logo





اُمید

سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱ اوت ۲۰۲۰

شهریار حاتمی

new/shahryar-hatami1.jpg
راه تاریک است و
باریک است و
دشوار و رمق،
نیست باقی در تنِ فرسوده از رنج ام.
راه طولانیّ و
پاها خسته و امکانِ وصل،
بر منِ پوینده ی بی دست،
چون خرما بر نخیل.

نه رمق مانده،
نه امّیدِ وصال و
نه چراغی روشن اندر کوره راهم کورسوئی دارد
اما سعی،
همچنان پا می فشارد،
می بَرَد با خود منِ سرگشته را
در این مسیر وهم آلوده
مانده بر جا هم چنان او
چون یکی سنگی
که مانده بر کف رودِ خروشانِ چو نیل
می فشارد پای، همچون کودکی لجباز و
می خواهد زِ من،
جنبشی چالاک چون آهوی دشت قصه ها.
او چه می داند که من افتاده از پایم
چه می داند که بی نایم
چه می داند که سنگین موجِ نومیدی
چنان می کوبدم بر صخره های سخت،
همچون زورقی پاروشکسته
سینه بر موج خروشان، خسته می سایم
تکه ای از پاره هایم می رود با موج
تکه ای هم، همچنان با صخره در جنگ است.

ابرهای تیره می پوشاند رخ مهتابِ بی جان را
که می پاشد هر ازگاهی، غبار نقره را بر ره
مبادا گم کند این زائرِ تنها،
مسیرِ خامُشِ این راه طولانی.

راه تاریک است و
باریک است و
دشوار و رمق،
در تنِ این زائر پوینده ی بی دست
چون خرما بر نخیل.
سعی امّا می فشارد پای و
زیر نورِ نقره ی مهتاب، می کشد بر خاک با خود
زائر تنها و بی جان را به تنها رشته ی اُمّید.

استکهلم ۱۱ اوت ۲۰۲۰
شهریار حاتمی

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد