچرخه سواری باید اکتفا کرد؟

مسلما تعداد بالای اپیدمی‌ها ناشی از آسیبهای طبیعت و برهم خوردن تعادلهای موجود در طبیعت بدست انسان است. مثلا اپیدمی ایدز ناشی از شکار میمون و انتقال ویروس از این حیوان به انسان بوده است. در دهه های اخیر بخشی از شیوع بیماری شیکونگونیا یا تب دانگ ناشی از گسترش جهانی پشه ببری بعلت گرم شدن آب و هوا است. شیوع بیماری ابولا بخاطر شکار حیوانات وحشی از سوی مردمان گرسنه در کشور فقیر گینه صورت گرفت. علت شیوع بیماری کووید ۱۹ بخاطر شکار و تجارت گسترده حیوان وحشی پانگولن بوده است. مسلما برای پیشگیری از بروز بیماریهای جدید، بشریت می باید بصورت جدی راه همزیستی هماهنگ با طبیعت را پیدا کند و احترام و عمل به حقوق طبیعت را در دستور کار روزمره خود قرار دهد؛ زیرا نمی توان با از بین بردن طبیعت رشد کرد. در نتیجه دولتها باید حقوق طبیعت را بطور جدی در نظر بگیرند و به آن عمل کنند. امری که متأسفانه با آن فاصله زیادی داریم.

ط.ب: "دیدیه رائول" پزشک مشهور فرانسوی در گفتگویش با "لورانس فه راری" که نوزده همین ماه یعنی ماه اوت انجام گرفت از ناپدید شدن دستورالعمل های رعایت شونده بهداشتی بین مردم با ناپدید شدن مذاهب صحبت کرد که در شرایطی مثل زمان کوید، دولت را ناچار به اتخاذ روش هائی میکند که از سوی مردم دیکتاتوری تعبیر شده و پذیرفته نمیشوند. او توضیح داد که از زمان جوامع اولیه دستوراتی بهداشتی برای حفظ زندگی و نه چیز دیگر بین مردم مرسوم بوده، چه چیز را نخورند به چه شیوه بخورند و غیره که باعث بیماری نشده و زندگی حفظ شود. بعد ها این دستورات داخل ادیان از جمله انجیل ادغام شده با کنار زدن مذهب از قدرت سیاسی این دستور العمل ها دیگر متروک شده اند. میدانید که سر لزوم استفاده از ماسک چه بحث های خسته کننده ای هنوز که هنوز است در رادیو تلویزیون داریم. کار به منازعه بین مردم در اجتماع میکشد. برخی نمی خواهند رعایت اصولی را بکنند که دولت پیشنهاد میکند و آنها را بجای دستور العمل بهداشتی برای حفظ زندگی و بهانه ندادن دست ضد زندگی، اِعمال قدرت روی آزادی های فردی خود تلقی میکنند. بنظر شما با این موضوع چطور باید روبرو شد؟ وظیفه تغییر کُد ها و جدا کردن احترام به آزادی های فردی با احترام به کلیت زندگی و بقا از سوی چه ارگان هائی باید انجام بگیرد؟ شما ازین ابهام در محیط کار خودتان از سوی بیماران آیا تجربه ای دارید؟توضیح بدهم که انتقال نظر دکتر رائول در اینجا، نقل به مضمون بود نه ترجمه لغت به لغت در هر صورت روی این لینک (1)میتوان کلیت انرا دید و شنید.

ف.ب: زندگی سالم از جمله حفظ سلامتی از رهنمودهای ادیان بوده زیرا سلامتی، امکان برخورداری انسان از آزادی را بیشتر می کند. اگر نگاهی به رهنمودهای ادیان بیاندازیم، می بینیم که برای حفظ سلامت، بنابر مورد، دعوت به پرهیز یا قدغن می کنند. مثلاٌ گوشت خوک، که هنوز در قرن بیستم در کشورهائی که گوشت آن سیستماتیک کنترل بهداشتی نمی شود، اولین عامل گرفتن صرع در دنیا است. یا در باره شراب که بعنوان مثال، هزینه سالانه آن در فرانسه، از بیماری گرفته تا تصادفات و ناهنجاریهای اجتماعی 120 میلیارد یورو برآورد شده است، قرآن، با این توضیح که ضرر آن از نفع آن بیشتر است، حرام و دستور به پرهیز داده است.
اما خارج از نقش ادیان، بمرور که نقش دولتها افزایش پیدا کرده، آنها نقش مهمتری در مقرر کردن ترتیبات لازم برای حفظ سلامتی مردم بازی کرده اند؛ از رهنمودها برای پیشگیری بیماریها و عارضه ها تا دردسترس گذاشتن بهترین امکانات درمان. در مورد روشهای پیشگیری، دولتها، بنا بر مورد، از سفارش به پرهیز مانند سیگار، تا اجباری کردن- مانند بعضی واکسنها- تا قدغن کردن- مانند فروش الکل به جوانان زیر 18 سال- و تا جرم شناختن مانند مواد مخدر، برخوردهای متفاوت داشته اند و دارند. این امور هم همیشه مورد بحث هستند و هم با زمان و هم با مکان و هم با شرایط جوامع، تحول می کنند. اما نیک معلوم است که بهترین روش برای تندرست زیستن، عمل خودجوش و آزاد انسان به رهنمودها است؛ به سخن دیگر، عمل به روشهای پیشگیری از ابتلی به بیماریها هم در مورد خود و هم در رابطه با دیگران، می باشد. در بعضی جوامع نظیر ژاپن یا سینگاپور، گذاشتن ماسک برای شهروندان پذیرش همگانی یافته است. می بینیم که در این دو کشور، شیوع کووید 19 بمراتب کمتر از کشورهای دیگر از جمله ایران و اروپا، بوده است. برای کاهش از و یا خاتمه دادن به یک اپیدمی، نقش مردم اساسی است و ارتباط با میزان آگاهی، تعلیم و تربیت، آزاد اندیشی و مسئولیت شناسی آنها دارد. انسان آزاد نه زور می پذیرد و نه زور به دیگران می گوید، از اینرو در مورد کووید، سعی می کند طوری عمل کند که نه مبتلا شود و نه دیگران را مبتلا کند و ماسک هم یکی از وسائل پیش گیری است؛ از اینرو زدن ماسک دفاع از آزادی خود و دیگران است، نه سلب آزادی.
من از آغاز اپیدمی، از گذاشتن ماسک برای تمامی کارکنان بیمارستان دفاع می کردم و بدین خاطر با کادر اداری بیمارستان برخورد داشتم زیرا با کمبود ماسک مواجه بودیم. ماسکها تنها در اختیار بخشهائی که به بیماران کووید رسیدگی می کردند، گذاشته می شد. متاسفانه در فرانسه، برخورد حکومت و مقامات محلی با جامعه تا حدودی آمرانه است و در نتیجه واکنش ایجاد می کند. پوشش اجباری ماسک در فضای بسته با اعتراض برخوردار نشد زیرا اجماع در این مورد وجود دارد. اما در این روزها، شهرهای فرانسه یکی پس از دیگری، پوشش ماسک در فضای آزاد را اجباری می کنند. بنظرم اجباری کردن ماسک در فضای آزاد افراط است زیرا خطر انتقال ویروس در این شرایط بسیار ناچیز است؛ بیشترین انتقال ویروس در فضای بسته انجام می گیرد. تاکید بر رعایت روشهای پیشگیری که بیشترین تاثیر را دارند نظیر زدن ماسک در فضاهای بسته اثری بیشتر می توانند داشته باشد.

با تشکر مجدد از شما بخاطر وقتی که صرف این گفتگو کردید باید به خوانندگان گفته باشم که شما متخصص امراض داخلی و عفونی، رئیس بخش امراض عفونی بیمارستان رانس، استاد پزشکی دانشگاه رانس هستید.

_______________________________

1. https://www.youtube.com/watch?v=DgCtc2IMcbo


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد