مجلس آینده در خرداد ماه سال آینده افتتاح خواهد شد. ولی اصولگرایان از هم اکنون تکه تکه شدهاند و علیرغم تفرقهی درونی، در راه کسب ریاست مجلس گام برمیدارند. از حالا فراکسیونهای موازی و مستقلی از آنان تشکیل شده است تا شاید بتوانند به پلههای بالاتری نیز دست بیابند. شکی نیست که نواصولگرایان، مؤتلفهچیها،اعضای جبههی پایداری، ولاییها، مستقلها و خلاصه اصلاحطلبانِ سنتی هرکدام ضمن جداسری از هم، فراکسیون خود را در مجلس آینده تشکیل خواهند داد. تمامی این فراکسیونهای غیر رسمی از همین حالا سیاستی را به پیش میبرند که بتوانند شاخ محمدباقر قالیباف را هرچه زودتر بشکنند. کسی که خود را نواصولگرا مینامد تا چنین موضوعی حمایتهایی را از درون و بیرون مجلس برایش در بر داشته باشد. در واقع او برنامهی اصولگرایی را در سیاست کشور کاری تمام شده میبیند. در عین حال فاصلهاش را از سیاستهای ورشکستهی اصلاحطلبان هم حفظ میکند. | |
کوتولههای سیاسی حکومت، از هم اکنون بر سر کرسی ریاست مجلس شورای اسلامی به نزاع با هم برخاستهاند. آنان که در انتخاباتی خودمانی و هدایت شده، برای نمایندگی مجلس انتخاب شدند، اکنون پروژهی ریاست بر آن را به پیش میبرند. این گروه از نمایندگانِ خودخوانده، به واقع هرگز لایههایی از مردمان عادی کشور را نمایندگی نمیکنند. فقط نمایندهی همان بالادستیهای حکومت به شمار میآیند که ایشان را یک به یک از هرم قدرت بالا میکشند. اما بالاییهای نظامِ بینظم جمهوری اسلامی که هرگز به تضاد درونی پدیدههای اجتماعی باورندارند، این اندیشه را تبلیغ میکنند که گویا توانستهاند با کنار زدن رقیبان سیاسی خود از قدرت، به اتحادی درونی دست بیابند. چیزی که از همان فردای انتخابات به یأس مبدل شد.
ناگفته نماند که از همان آغاز انتخابات هم این تضاد درونی بین کاندیداها آشکار شد. همچنان که مصطفا میرسلیم از جبههی مؤتلفه اصرار داشت تا قالیباف از سرلیست اصولگرایان حذف گردد. آقا تهرانی نیز که خود را از همه یک سر و گردن بالاتر میدید، بر این نکته پای میفشرد که حق او را برای سرلیستی اصولگرایان واجب بشمارند. حاج منصور ارضی از مداحان دستگاه حکومت هم به تنهایی همانند یک حزب سیاسی عمل مینمود و سیاستی را دنبال میکرد تا قالیباف را از سرلیستی اصولگرایان به پایین بکشاند. اما اکنون این شکافهای درونی و غدههای چرکین درون گروهی هرچه بیشتر و بهتر سر باز کرده است. تا آنجا که همگی ضمن ناچیز شمردن همپالگیهای خود، رؤیای شیرین ریاست مجلس را در سر میپرورانند.
مجلس آینده در خرداد ماه سال آینده افتتاح خواهد شد. ولی اصولگرایان از هم اکنون تکه تکه شدهاند و علیرغم تفرقهی درونی، در راه کسب ریاست مجلس گام برمیدارند. از حالا فراکسیونهای موازی و مستقلی از آنان تشکیل شده است تا شاید بتوانند به پلههای بالاتری نیز دست بیابند. شکی نیست که نواصولگرایان، مؤتلفهچیها،اعضای جبههی پایداری، ولاییها، مستقلها و خلاصه اصلاحطلبانِ سنتی هرکدام ضمن جداسری از هم، فراکسیون خود را در مجلس آینده تشکیل خواهند داد. تمامی این فراکسیونهای غیر رسمی از همین حالا سیاستی را به پیش میبرند که بتوانند شاخ محمدباقر قالیباف را هرچه زودتر بشکنند. کسی که خود را نواصولگرا مینامد تا چنین موضوعی حمایتهایی را از درون و بیرون مجلس برایش در بر داشته باشد. در واقع او برنامهی اصولگرایی را در سیاست کشور کاری تمام شده میبیند. در عین حال فاصلهاش را از سیاستهای ورشکستهی اصلاحطلبان هم حفظ میکند. قالیباف میخواهد تا راهکار و جبههی جدیدی را بین طیف اصولگرایان سنتی و اصلاحطلبان جامانده از قدرت، بگشاید. او همچنین در بلوف و خالیبافی چیزی کم نمیآورد و همواره با شلوغکاری و آشوبطلبی سیاستهایش را به پیش میبرد. ولی برای اجرا و عملیاتی شدن چنین سیاستی نیاز دارد که رفتار و گفتار عوامپسندانهای را دنبال کند. نکتهای که همهی مردان سیاسی حکومت در برآوردن آن تلاش میورزند.
قریب سی و دو نفر نظامی به کرسیهای مجلس آینده دست یافتهاند. قالیباف سعی دارد تا خود را سخنگو و نمایندهی این گروه از نظامیان بشناساند. ولی این نظامیان بنا به طبیعت نظامی خویش، خود را از قالیباف کنار میکشند. حتا بیشترشان به تشکلهایی دیگر راه یافتهاند یا دوست دارند که مستقل از این و آن شناخته شوند. نقطهی قوت قالیباف به آنجا باز میگردد که حد اقل حمایت ظاهری رهبر و دفتر او را با خود به همراه دارد.
در راه کسب ریاست مجلس حتا احمدینژادیها هم به تکاپو افتادهاند. نتیجهای که آنان از این انتخابات درون حکومتی گرفتند، بیش از پیش به امیدهایشان در این راه میافزاید. اکنون از وزیران و مدیران ارشد دورهی احمدینژاد، افرادی چون حمیدرضا حاجیبابایی، علی نیکزاد، محمود احمدی بیغش، فریدون عباسی، عبدالرضا مصری، شمسالدین حسینی و مسعود خاتمی به مجلس راه یافتهاند. احمدینژادیها هم پس از برگزاری این انتخابات نیرو گرفتهاند و اکنون در نشستهای درونی خود، ریاست بر کرسی مجلس را دنبال میکنند. حاجیبابایی که زمانی بر کرسی وزارت آموزش و پرورش تکیه داشت، خودش را از همهی احمدینژادیها یک سر و گردن بالاتر میبیند. او اکنون نیز در مجلس حضور دارد و بیرون از مجلس هم تلاش میورزد که به دلیل سابقهی وزارتش در آموزش و پرورش بتواند معلمان را به سوی خویش بکشاند. ولی عبدالرضا مصری (نایب رییس دوم مجلس) رقیبی درون گروهی برای حاجیبابایی شمرده میشود. او نیز به وزنهی سیاسی خود در مجلس شورای اسلامی میبالد. چون توانسته است خیلی راحت و آسوده علی مطهری را از نایب رییسی مجلس کنار بزند و بر کرسی او بنشیند.
در راه کسب کرسی ریاست مجلس هرکسی از حق خود بگذرد، مرتضا آقا تهرانی از حق خود نخواهد گذشت. او که رهبری "جبههی پایداری" را به عهده دارد به سوژهای همیشگی و تمام عیار در شبکههای اجتماعی بدل شده است. لباس روحانیت شرایطی را برایش فراهم میبیند تا گستاختر از همه عمل کند. او به خود مینازد که در دو دوره از مجلس نمایندگی داشته است.
در سویهی دیگری از این رؤیاهای شیرین، علیرضا زاکانی ایستاده است. او در الگویی از رفتار علی لاریجانی این بار از قم به مجلس خودساختهی حکومت راه یافت. زاکانی باوری را دنبال میکند که گویا همدلی و همراهیِ مراجع دولتی قم، خواهد توانست در ارتقای او به ریاست مجلس کارساز شود. زاکانی لیدری برای جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی شمرده میشود که قشریترین نمایندگان مجلس را دور خود گرد میآورد. این گروه نام "ولایی" را بیش از هر نام و نشانی شایستهی خود میدانند و هر حرکتی را در صحن مجلس به اراده و خواست "رهبر" پیوند میزنند. او در دورهی هفتم، هشتم و نهم نیز در مجلس حضور داشت. در آغاز با احمدینژاد و احمدینژادیها همسو و همراه مینمود، ولی همانند بسیاری دیگر خیلی زود از او برید تا بیشتر و بهتر خواست "رهبر معظم" را به پیش ببرد.
در مجلس آینده، اصلاحطلبان سنتی درون حکومت از سکه افتادهاند. آنان در دور پیشین انتخابات مجلس مدعی بودند که به اکثریت دست یافتهاند. اما این اکثریت که در فراکسیون امید گرد آمده بود، هرگز نتوانست پاسخگوی مطالبات رو به رشد تودههای مردم باشد. در فضای این فراکسیون فقط بیچارگی و بیعرضگی محمدرضا عارف به نمایش گذاشته میشد. سرآخر هم عارف همانند علی لاریجانی از کاندیداتوری مجلس کنار کشید تا لابد بیش از این افتضاح به بار نیاورد. با این همه او بود که این سنت را جا انداخت تا لیستی سی نفره به تمامی در تهران پیروز انتخابات معرفی شود. ولی این تجربهی عوامانه را این بار اصولگرایان نظام به کار بستند. عوامگرایی و تکیهی بر عوام نتیجهاش این میشود تا عدهای لیستی را در دست بگیرند و افرادِ آن را از آغاز تا انتها بر کاغذ بنویسند. اصلاحطلبان هرگز نخواهند توانست از خود نمایندهای برای کرسی ریاست مجلس معرفی کنند. در نتیجه چارهی کار را در آن میبینند که ائتلاف رقیبان خود را در مجلس آینده در هم بشکنند.
البته مستقلهای مجلس را هم نباید نادیده انگاشت. آنان به این نتیجه رسیدهاند که نه سیاست اصولگرایان و نه سیاست اصلاحطلبان هرگز راه به جایی نخواهد برد. عافیتجویی چنین دیدگاهی را پیش رویشان میگذارد که از تشکلیابی در جریانهای موجود بپرهیزند. میخواهند "آخر عاقبت به خیر" معرفی شوند. اینطوری بهتر میتوانند در ساختار حاکمیت دوام بیاورند.
مؤتلفهچیهای حکومت هم همراه با پیروزی مصطفا میرسلیم در انتخابات اخیر دست از پا نمیشناسند. چون پذیرفتهاند که نمایندهی ایشان رأی دوم شهروندان تهرانی را به دست آورده است. اما شهروندان تهرانی میرسلیم را تنها با مدل ریش و سبیل ویژهاش میشناسند. او نه فقط بین مردم بلکه بین اصولگرایان داخل مجلس هم هیچ پایگاهی ندارد. میرسلیم زمانی به عنوان رییس دفتر خامنهای و مشاور عالی او در نهاد ریاست جمهوری ایفای نقش میکرد. چندی نیز او را به وزارت ارشاد جمهوری اسلامی گماشتند که جز نفرین و لعنت چیزی برای خود نیندوخت. میرسلیم به کتاب "ماشینهای درونسوز" خود مینازد. کتابی که هرگز نتوانست در جایی برای تدریس انتخاب شود. او از حالا هم ورشکستهی بالتقصیر است. شاید کهولت سن او، بهانهای قرار گیرد که در آغاز به کار مجلس آینده، ریاست سنی را به او بسپارند.
اکنون کبوتر لکنتهی شانس، بالای سر همین کوتولههای نظام به پرواز درآمده است. همگی اقبال و طالع خود را به تماشا نشستهاند. باید دید که این بار قرعهی فال به نام کدام یک از همین کوتولههای برآمده از انتصابات یا انتخابات درون حکومتی، اصابت خواهد کرد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد