آری عزیزم برات بگو یم که
حادثه از حادثه ها خبر می آورد
این تازه اول کار است
حکایت ما و “کرنا“ مثل آن راهروی باریکی است که پایانش معلوم نیست و
به عقب هم نمیشه رفت
این همان جهنمی است که و عده اش را داده بودند!
غافل از اینکه در همین دو قدمی ما بوده است.
تلخ است روز ها
تلخ تر شده بود روزگار و
رنج در دست ماسیده بود
ماسیده است
میدانی،
همه جانوران، گیاهان و غیره
به گریه و کرشمه و ناز و دلالی هی یادآوری می کردند
آن دست ها
که نه همه و قت
اما همیشه پنهان
همراه من تو
کار خودش را کرده
مدت هاست
حالا هی بگو کار کار آن سوی دنیاست و
من نبودم دستم بود ...
یا چه می دانم
نگاه کن “تاج ناخوشی” هان، یادت نرود
دامن های فاخر و شال و کلاه
دست نیافتنی زیاد دارد و
فقط و فقط تاج نیست!
آری عزیزم
حتی این قناری کوچک که به بهار عشوه می فروشد
برای تو اشکی ریخت و با چه بغضی
پر زد و رفت ...
حالا نهر و جویبار است به هر هر و هوف هوف صدا می زند:
هی اين ”امر منفی است“
كه ما را رها می بخشد ! هی.
علی آشوری
۲۵ مارس ۲۰۲۰
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد
