logo





شب های بی «مهتاب »

برای یاران دور و دیرم سروت و عطای عزیز :

يکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۳۱ مه ۲۰۲۰

عفت ماهباز



مهتاب رفت پروانه شد..پرکشید و رفت . تنهارفت . مهتاب که زندگی را با همه وجودش می خواست لحظه، لحطه اش رادوست داشت و از آن لدت می برد در اوج جوانی و زیباییش . آن را گذاشت و رفت زیبای من خفته. انگار به سالیان. بوسیدمش. بیدار نشد . پرکشید و رفت در افق روشن پرکشید و ....و.

آیدین، عطا و وارش و عشرت ماریه و......خواندند : چرارفتی چرا من بی قرارم ...به دل سودای ....

آیدین، عشق زندگیت هم دردش کمتر از مانیست او که شب و روز در کنارت بود و با همه وجود تیمارت می کرد امروز درمند می نالد و از من و پدر عاشقانه تمنا می کند، اجازه بدهیم "مهتاب" را یعنی تو عزیز دلمان را،در کانادا همان جایی که غروب کردی و دیگر برنخواستی، دفن کنیم تا او بتواند بر مزارت بیاید و با تو سخن بگوید .

اینجا تاریک است دلم تاریک است . در تاریکی رها گشته ام . تنهای تنها. تنها تر از تنها. و جهان تنها شد. از بند نافم خون می چکد به دامنم چنگ می زنم به قلبم. به موهایم چهان تاریک است
"
مهتاب "زفته. مدت ها دیگر هلالی از "مهتاب "برشبها ی من و پدر می تابید و راه مان روشن می کرد .مهتابی که هفت و هشت سالی درگیر عفریت سرطان بودی .هلالی از تو را داشتیم و دیگر به باریکی "ماه نو" شده بودی و ما خوش بودیم .امروز عطا انگار نصفش کردند بی بعد و رنگ شده انگار مقوایی است و من از نافم خون می چکد بر دستانم. همه فامیل دوستانم که دراین سال های سخت یگانه بودیم تنها شده ایم تو "مهتاب " شب های من، پروانه شدی و پر کشیدی رفتی سختیها بسیاربر همه مان رفته است.امروز من و پدرباید بیاموزیم شبهای بی "مهتاب " را سپری کنیم .شب های سرد و سیاه را. نپرس چگونه ؟



همه رفیقان مان، همه انها که می شناختمشان و کنارمان بودند و هستند و ترا نیز دوست داشتند از همان موقع که پروانه کوچکی بودی ودر دستان شان پر می کشیدی، در دهه شصت و ....مهتابشان بی انکه "مهتاب " نامشان باشد، پرکشیدند و رفتند.مانیز چون آنها زندگی را با انگشتانمان خواهیم نواخت

من سروت، بی ثروت شده‌ام از "مهتاب ". شب تاریک است راه ناهموار و مهتاب های سرزمینم منتظر من هستند می دانم تو نیز خود را در انها رها کرده ایی .و من مهتاب های زیادی را به آغوش خواهم کشید .

بخواب دختر زیبایم بخواب آرام. برایت لالایی می خوانم لا لایی "گهواره سری" :

های های هووو یا.... های های هووو یا....
های های هووو یا.... های های هووو یا....
ای سر او سر ای وون بکاشتم ریز ریحون
ریز ریحون ی گرن بو ......می مهتابی جوون بو
ریز ریحون ی گرن بو ......می مهتابی تمام بو
های های هووو یا.... های های هووو یا....
های های هووو یا.... های های هووو یا....
مهتاب شبون را واوو ده ........ اونه ایره جا واوووده........
مهتاب شب بو، سرا شو .......ده نگونه ماری جون
می دیل میان خالی بو ........چقدر تی جا خالی بود
الان مهتاب خاموشه .........می دل مین آتیشه
های های هووو یا.... های های هووو یا....
های های هووو یا.... های های هووو یا....



با مهر و غم و درد تمام
عفت ماهباز بهار نود و نه
efatmahbas@hotmail.com



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد