logo





دنیای پسا کرونا

شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ - ۲۸ مارس ۲۰۲۰

اسماعیل رضایی

طبیعت و انسان با یک تعامل و تبادل دیالکتیکی، روند تحول و تکامل جامعه و انسان را دنبال کرده و می کنند. تاثیر مداوم طبیعت و انسان بر یکدیگر و عدم تعادل ناشی از استفاده نامطلوب و نامتعارف از منابع و مواهب طبیعی، واکنش منفی و خطر ساز طبیعت را برای انسان ها به همراه داشته است. نظام منحط سرمایه همواره با بهره برداری نامتعارف و تخریبی از منابع طبیعی و انسانی برای تامین و تضمین منافع اقلیتی حاکم بر سرنوشت جامعه و انسان،عامل اصلی و اساسی نابسامانی های محیطی محسوب می شود. نئولیبرالیسم بعنوان منحط ترین مرحله گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه، با بهره گیری از پتانسیل حاصل از تکامل تکنیکی و فنی برای تراکم و انباشت لجام گسیخته، از هیچگونه تخریب و اتلاف منابع طبیعی فروگذار نکرده است. بلوکاژ سرمایه پویایی و زایایی آن را کاهش داده ودامنه الگوهای مصرف لجام گسیخته را برای جبران مافات فزونی بخشیده است.
پیوند جامعه و طبیعت و تاثیر متقابل آن ها بر یکدیگر برای اهداف و رفع نیاز و ضرورت های زیست اجتماعی امری اجتناب ناپذیر می باشد. این پیوند و تاثیر در یک تعادل و تطابق با یکدیگر می توانند برای یک زیست اجتماعی معتدل و متعادل و فارغ از دلهره و آسیب پذیری تداوم یابند. بهره برداری نامتعارف و افراطی از این تعامل الزامی، موجد یک عدم تعادل زیستی شده که الزاما و اجبارا به تغییر بسیاری از معادلات و مبادلات درون اجتماعی و مناسبات انسانی انجامیده است. جهان کنونی و تحولات ناشی از تکامل تاریخی، مرحله نوینی از روابط و مناسبات اقتصادی اجتماعی را ایجاب کرده است که با مقاومت دارندگان قدرت و مکنت از تحقق آن تا کنون ممانعت شده است. اما با تحولات کنونی ناشی از خشم طبیعت در برابر تخریب اکوسیستم ناشی از برداشت های افراطی از طبیعت برای اقناع و ارضای زیاده طلبی انسانی روند این تغییر را تسریع و اجتناب ناپذیر ساخته است.تغییری که علیرغم میل باطنی صاحبان قدرت و مکنت بر آن ها تحمیل خواهد شد.

بشریت اکنون در برابر آزمونی قرار گرفته است که خطاهای مکرر و اخطارهای مداوم ناشی از این خطاها وی را از تخریب و تهدید طبیعت و جامعه باز نداشته است. بسیاری ازجمله عمال نظام منحط سرمایه برای تداوم حیات انگلی و چپاول و غارت منابع طبیعی و اجتماعی، هنوز بر تخریب اکوسیستم ابرام داشته و بر انباشت وتراکم لجام گسیخته اصرار می ورزند. اکنون نظام سلطه سرمایه علاوه بر بحران های ذاتی و مداوم خویش مورد هجمه سنگین خشم طبیعت یعنی اپیدمی جهانی کرونا ویروس قرار گرفته که وی را وارد عرصه نوینی از بحران های اقتصادی اجتماعی نموده است. بحرانی که صرفا با تغییرات بنیادی و ساختاری امکان برونرفت دارد. نظام منحط سرمایه با گذر از مرحله تقابلی«لیبرالیسم»1وارد فاز جدید یعنی یک عدم تعادل رو به تعمیق و انباشت و تراکم انگلی افسار گسیخته ای«نئولیبرالیسم» شده است. در این مرحله تراکم سرمایه و سیالیت آن عرصه های بازدهی و باردهی آن را دگرگون ساخته است.

با تثبیت و گسترش دامنه کار معیشتی در نظام سلطه سرمایه بجای کار مفید اجتماعی، جهت گیری سرمایه بسوی کارهای غیر مولد همچون، بورس، املاک، طلا و نقره و.... برای کسب سود حداکثری و انباشت و تراکم بی بدیل سوق یافت. این روند گردش مولد سرمایه را به سوی نوعی سترونی پویش سرمایه سوق داده که برای جبران این فرایند، مصرف گرایی افسار گسیخته و بی رویه ای را توسعه بخشید و نهادینه ساخت. این مصرف گرایی نیازمند یک پشتوانه مادی بود که در گردش سرمایه و رسوخ و نفوذ آن در مازهای پیچ در پیچ کسب معیشت و معرفت به نوعی تامین می شد.نئولیبرالیسم با سیاست بلوکاژ سرمایه در دست اقلیتی و توسعه روزافزون آن، پشتوانه مادی اکثریت بزرگی از جامعه برای مصرف بیشتر و مکفی را از آن ها دریغ داشته است. این روند با اپیدمی جهانی کرونا ابعاد گسترده و وسیعی به خود گرفته که بسیاری از بنگاه های تولیدی و خدماتی را از دور فعالیت های اقتصادی خارج ساخته است.

اکنون با اپیدمی جهانی کرونا بخش وسیعی از پیوند های فیزیکی و ارتباطات تنگاتنگ اقتصادی و اجتماعی از حرکت باز ماندند. تولید با یک رکود جدی و خطرساز مواجه شده است؛ خدمات از چرخه فعالیت عادی و سودآور به ورطه خطر ساز ورشکستگی و توقف کامل روی آوردند؛ و توزیع نیز در نبود تولید و وقفه در بخش خدمات برای جابجایی و حمل الزامات و نیاز عمومی در بلوکاژ خویش، سقوط و نزول اقتصاد جهانی را تسریع کرده است. تنها بخش فعال ابزار نظام سلطه سرمایه،کانال های ارتباطی و رسانه ای هستند که همچون گذشته با اغراق و دروغگویی ،تلاش بی وقفه ای را برای فریب و انحراف افکار عمومی از روند فاجعه باری که سازوکارهای مسلط نظام منحط سرمایه فراهم ساخته و همچنان تلاش بدفرجام و بی سرانجامی را برای تحمیل و تحکیم بنیان های درحال فروپاشی در پیش گرفته اند. در حقیقت بخش نظارتی نظام سلطه سرمایه با اطلاعات و داده های فراهم آمده؛ تلاش بی وقفه و بی سرانجامی را برای نجات نظام در بن بست در پیش گرفته است. تلاشی که با تزریق مداوم ذخیره های ارزی و پولی ودر نهایت چاپ بی پشتوانه پول خود را سرپا نگه داشته و افکار عمومی را ملعبه خواست و نیاز ناانسانی خویش قرار داده است. همبستگی ملی و جهانی در دنیای مجازی وتلاش های مردمی در فائق آمدن بر فاجعه مرگبار پاندمی کرونا، نشان از ضعف بنیادین نظام سلطه سرمایه و مدعیان دروغین آن در مبارزه و مقابله با این بلای فاجعه بار دارد.

اصولا در بروز سختی ها و بلایای طبیعی و اجتماعی یک همبستگی و پیوند خودجوش در میان انسان ها شکل می گیرد که بیانگر روح جمعی حیات اجتماعی است که تحت تاثیر روندهای کاذب و دروغین حاکمیت سرمایه و القای آگاهی های کاذب، درونمایه نامتعارفی در نهاد انسانی نهادینه شده که در شرایط عادی و معمول زیست اجتماعی، فرایند زیست بواقع جمعی را از مضمون و محتوای واقعی اش تهی ساخته است. این پیوند و همبستگی اکنون با پاندمی کرونا ویروس نمودی ملی و جهانی یافته و یکبار دیگر چهره دروغین صاحبان قدرت و مکنت را در خدمت به جامعه و انسان آشکار ساخته است. تمامی اهتمام حاکمیت سرمایه و عمالش در رهایی از بن بست هایی است که با پاندمی کرونا فراهم آمده و بازگشت به دوران گذشته برای غارت و چپاول دستاورد های انسان ها می باشد، نه کمک و مساعدت برای رهایی و نجات انسان ها از فضای مرگبار کنونی را در خود داشته باشد. حادثه مرگبار کنونی بسیاری از ابهامات را روشن و تمامی معادلات و مبادلات جهانی نظام سلطه سرمایه را در هم ریخته است.

اکنون سرمایه در قرنطینه کرونا ویروس از پویایی و زایایی لازم برای غارت و انباشت بی رویه باز مانده است.ره آورد این سترونی سرمایه رکود حاد و انهدامی خواهد بود که بنیان های نظام سلطه سرمایه را بسوی فروپاشی هدایت خواهد کرد. ضمن اینکه این رکود که اکنون با تزریق بی رویه نقدینگی موجود و پول های عموما بی پشتوانه بصورت آتش زیرخاکستر حضور دارد؛ با سیاست اقتصادی کینزی نیز قابل مهار نیست؛ زیرا که کینزگرایی در مقطع خاصی از تحول تاریخی نظام سرمایه با حاکمیت ساختار کنونی آن با عنوان دولت های رفاه اجتماعی توانست نظام سلطه سرمایه را از رکود و انهدام نجات دهد. در حالی که اکنون این ساختار معیوب است که با تغییر بنیادین خویش بایستی بسترهای یک تعدیل و تعادل های لازم برای ایجاد یک نظم نوین اقتصادی اجتماعی را فراهم سازد. چرا که ساختار کنونی جامعه بشری را به یک عدم تعادل مرگبار و انهدامی هدایت کرده است که برای نجات خود و بشریت چاره ای جز تغییر ساختاری وجود ندارد. تغییری که با نمودهای نوین سلطه سرمایه، دنیای متعامل تر و متعادل تری برای زیست انسانی را تدارک خواهد دید.

نگاه انسان ها در دنیای پساکرونا از یک ویژگی و اختلاف فاحشی با قبل از آن برخوردار خواهد بود.انتظارات و توقعات نوینی در انسان ها شکل می گیرد و اشکال مبارزاتی و واکنش ها در برابر عملکرد عمال سرمایه از بارزه های هویتی نوینی برخوردار می گردد که الزام به تغییرات ساختاری از محورهای اصلی و اساسی آن خواهد بود. ضمن اینکه صاحبان قدرت و مکنت و عمالش در سترونی سرمایه ناشی از رکود مزمن حاصل پاندمی کرونا و فقر و فاقه گسترده و وسیع به پذیرش اجباری نوعی از تغییرات ساختاری برای تحرک بیشتر سرمایه و سودآوری آن تن می دهند. این دگرگونی های ساختاری با توجه به ویژگی های محیطی و مبارزات و مطالبات مردمی متفاوت خواهد بود. تفاوتی که به میزان آگاهی و همبستگی و پیوندهای درونی و همچنین به میزان درک متقابل و انسانی عمومی بستگی تام و تمام دارد.

خرافه زدایی از دین یکی از ره آوردهای مهم پاندمی کرونا می باشد. در تاریخ تحولات کنونی جامعه های بشری، هیچوقت تا این اندازه ضعف و ناتوانی های ذاتی دین و دینمداری در برابر علم و دستاوردهای شگرف آن نمود بیرونی نداشته است. اگر چه هنوز تحجر و خودباختگی در برابر مظاهر بی هویت دینی و فقر و فاقه ناشی ازانباشت تراکم بی بدیل ثروت اجتماعی توسط اقلیتی صاحب قدرت و مکنت و ایجاد یک عدم تعادل شکننده و مخرب در سطح جهانی، خود را نشان می دهد؛ ولی تاثیرات کاریزمایی و اتوریته کاذب آن در ایجاد فضای مادی و معنوی لازم برای کاهش نمودهای نامتعارف محیطی، بشدت آسیب دیده و ضعف و زبونی اش برای بخش عمده ای از جامعه های انسانی حتی مبلغین دروغین آن بطور عینی و ملموس آشکار گردیده است. این یکی از ویژگی های بارز نمود نامتعارف پاندمی کرونا ویروس است که جهان فردا را از یکی از موانع و بازدارنده تحول و تکامل و یکی از بازوان توانمند قدرت و مکنت در چپاول و غارت منابع مادی و انسانی برای انباشت و تراکم افسار گسیخته، تا حدود زیادی رهایی بخشیده است. اکنون علم و ره آوردهای روزافزونش برتری و غلبه اش را بر خرافه های دینی و اثرات مخربش در پیشبرد اهداف اجتماعی و انسانی به روشنی نشان داده است.

نتیجه اینکه: طبیعت و انسان با یک تعامل و تبادل دیالکتیکی، روند تحول و تکامل جامعه و انسان را دنبال کرده و می کنند. تاثیر مداوم طبیعت و انسان بر یکدیگر و عدم تعادل ناشی از استفاده نامطلوب و نامتعارف از منابع و مواهب طبیعی، واکنش منفی و خطر ساز طبیعت را برای انسان ها به همراه داشته است. نظام منحط سرمایه همواره با بهره برداری نامتعارف و تخریبی از منابع طبیعی و انسانی برای تامین و تضمین منافع اقلیتی حاکم بر سرنوشت جامعه و انسان،عامل اصلی و اساسی نابسامانی های محیطی محسوب می شود. نئولیبرالیسم بعنوان منحط ترین مرحله گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه، با بهره گیری از پتانسیل حاصل از تکامل تکنیکی و فنی برای تراکم و انباشت لجام گسیخته، از هیچگونه تخریب و اتلاف منابع طبیعی فروگذار نکرده است. بلوکاژ سرمایه پویایی و زایایی آن را کاهش داده ودامنه الگوهای مصرف لجام گسیخته را برای جبران مافات فزونی بخشیده است. اکنون با پاندمی کرونا ویروس، مراکز تولیدی،توزیعی و خدماتی از حرکت بازمانده و سترونی سرمایه بلوکه شده عملا بر نظام سلطه سرمایه تحمیل شده است. این فرایند که رکود فروپاشنده بنیان های نظام سرمایه را با خود دارد؛ عکس العمل عمال سرمایه را با تزریق مداوم ذخیره های ارزی و پولی برای خروج از بن بست های حاد و مزمن و غیرقابل گشایش واداشته است. پاندمی کرونا ویروس با تسریع روند الزامی تغییر و تحول بنیادی و ساختاری نظام سلطه سرمایه، فردایی متفاوت و متباین با ویژگی های کنونی را در برابر جامعه های انسانی قرار داده است. دنیای پساکرونا با اشکال نوین مبارزات و انتظارات، نوید دنیای نوینی همراه با درک بهینه و بهبود یافته متقابل انسانی، تعدیل و تعادل بسیاری از روندهای افراطی و نامتعارف کنونی را باخود دارد.

اسماعیل رضایی
پاریس
28/03/2020

ـــــــــــــــــــ

1من براین باورم که تا رسیدن به سوسیالیسم بایستی مراحل مختلفی از گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه طی شود؛ وبا شناخت ویژگی های هر مرحله بایستی استراتژی و تاکتیک های مبارزاتی خاصی برای تسریع در گذر از آن اتخاذ شود. اکنون نظام سلطه سرمایه با گذر از دو فاز «تهاجمی» و «تقابلی» وارد فاز نوین یعنی مرحله«تعادلی»شده است. مرحله ای که نظام منحط سرمایه با ایجاد یک عدم تعادل عمیق و شکننده، نیازمند یک تعادل و تطابق نوین با واقعیت های محیطی برای تداوم حیات خویش می باشد. فاز بعدی مرحله «انتقالی»است که بسترهای فرماسیون نوین اقتصادی اجتماعی فراهم می آید. فاز بعدی مرحله «انفعالی» می باشد که هنوز رسوبات فکری نظام سلطه سرمایه در برابر استقرار فرماسیون نوین اقتصادی اجتماعی یعنی «سوسیالیسم» مقاومت می ورزند. ولی نمودهای واقعی سوسیالیسم با یک تعامل و درک متقابل عمیق و انسانی استقرار می یابند. هرچه قدر مبارزات انسان ها با واقعیت های مراحل گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه هماهنگ باشد، رسیدن به مراحل بعدی تسریع خواهد شد.البته تمامی این مراحل گذر تاریخی از یک فرایند دیالکتیکی تبعیت نموده و بعنوان یک سیستم یکپارچه و هارمونیک به حرکت خویش ادامه می دهند.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد