تقدیم به علیرضا فیروزجا
باغچه ها تشنه
گلها نیمه جان وُ پژمرده
مردمان
در صفهای طولانی
برای هیچ
از دور دستها
صدایِ سوت قطار
با کُشته های پُشت برپُشت
انباشته،
این سو تَرَک
زیبا روی دختر و پسرانی
در فروش تن
ایستاده به انتظار
در حاشیه ی خیابان
و
جایی دیگر
که
شام شب کلاغان
کباب غزال است و خون ارغوان،
شهر سوسن و صنوبر
زیر چنگ کرکسان،
ناگه
نسیمی وزید و آذرخشی نشست
در سینه ی آسمان
و
بابکی بر صفحه ی شطرنج
بی نشان وُ پرچمی،
تپش قلبش
آوازی خاموش روشن
در بیدر کجای* جهان
او
فرو ریخت قلعه ی شاهان را
با غرور پروازش
و
با خود بُرد میهن را
هم چون بنفشه ها**
به دیدار فردایی
که
می خواست.
18/04/2020
رسول کمال
____________________
* از دکتر اسماعیل خویی
** از دکتر شفیعی کدکنی
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد