« یه جفت جوونک بودیم که تو قهوه خونه ی پاساژچارلی کمرکش لاله زارنوباهم رفیق شدیم. »
« اومدی خیاط چارلی که واسه ت کت شلواردامادای بدوزم. بعدترم، خواهرخانومت زن دکترشد، دکترم فامیل خانومم بود. »
« اینجوری فامیلم شدیم. »
« حالاکه سالای آزگارازاون روزای خوش گذشته، چی شده بازفیلت هوای هندوستون کرده؟ »
« میدونی، بعضی زخما، مخصوصاازطرف یه رفیق شیشدونگ، هیچ وقت خوب نمیشه، گاه گاهی میادسراغ آدم وقلقکش میده. »
« بازمیخوای سرچنته ی گله شکایتای کهنه شده رووازکنی واین دوتا گیلاس پرتوی پرتقالی روکوفتمون کنی! »
« ازقدیم ندیماگفتن مستی وراستی، اونهمه سال رفیق گرمابه ومیخونه بودیم یانه؟ »
« کدوم نالوطی گفته نبودیم، بهم بگوتافکشوپیاده کنم، بعداینهمه سال، تاهنوزم یه موی سیبیل بورتوباصدتانامردروزگارطاق نمیزنم. »
« حرفای صدتایه غازتوقبول کنم یاکارای نالوطی گرونه تو! »
« کدوم کارای نالوطی گرونه؟ کجاواسه ت کم وکسرگذاشته م ؟ »
« واسه چی رفتی نشستی جلوی خواهرخانومم، زن دکترفامیل خانمت، اونهمه منوسیا کردی؟بعداونهمه نون ونمک باهم خوردن. »
« بازرفتی صحر ای کربلای اونهمه سال کهنه شده؟ تاحالاده دفه گله شکایت کردی وبهت جواب داده م، تواهل دودوتاچارتانیستی که قانع شی، مرغت یه پاداره، حرف همونه که خودت میزنی، گوشتم به حرف وحدیث دیگرون اصلاوابدابدهکارنیست. چی کارکنم که قانع شی ودیگه واسه همیشه دست ازسرکچلم ورداری وفاتحه اون قضیه رو بخونی! »
« بهم بگو، واسه چی رفتی پیش خواهرخانومم ، پشت سرم کلی بدوبیراه نثارم وسیام کردی؟ فکرنکردی پیش خواهرخانومم ودکتر، واسه خودم یه وزنه م؟»
« حالاکه اینهمه سال کفریم کردی ودست وردارنیستی، بگذارراستاحسینی، تموم ته توی قضیه روواسه خودتم بریزم رودایره، اگه قانعت کردم، دیگه تایه مجلس راه انداختیم ودوتاگیلاس بالا انداختی، منوکفن کردی، نرورومنبر، مردومردونه، قبوله ؟»
«قبوله، حالاکه مستی،راستاحسینی بگو، واسه چی رفتی پیش خواهرخانومم، اونهمه ازم بدگفتی و سیام کردی؟ »
« چیز بدی نگفتم ، واسه چی اینهمه سال این قضیه روازکله ت بیرون نمیندازی وخودتوازشرش خلاص نمی کنی؟ »
«بعداونهمه سال ادعای دوستی، واسه چی پیش خواهرخانومم گفتی این آقا، شوهرخواهرت، واسه غریبه همه کارمیکنه، ولی واسه من که مثلافامیل شومام وسفارشموپیش کردی، یه قدم ورنداشته وورنمیداره و سیام کردی؟ فکرنکردی باهاش رودروایسی دارم؟ بگوچی گفتی؟ »
«خیلی خب بابا، کشتی مارو، به خواهرخانومت که خانوم دکتر، فامیل خانومم باشه، گفتم : این شوهرخواهرت همه کاره ی اداره است، کارواگذاری زمین منم زیردستشه، یه دیگه سفارش مخصوصمو بهش بکن، بگو بنویسه یه زمین معوض تویه جای مرغوب وگرون قیمت تهرون بهم واگذارکنن. این چارتاکلوم حرف، کجاش سیاکردنه واینهمه نک ونال داره ؟ »
« واسه چی چرت گفتی، من تواون اداره سگ مصب کاره ای نبودم که. »
« جناب عالی شیکسته نفسی میفرمائی. »
« باکدوم مدرک این ادعارومیکنی، بی معرفت روزگار؟ »
« خیالات ورت نداره، نزدیک پنج سال تواون اداره پلاس بودم. باتموم همکارات طرح دوستی ریخته بودم. هرجاقضیه زمین مومطرح کردم، گفتن تنهانوک قلم جنابعالی حلال مشکله. نوک قلمشویه کم اینوربچرخونه، توخیابون گلسنگ نیارون بهت زمین میدن، یه کم اونوربچرخونه، تومشریه یا وکنارپل راه آهن یاپل جوادیه بهت زمین میدن. »
« خیلی خب، همین جایه کم کوتابیا، بگوبینم نالوطی، قلم من نچرخید؟ به رفیق وهمکارم ظفر، نگفتم یه زمین دونبش طاق مرغوب توپرژه اراضی پونک بهت بدن؟»
« رفیق شیش دونگم همه کاره ی اداره باشه وزمین اراضی پونک بیگیرم؟ »
« زمین زپرتی دروازه دولابت توطرح دولت افتاده وتملک شده بود، میخواستی تومحوطه کاخ نیاورون زمین معوض بگیری، رندروزگار ؟ »
« آدم رفیق شیشدونگو واسه همین روزامیخوادکه به دردش بخوره، چطورتوبازدیدای پائین شهر، مشریه ونازی آبادکه میرفتی، بهشون یادمیدادی چی کارکنن وچی بگن که یه زمین بهتربگیرن، یاخونه شونوخراب نکنن، به عوضش، بالای شهرکه میرفتی بازدید، پوست خرپولاوزمین خورارومی کندی؟ واسه من نمیتونستی یه زمین معوض توبالای شمرونات تخصیص بدی؟ »
« واسه چی رفتی پیش ظفرکه زمین دونبش برات تخصیص داده بود، جاروجنجال کردی وگفتی من دراین اداره روگل میگیرم؟ رندون بازمونده ساواک وگاواک وشاه چیا، هندونه زیربغلت گذاشتن که جنجال راه بنداری وزیرآب منوبزنن، حرفاشونوگوش دادی وخوب حق مطلبواداکردی. میدونی ظفرکه قبل ازانقلاب یه ستوان چتربازورزیده یال ازکوپال دررفته بود، بهم چی گفت؟ »
« نیگا نیگا؟ بازپاک جوش آورد، رگای پیشونی وگردنت ورم آورددوباره؟ بیگیر، این گیلاسوبندازبالا، حالتوجامیاره، عصبانیتت فروکش میکنه، چی گفت اون ظفرنظامی سرسپرده ی شاه چیا؟ »
« بهم گفت به خاطرشاخ سیبیلت تونبود، بلندش میکردم سردست وازهمین پنجره طبقه سوم پرتش میکردم توخیابون وزمینوبهت نداد دیگه....»
« بعدشم کلی پول دادم ووکیل گرفتم، دستم به جائی نرسید، واسه همون زمین پونکم التماس کردم، دیگه تواداره رام ندادن. آخرسرم هیچ چی دستمونگرفت. بشکنه این دست که اشتباه کرد.»
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد