logo





مروی بر گفتگو درباره‌ی کرونا از نگاهی تاریخی

مروی بر گفتگوی ناصر مهاجر با رادیو زمانه*

سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۲ ژوين ۲۰۲۰

سرور علی محمدی

ناصر مهاجر با نگاهی به تاریخ نزدیک‌تر، به مشکلی اشاره می‌کند که بسیاری از دانشمندان و فعالین محیط زیست، مطالب بی‌شماری درباره‌اش نگاشته‌اند. او می‌گوید با آلودگی روزافزون محیط زیست، نه تنها زندگی انسان‌ها، بلکه زندگی حیوانات هم دستخوش دگرگونی گشته و زمینه‌ی مساعدی برای رشد اپیدمی‌ها و پاندمی‌ها فراهم شده است. فراموش نکنیم که اغلب بیماری‌های اپیدمیک، به ویژه از سال ۱۹۸۰ به این سو، در عدم توجه به محیط زیست ریشه داشته است. اما متاسفانه جوامع پیشرفته هنوز هم نمی خواهند عمق این فاجعه را بپذیرند. اغلب سیاست‌پیشگان حاکم بر جهان، نه تنها به تحقیقات دامنه‌دار دانشمندان و فعالین محیط زیست توجهی نمی‌کنند، بلکه حتا از کنار هشدار اشخاصی چون بیل گیت هم با بی‌اعتنایی می‌گذرند که در سال ۲۰۱۵ گفته بود: ما در آینده شاهد جنگ اتمی نخواهیم بود.
من این چند سطر را برای سپاس از دوست و رفیق گرانقدرم ناصر مهاجر نگاشته‌ام. هرچند از تاریخ گفتار او در وبینار زمانه بیش از یک ماه می‌گذرد، اما شبح هولناک بیماری کووید ۱۹ هنوز هم بر زندگی ما سایه افکنده است و به باور صاحبنظران، نابودیاش شاید بیش از یک سال به درازا بکشد. از همین رو، اقدام شایسته‌ی رادیو زمانه را در بررسی تاریخی بیماری‌های مسری، با توجه به گسترش بیسابقه‌ی اپیدمی کووید ۱۹، باید ارج نهاد.

آلبر کامو می‌گوید در دنیا همان‌قدر که جنگ بوده، طاعون هم بوده است. با این همه، همواره جنگ‌ها و اپیدمی‌ها انسان‌ها را غافلگیر می‌کنند. شاید از خود بپرسیم که یک تاریخ‌نگار چگونه می‌تواند پرسشی را بررسی کند و پاسخی درخور برایش بیابد که نه در گذشته‌ها، بلکه در حال روی می‌دهد و روند عادی زندگی را در سراسر جهان مختل می‌کند؟

پس نخستین پرسش این است: در بحث بر سر بیماری کووید ۱۹، مورخ چه حرفی برای گفتن دارد؟

ناصر مهاجر در بحث کارشناسانه‌ی خود ابتدا اشارهای دارد به تاریخ‌نگارانی که علم تاریخ و علم پزشکی را در کنار هم آموخته‌اند. به گفته‌ی او، این بخش از تاریخ‌نگاران می‌توانند دگردیسی‌ها و دگرگونی‌هایی را که در علم پزشکی رخ می‌دهد، بررسی کنند و درباره‌ی چگونگی پیدایش اپیدمی‌ها و راه و روش پیشگیری از شیوع بیماری‌های واگیردار (استفاده از دستکش و ماسک، اقدام به قرنطینه و...) داده‌ها و آگاهی‌هایی بدهند؛ چرا که این‌ها همه پیشینه‌ی تاریخی دارند. تاریخ‌نگاری که علم پزشکی نداند، بیشتر به زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی دوران‌های ایپدمی از منظر تاریخی توجه می‌کند و بر اساس داده‌های موجود و با توجه به جهانبینی‌اش، به داوری می‌نشیند. تاریخ‌نگاری که اندیشه‌ی راهنمایش در رویکرد به تاریخ، بر بنیادهای روشنگری استوار است، در پناه باور به علم، بهتر می‌تواند داوری کند؛ چرا که در میان پایه‌های مهم روشنگری، علم و پیشرفت قرار دارد. البته تاریخ‌نگار به محدودیت‌ها و بحران‌های علم و پیشرفت نیز می‌بایست آگاهی داشته باشد.

در بحث بر سر چگونگی پیدایش اپیدمی‌ها، ناصر مهاجر ما را به دوران‌های پیشامدرن می‌برد تا نشان دهد که اپیدمی‌ها، اغلب توسط جنگها و تجارت میان قبایل و ملل شیوع یافتهاند؛ برای مثال، بیماری‌هایی نظیر تیفوس، آبله، وبا، طاعون سیاه... و نیز بیماری همه‌گیر "آنفلوآنزای اسپانیایی" در آغاز قرن بیستم که جان میلیون‌ها انسان را گرفت.

گرچه بسیاری از این بیماری‌ها در اثر پیشرفت علم پزشکی و بهداشت عمومی به حاشیه رانده شده‌اند، اما روش‌های مقابله با اپیدمی‌ها، امروز هم شباهت‌هایی با دوران‌های پیشامدرن دارد. به هنگام اپیدمی در قدیم، برای رفتن از جایی به جای دیگر، نیاز به جواز عبور بود. امروز هم در کشورهایی که اپیدمی کرونا در آن‌ها شدید است، عبور و مرور مردم آزادانه انجام نمی‌گیرد و نیاز به مجوز دارد؛ برای مثال در ایتالیا. یا قرنطینه که پیشینه‌ای طولانی دارد. کشتی‌ها را دستکم چهل روز (ریشه‌ی واژه‌ی قرنطینه) نگه‌میداشتند و سرنشینان کشتی مجاز نبودند وارد شهر شوند. تنها بعد از طی دوره‌ی قرنطینه و اثبات عدم وجود موارد بیماری میان سرنشینان کشتی بود که آن‌ها می‌توانستند در شهرها تردد کنند.
مشابهت دیگر دیروز و امروز، اوجگیری بیگانه‌ستیزی در دوران اپیدمی‌های بزرگ است؛ به این دلیل واهی که بیگانگان بیماری را همراهشان می‌آورند. در گذشته، کسانی به این شایعات دامن می‌زدند که خود عامل اصلی انتقال بیماری‌ها بودند: سلاطین با جنگ‌های بی‌وقفه‌شان که دلیلی جز کشورگشایی نداشت؛ و بازرگانانی که برای داد و ستد و مالاندوزی از این سو به آن سو در سفر بودند. اما به خوبی می‌دانیم که حاکمان، با زور شمشیر و بازرگانان به مدد ثروتشان، همواره از اتهام در امان مانده‌اند. امروز هم شاهد بیگانه‌ستیزی هستیم؛ سرمشق جهانی این بیگانه‌ستیزی، دونالد ترامپ است که بیگانگان را در شیوع بیماری کووید ۱۹ همواره مقصر دانسته است. او بهجای اتخاذ تدابیری در جهت پیشگیری از گسترش این اپیدمی خطرناک، ابتدا با انکار وجود آن، حزب دموکرات را به شایعه‌پراکنی متهم کرد و پس از آن‌که آمار مبتلایان فزونی گرفت، انگشت اتهام را به سوی چین نشانه رفت. ترامپ با تکرار مداوم این اتهامات، از پذیرش مسئولیت سر باز زد و تنها پس از هشدارهای پی در پی مسئولان محلی، اولین گام را برداشت که آن هم بستن مرزهای آمریکا بر روی اتباع کشورهای بیگانه بود. او کماکان، خطر این بیماری را به سخره می‌گیرد. جالب این‌که بدانیم عامل مرگ پدر بزرگ آقای ترامپ، ابتلا به ویروس "آنفلوآنزای اسپانیایی" بوده است.

ناصر مهاجر با نگاهی به تاریخ نزدیک‌تر، به مشکلی اشاره می‌کند که بسیاری از دانشمندان و فعالین محیط زیست، مطالب بی‌شماری درباره‌اش نگاشته‌اند. او می‌گوید با آلودگی روزافزون محیط زیست، نه تنها زندگی انسان‌ها، بلکه زندگی حیوانات هم دستخوش دگرگونی گشته و زمینه‌ی مساعدی برای رشد اپیدمی‌ها و پاندمی‌ها فراهم شده است. فراموش نکنیم که اغلب بیماری‌های اپیدمیک، به ویژه از سال ۱۹۸۰ به این سو، در عدم توجه به محیط زیست ریشه داشته است. اما متاسفانه جوامع پیشرفته هنوز هم نمی خواهند عمق این فاجعه را بپذیرند. اغلب سیاست‌پیشگان حاکم بر جهان، نه تنها به تحقیقات دامنه‌دار دانشمندان و فعالین محیط زیست توجهی نمی‌کنند، بلکه حتا از کنار هشدار اشخاصی چون بیل گیت هم با بی‌اعتنایی می‌گذرند که در سال ۲۰۱۵ گفته بود: ما در آینده شاهد جنگ اتمی نخواهیم بود. آن‌چه بشریت را تهدید می‌کند، جنگ ویروسی است که باید خودمان را برای مقابله با آن اماده کنیم. به‌رغم انبوه پروتکل‌هایی که در این زمینه نوشته شده است، متاسفانه نه تنها در آمریکا، بلکه در اروپا هم بیشتر سیاستمداران اهمیت چندانی به آن‌ها نمی‌دهند. بزرگ‌ترین شرکت‌های دارویی، عمدتاْ به تولید داروهایی پرداخته‌اند که برایشان سودآوری داشته است. نتیجه این‌که با شیوع اپیدمی ویروس کرونا، نه تنها مردم، که بیمارستان‌ها و مراکز درمانی هم از وسایل اولیه‌ی بهداشتی محروم ماندند. مشکلی که تا به امروز نتوانسته‌اند راه حل درخوری برایش بیابند. به همین دلیل است که ما هر روز شاهد مرگ هزاران انسان در اقصا نقاط عالم هستیم، بی آن‌که قادر باشیم عاملین این فاجعه را به پاسخگویی واداریم.

در پاسخ به پرسشی درباره‌ی اینکه کدام اپیدمی‌ها در ایران شیوع پیدا کرده است، ناصر مهاجر، در یک بررسی تاریخی، به وبا و آبله اشاره کرد. او از جمله به هما ناطق که اسناد قابل تأملی را در این مورد گرد آورده است، ارج می‌نهد. دربارهی ابعاد فاجعه‌بار طاعون در ایران، در کتاب طاعون اثر آلبر کامو می‌خوانیم که: در آن زمان، در یکی از شهرهای ایران (آمل)، شیوع این بیماری به حدی بوده که در شهر سراغ هرکسی را که می‌گرفتی، می‌گفتند بر اثر طاعون مرده است.(۱)

اما در مورد "آنفلوآنزای اسپانیایی"، پژوهش‌های زیادی در ایران صورت نگرفته است. دانسته‌های ما محدود به این است که آنفلوآنزا در زمان جنگ جهانی اول شیوع یافت و ویروس آن به واسطه‌ی رفت و آمد سربازان، به همه جا منتقل شد. کشورهای درگیر در جنگ، با پنهان‌کاری در مورد این بیماری، به شیوع هرچه بیشتر آن دامن زدند. اما اسپانیا، تنها کشوری که در جنگ هانی اول بی‌طرف بود و رسانه‌هایش می‌توانستند بدون سانسور کار کنند، پس از ابتلا پادشاهش، آلفونس ۱۳، به آنفلوآنزا، درباره‌ی این بیماری وسیعاْ اطلاع‌رسانی کرد. به همین دلیل هم این بیماری دهشتناک که بر اساسا داده‌های گوناگون، به مرگ ۲۰ تا ۵۰ میلیون انسان انجامیده، به "آنفلوآنزای اسپانیایی" شهرت یافت؛ در حالی که ابتدا از کانزاس سیتی آمریکا سربرآورده بود. این بیماری برخلاف اروپا که بیشتر جوانان را در کام خود کشید، در ایران اساساْ توده‌های دهقانی وعشایری را مبتلا نمود و از بین برد. ناصر مهاجر با اشاره به پژوهش‌های گوناگون و روزنامه‌های آن دوره‌ی ایران، گفته‌هایش را مستند کرد.

نکته‌ی بعدی در سخنان ناصر مهاجر، به باورهای مردم در دوران اوج‌گیری بیماری‌های اپیدمیک مربوط می‌شود. او در این‌باره می‌گوید که با توجه به بی‌کفایتی اغلب حکومتگران در محافظت مردم در برابر بیماری، اتوریته‌ی "مقدس"، چه قانونی و چه دینی، در این دوره‌های بحرانی کم و بیش رو به سستی می‌رود. وقتی روحانیون می‌گویند که این بیماری‌ها، نتیجه‌ی "خشم الهی" و یا "آزمون الهی"ست، این گفته‌ها، دستکم در میان بخش آگاه مردم، دیگر برد چندانی ندارد. آن‌ها بیشتر به این باور می‌رسند که علم می‌تواند درمانی برای چنین بیماری‌هایی بیابد. در همین راستا، مردم از خرافات رفته رفته دوری می‌گیرند.

ناصر مهاجر به درستی به اختلافات طبقاتی نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: اتهام زدن به تهیدستان، در دوران‌های اپیدمی رواج می‌یابد. چون آن‌ها امکان چندانی برای رعایت بهداشت ندارند، عامل گسترش بیماری قلمداد می‌شوند. در اپیدمی‌ها و پاندمی‌ها، فرودستان بیشترین قربانی را داده‌اند. به هنگام شیوع بیماری که اغلب در شهرها اتفاق می‌افتد، فرادستان امکان خروج از شهرها را داشته‌اند، اما فرودستان از چنین امکانی برخوردار نبوده، به ناچار در شهرها مانده‌اند. از این رو، مرگ و میر در میان این اقشار بیداد کرده است.

ناصر مهاجر سپس به بررسی رفتار پزشکان در رویارویی با اپیدمی‌های بزرگ تاریخی می‌پردازد و نشان می‌دهد که در جریان روندی طولانی، چگونه شاهد تحول رفتارها بوده‌ایم. اغلب پزشکان در دوران قدیم، نه تنها به مداوای بیماران نمی‌پرداختند، بلکه از شهر نیز می‌گریختند. گرچه اکنون نیز گاه شاهد چنین رفتارهای غیرحرفه‌ای و غیراخلاقی (از منظر اخلاق پزشکی) بوده‌ایم، اما تغییر محسوس چنین رفتارهایی در دوران معاصر چشمگیر است. برای مثال، در همین اپیدمی اخیر، به‌رغم تمام کم‌وکاستی‌ها در دسترسی به ابتدایی ترین تجهیزات پزشکی - از قبیل ماسک، دستکش، پوشش حفاظتی و... حتا در پیشرفته‌ترین کشورها- پزشکان و کادر درمانی، با پذیرش تمام خطرات و با ایثار خود، به مدد بیماران شتافته‌اند و می‌شتابند.

اکثر روحانیون، برعکس، هم در دوران گذشته و هم امروز، تنها در اندیشه‌ی سوء استفاده از چنین بحران‌هایی در جهت منافع شخصی خود بودهاند. با نگاهی به نوشته‌های احمد کسروی می‌توان پی برد که در جریان اپیدمی‌ها، عملکرد روحانیون در ایران، تا چه اندازه اسف‌بار بوده است. امروز هم هیئت حاکمه‌ی ایران تا جایی که توانسته، کوشیده است واقعیت‌ها را از مردم پنهان کند و راه چاره را در "عنایت الهی" بجوید. با این حال باید گفت که تابوی: حرم امامزاده‌ها، شفاخانه‌های الهی هستند و مؤمنان همواره می‌توانند با مراجعه به آن‌ها، خود را از بلایا حفظ کنند، برای بحش‌های قابل توجهی از مردم دیگر شکسته شده است. بسته شدن مساجد و امامزاده‌ها و تعطیلی نمازهای جمعه، این واقعیت را نشان می‌دهد که علم سرانجام می‌تواند خرافات را به عقب براند و برگ تازه ای در تاریخ رابطه‌ی انسان با آئین‌های دینی بگشاید.

اما این واقعیت دردناک را نباید نادیده انگاشت که ما هنوز به درستی نمی‌دانیم این اپیدمی چه نتایج دهشتباری در زندگی مردم خواهد داشت. فقر و بیچارگی در برابر دیدگان حیرت‌زده‌ی ما روزبروز بیشتر می‌شود. این در حالی است که از وضعیت ساکنان آفریقا، نوارعزه، کمپ های پناهندگی ووو... آمار دقیقی در دست نداریم. اما می‌دانیم تعداد بیماران و جانباختگان در مناطق فقیرنشین در سراسر دنیا - خصوصاْ در میان رنگین‌پوستان آمریکا- سرسام آور است. نگاهی به کشته شدگان در این کشور پیشرفته، بی‌کفایتی و نبود اراده‌ی مقابله با اپیدمی را از سوی دولت ترامپ خوبی نشان می‌دهد.

ناصر مهاجر، در پایان، تاکید می‌کند که به توصیه‌های پزشکان و مقامات مسئول می‌بایست به دقت عمل کرد. زیرا در این صورت است که هم با اپیدمی مبارزه کرده‌ایم و هم با بیگانه‌ستیزی که به گونه‌ای ما را به یاد اپیدمی‌های قدیم و نتایج اسفبار آن‌ها می‌اندازد. او آرزو می‌کند که در این برهه‌ی ویژه‌ی تاریخی، همگان بکوشیم با دقت و احساس مسئولیت، به همان میزان که از تماس فیزیکی می‌پرهیزیم، رابطه و همبستگی میان انسان‌ها را تقویت کنیم. اگر نمی‌توانیم راه حلی برای این معضل جهانگیر بیابیم، دستکم بخشی از مشکل نباشیم!

***

چند روز پس از شنیدن سخنرانی ناصر مهاجر، کتاب طاعون اثر آلبر کامو را دوباره خواندم. باید اعتراف کنم که هرچه بیشتر می‌خواندم، در برابر مشابهت‌های آن‌چه کامو تصویر کرده با اپیدمی کنونی، بیشتر دچار حیرت می‌شدم. اگر از تأکید بر تمام نکات با ارزش و قابل تأملی که ناصر مهاجر بیان کرده درگذرم، از ضرورت اشاره به چند نکته نمی‌توانم بگذرم.

در آمریکا و برزیل و انگستان، زمامداران راستگرا هرکدام با ترفندی کوشیدند هشدارهای سازمان بهداشت جهانی را نادیده بگیرند. آن‌ها با تمام توان، از برقراری محدودیت‌های ضروری برای مقابله با اپیدمی کرونا سر باز زدند تا ضرر کم‌تری متوجه سرمایه‌داران شود. در آمریکا، میزان مبتلایان از مرز یک میلیون نفر و میزان جان باختگان از مرز صد هزار نفر گذشته است. در برزیل، منطقه‌ی آمازونی و ساکنان فقیرش در معرض نابودی قرار دارند. بوریس جانسون، نخست وزیرانگلستان و پرچمدار خروج این کشور از اتحادیه‌ی اروپا، با بیماران مبتلا به کرونا دست داد و اعلام کرد که همه‌ی تدابیر اعلام شده، بی اساس‌اند! تنها پس از ابتلای خود او به کرونا و بستری شدنش در بخش مراقبت‌های ویژه بود که بنا شد قزنطینه را به اجرا گذارند. اما به رغم قرنطینه، مشاور ارشد بوریس جانسون، دومینیک کانینگ، با همسرش که مبتلا به کرونا بود، از لندن به شهر دورهام رفتند و مسافتی بیش از ۴۰۰ کیلومتر را پیمودند تا به والدینشان بپیوندند! در برابر اعتراض مردم به این عمل غیرمسئولانه‌ی یک مقام حکومتی، نه تنها خود او بلکه بوریس جانسون هم به دفاع از مشاور ارشد خود برخاست و اقدام او را حمایت از خانواده‌اش عنوان کرد؛ آن هم در وضعیت قرنطینه که همگان موظف بودند حتا از دیدار با پدر و مادرشان خودداری ورزند! برای این‌گونه اعمال قانون‌شکنانه که به شیوع بیماری کمک می‌کند، توجیهی نمی‌توان یافت.

همه‌ی ما شاهد بسیاری واکنش‌ها در برابر محدودیت‌های اجتماعی ناشی از اپیدمی بوده‌ایم. شاید باور کردن این واقعیت برای ما دشوار باشد که پیشرفت علم و دسترسی انسان قرن کنونی به نتایج حیرت‌انگیز این پیشرفت، هنوز قادر نشده است باورهای خرافی و بی‌اساس بخش بزرگی از انسان‌ها را صیقل دهد. در زمان شیوع طاعون در سده‌های پیش، هنگامی که خبر مرگ آدم‌ها اعلام می‌شد، واکنش عده‌ای این بود که از کجا معلوم است طاعون باعث مرگ آن‌ها شده باشد؟! حتا بسیاری پا را فراتر نهاده و می‌گفتند: ما آمار سال‌های گذشته را نمی‌دانیم. شاید میزان مرگ و میر، همه ساله این قدر باشد! این روزها، وقتی راستگرایان و کوته‌بینان در آلمان پیشرفته، آمار کشته شدگان کرونا و آنفلوآنزا را یکسان می‌دانند و در اثبات هیاهوی پوچشان می‌گویند همه ساله در آلمان بیست و پنج هزار نفر در اثر آنفلوآنزا می‌میرند، انسان بی اختیار به یاد دوران گذشته می‌افتد. آن‌ها فکر نمی‌کنند اگر علم پزشکی نتوانسته در قلب سرمایه داری پیشرفته، آمار مرگ را کاهش دهد، از میزان مرگ و میر در کشورهای فقیر چه می‌توان گفت؟! کامو می‌نگارد: کشیش‌ها به هنگام دعا به مردم می‌گفتند: «رستگاران (مؤمنان) نباید از این بلا بترسند؛ اما اشخاص شرور (بی دینان) می‌بایست بر خود بلرزند.»(۲) درواقع، تشابه کلامی را تنها میان روحانیون کشورهای مسلمان نمی‌بینیم. در اروپای مسیحی و در آمریکا هم کشیشان، خصوصاْ در اولین روزهای اپیدمی، مانند اسلاف خود در موعظه‌هایشان به دینداران نوید می‌دادند که به کرونا مبتلا نخواهند شد! به گفته‌ی کامو، طاعون باور به ارزش‌ها را از میان برده بود. امروز هم می‌بینیم که کاخ سفیدنشینان می‌کوشند با بسیج همفکران خود در سراسر جهان، ارزش‌های انسانی را فدای امیال سودجویانه‌ی ده درصد مردم جهان نمایند که ثروتشان بیش از نود درصد ساکنان کره زمین است.

با این‌که میکروب‌شناسان، خطر بازگشت این ویروس را حتا در ابعادی وسیع‌تر پیشبینی می‌کنند و هشدار می‌دهند که فاصله‌گذار‌ی‌های فیریکی و پوشش ماسک را باید در اماکن عمومی رعایت کرد، در بخش‌هایی از آمریکا و اروپا، جمعیت‌های بزرگ، با بی مسئولیتی به خیابان‌ها می‌ریزند و بعضاْ با رقص و شادی، خطرات ویروس را نادیده می‌گیرند. این افراد ناآگاه و متأثر از تبلیغات شماری از رهبران جهان، به زالوصفتان ثابت می‌کنند که حساب‌های بانکی آنان، ارزشی والاتر از زندگی انسان‌ها دارد.

آلبر کامو در خطوط پایانی اثر جاودانه‌اش طاعون، به درستی می‌نویسد: «ریو فریادهای شادی را که در شهر برمی‌خاست، می‌شنید و به یاد می‌آورد که این شادی پیوسته در معرض تهدید است. زیرا می‌دانست که این مردم نمی‌دانند، اما اگر به کتاب‌ها مراجعه کنند، درمی یابند که طاعون هرگز از میان نمی‌رود و می تواند ده‌ها سال در میان اثاث خانه و ملافه‌ها بخوابد. در اتاق‌ها، زیرزمین‌ها، چمدان‌ها، دستمال‌ها و کاغذپاره‌ها منتظر باشد تا روزی برسد که طاعون برای تعلیم انسان‌ها، موش‌هایش را بیدار کند و بفرستد که در شهری خوشبخت بمی‌رند.» (۳)
__________________________

۱/ Alber Camus Die Pest Deutsch von Uli Aumüller آلبر کامو طاعون ترجمه آلمانی ص ۱۱۰
۲/ همانجا صفحات 148 و ۱۴۹
۳/ همانجا ص ۳۵۰

* وبینار رادیو زمانه در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۹۹/۱۵ آوریل ۲۰۲۰، در لینک زیر:
https://www.youtube.com/watch?v=o8D9vuni7lA



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد