logo





گذری و نظری در بازاره مکاره« دیجیتال»

جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۲۴ آپريل ۲۰۲۰

احمد میرزا

روزگار بیکاری و خانه نشینی اجباری؛ با وجود رنجی که می بریم از وضع بحرانی و مرگبار در ایران و جهان؛ فرصت پرسه گردی در فضای مجازی را برای کنجکاوان بیشتر کرده است. در این حالت است که آدمی سر از راسته هایی در می آورد که به بازار مکاره «پر ز طرار»می ماند تا «اَگورا» یی که جای دلیل آوری و فلسفیدن بوده است.در این بازار کالا حرف و سخنی است که از سوی «خودسخنان بی دلیل»عرضه می شود؛ و همین مخاطب آگاه به مضمون بحث را به واکنش وا می‌دارد.آخرین نمونه از این دست صحنه یی بود که گرداننده اش آغاز گفتگو با «یک متفکر برجسته و بی نظیر در تاریخ معاصر کشور ما»را اعلام می کرد. سابقه طرف گفتگو چنان تعریفی را تایید نمی کرد؛ پس می شد آن تعریف را ناشی از شیوه و سبک و دلبستگی گرداننده صحنه به صیغه مبالغه تلقی کنم که می‌دانستم متخصص کشف و معرفی چه نوع«برجسته»گانی است؛ مطلب را به حساب جور کردن قافیه برنامه گذاشتم. با پیش رفتن بحث آنان بود که به کنه اوصاف ردیف شده پی بردم و قضیه« برجستگی و بی نظیری» روشن شد. آنجا که به ناروا و سفسطه پاسخ گفت چپ ها ــ که لابد به تعریف او سوسیال ــ استالینیست مخل اهل بهشت موجودند ــ یکی از گناهان کبیره اشان این است که میراث ادبی و معنوی ایران را نه تنها درک نکرده اند بلکه به آن « چپ چپ» نگاه می کنند و از این رو ی حرف و نظرشان کشک است ( به پیوست نیش گفتی به احسان طبری) . البته ایشان این مضمون را با عبارات آکادمیک بیان میکرد؛ تقصیر از نگارنده است که آن مضمون را اینگونه دریافته است! پس دقیق تر نقل کنم:ایشان سعدی رابنیانگذار«اومانیسم» و ابوریحان را « کوپرنیک» زمان خودش توصیف می کرد؛ (که موضوعی است درمبحث تاریخ تطبیقی تحول اندیشه ها و نظریه ها) تا برای تّبری خود از «چپ ها» وتَبَرُک جایگاه قباله داران « دموکراسی» یاد آور شود که چپ ها و روشنفکران ایران؛ سواد و شناخت درستی از سعدی و ابوریحان و رازی و حافظ و مولوی و خلاصه از میراث ادبی و معنوی ایران نداشته وندارد ولابد چیزی هم اگر گفته و نوشته اند در مایه استالینیسم و پرت و پلا گویی است.این پروپاگاندای گوبلزوار نیست؛ دروغ از نوع شاخدار آنست؛ آنهم در حضور زندگان گمنام و نامدار از دو نسل که دست کم از پنجاه و دو سال قبل تا امروز آموزه های اصیل در باره میراث معنوی و تاریخ میهنشان ــ ایران را از چپ ها و دموکرات های اصیل فرا گرفته و به نوبه خود فصل هایی بر آن افزوده اند ؛گرچه «تغابن خزف» ها هنوز در شکستن بازار«لعل»دستی دراز تا«خزاین غیب» دارد.

آن حقیقت آشکار که مدعي برای انکارش می کوشد از واقعیت اعتبار و درخشش یک کتاب پنجاه و دوساله و مؤلف آن بر آمده است که در بازخوانی و واکاوی میراث معنوی ایران از خود بروز داده و بخش انبوهی از کارشناسان سخن سنج بی غرض را به تحسین و شگفتی واداشته و «کوته آستینان» مدعی را به انکار و سفسطه و حسد ورزی. آری؛ کتاب«برخی بررسی ها درباره جهان بینی ها و جنبش های اجتماعی در ایران ــ احسان طبری». پس اصلح آنست که در بازار مکاره دیجیتال نیش و طعنی حواله او کنند؛ همان کاری که سایر اعضای باشگاه «برجستگان»در وقت مقتضی می کنند به منظور بالا بردن نرخ سهام چپ ستیزی در بورس مربوطه.در وقت غیر مقتضی هم برخی از نوشتجات آن مرد را با آب کر دموکراسی شان تطهیر و آن را «مال» خود قلمداد می کنند؛ حتی نامی از یک کتابش مثلا«چهره خانه» رابی «رودرواسی»کش می روند.گواینکه از این بابت پای رقبای دیگری هم در میان است مثل آن دانشجوی سوپر انقلابی سابق و توابِ ایرانشهری لاحق و دیگری؛ دیلماج«کاسیرر» که به تصور برخورداری از رانت دانشگاهی و بازار گرمی در« مطبوعات» نسبت به طبری بد دهنی کردند و از سوی دانشجویانشان «هو» شدند.
باری؛ داشتم فراموش می‌کردم که بگویم قیاس ابوریحان با کوپرنیک هم که مدعی رونمایی می کرد اگر«مال مسروقه» نباشد؛حتما از مقوله«توارد» است؛چون احسان طبری در چهار صفحه به اندازه یک کتاب درباره ابوریحان مطلب نوشته است از جمله:«حرکت زمین به دور خورشید را مدتها پیش از کوپرنیک حدس زده(اگرچه گویا در آخر عمر آن را رد کرده است)»

و سر آخر اینکه برای جلوگیری از تکرار دروغ شاخدار برگ پایانی آن کتاب ارجمند رابه داوران منصف تقدیم می‌کنم. بخوانیدش:
«باری اکنون دفتر گذشتگان دفتر طی شده است و بر فرهنگ کلاسیک ما غبار سنگینی از کهنگی واِنِدراس نشسته است. جهان ما به ویژه در نیم قرن اخیر چنان چهره دگرگون ساخته که بشریّتی سراپا در کار طلوع است. لذا آنچه که از ارثیه پارینه برای ما معتبر است برخی خطوط نورانی و جاودانی آن است مانند: یگانگی گوهرِعالم؛یگانگی بشر؛ ارجمندی دانش؛ رتبه والایِ انسانیت و مردمی گری؛ نفرت ازعصبّیت؛ ستم و خرافه و مالِ یغما؛ ثنای مردانگی؛ و فا و عشق و بی پیرایگی؛ و ما درآستانِ آن پرستشگاه مقّدسی که انسان های بزرگی عذاب دیده و خون آلود مدفونند سوگند میخوریم که روان خود را به این رشته های نورانی پیوند دهیم و آن را به سوی جهان های بالاتر اعتلاء بخشیم.ما بِه روزی خود را در مستیِ دوزخی قدرت و طفیلی گری نخواهیم شناخت؛آن را در خدمتِ صادقانه و محجوبانه به حقیقت و عدالت و فضیلت خواهیم جست و همیشه به یاد خواهیم داشت که فرزندان آن پاکبازانی هستیم که به خاطر رهائی خلق از اسارت و حقارت؛ مرگ را خوار شمردند و از زندگی ِبرده واربا مردانگی قهرمانانه تن زدند»


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد