آدمی تحت تاثیر مداوم عملکرد محیطی، و برای تعادل و تطابق باروندهای توسعه و تکامل ابعاد اجتماعی انسانی از خود واکنش نشان می دهد. ناتوانی آدمی در واکنش بموقع و مقتضی، در وی نوعی خلا نگرشی و خطای عملی را موجد است که قدرت درک و درایت مطلوب را از وی می گیرد. این ویژگی اصولا آدمی را از بسیاری از ملزمات و انتظارات محیطی غافل و بسوی درک کاذب و نامطلوب از رویکردهای محیطی هدایت می کند که به اغفال آدمی در روابط و مناسبات اجتماعی روی می آورد. غفلت که عموما از نگاه سرسری و گذرا به روندهای محیطی حکایت دارد، بسترهای اغفال را تدارک می بیند که با ناآگاهی و عدم بهداشت روانی عمومی همراه شده و جامعه و انسان را در کنش و واکنش بی سرانجام رها می سازد. | |
تاثیر فعل و انفعالات محیطی بر آدمی و واکنش وی برای گزینش های مناسب و اصلح که مرضی تمایلات و تمنیات وی می باشد؛ تلاش و تکاپوی مداوم را در او برمی انگیزد. این واکنش و انتخاب، درضعف نگرشی و خلاء معرفتی، از برقراری یک ارتباط مطلوب و بهینه برای تعامل و تامل پیرامون جامعه و انسان باز می مانند. چرا که از رسوخ و نفوذ به درون و عمق پدیده ها فاصله گرفته و با یک نگاه سرسری و سهل انگارانه از کنار رخدادها و رویکردهای محیطی گذر می کنند. این روند آدمی را از درک علّی عوامل و عناصر تاثیرگذار برفعل و انفعالات و تعاملات اجتماعی دور ساخته و در سطح و ظرف تلاش و کنکاش بی سرانجام و ناسازمند با روندهای محیطی را از خود بروز می دهد.این فرایند مغفولانه بسترهای اغفال و اهمال را در زیست متعامل اجتماعی فراهم ساخته و اندیشه و عمل را در چارچوب های بسته و خسته از تاثیر موثر بر تحول و تکامل جامعه و انسان باز می دارد.
غفلت که از اهمال و سستی اندیشه و عمل نشئت می گیرد؛ با سهل انگاری و نگاه سرسری به پدیده های محیطِی، بسترهای اغفال را تدارک می بیند. غفلت عموما با توقف در محدودۀ احساسی، از شناخت مضمونی و محتوایی پدیده ها و مفاهیم الزام و نیاز جامعه و انسان فاصله گرفته و با تحدید اندیشه و عمل، بروز و ظهور نمودهای ناانسانی را با غفلت و اغفال مداوم خویش در جامعه فراهم می سازد. این فرایند جامعه را در یک فراگرد دایمی تنش و کنش نامتعارف از بروز بازتاب های آزادانه و سامان یابی نیاز و الزام باز می دارد. چرا که با غفلت اگرچه انسان مغفول به شخصه ممکن است دچار خسران و زیان جبران ناپذیر نگردد؛ ولی جامعه و انسان را در بن بست ها و بحران های حاد و شکننده از اهداف و آرمان های اصیل و انسانی باز می دارد. اما کسانی که اغفال می شوند؛ آسیب های صعب و دشواری را هم به خود و هم به دیگران وارد می سازند. زیرا اغفال نمودی از ضعف معرفت و دانش و بینش می باشد که با تداوم روند غفلت، گسترده تر و عمیق تر خود را نشان می دهد.
کسانی که غفلت می ورزند؛ کم بینی، باریک اندیشی و تنگ نظری را مروج اند و اغفال را با ابعاد ندانم کاری، جهالت و پنداربافی های مداوم توسعه می بخشند. در پس این ناآگاهی و جهالت، بسترهای تجاوز و تعدی به منافع و مصالح جامعه و جمع شکل می گیرد. پس جامعه مستعد پذیرش سلطۀ اقتدار و قدرت شده و زر و زور و تزویر جانمایه و نماد مناسبات بین فردی و درون اجتماعی می گردد. و در حاکمیت زر و زور و تزویر، پلیس سرنیزه است و قاضی چماق تکفیر که هرآن برسر بی گناه و مظلوم فرود می آید؛ و همچنین وکیل یا سرسپرده است و یا دنیا باخته.زیرا منافع و مصالح فردی ناشی از تجرید و انتزاع پدیده های محیطی بر تمامی ارکان جامعه سایه افکنده و جامعه را در محاق تمنیات فردی از شدن و گشتن باز می دارد.
غفلت در پس جاماندگی و عقب افتادن از قافله تحول و تکامل، تعجیل و شتاب را بدون بررسی و تمهید تمامی راه های ممکن و اصولی برای یافتن بهترین امکان و مفیدترین اقدام با ارزیابی و تحقیق و تدقیق خویش به سوی اهداف عمومیت می بخشد. و اغفال با تحکیم و توسعه خویش، از درک و شناخت مفاهیم اصولی و حیاتی زیست عمومی باز مانده و جامعه را در تنگناها و بی مایگی، بسوی فقر معرفت و معیشت هدایت می کند. بنابراین، پیکرۀ تنومند و توانای جامعه در ندانم کاری، کم کاری، جهل و کجراهه های ناشی از ندانستن و نیافتن ره صواب بتدریج تحلیل می رود و در زیر تمنیات و زیاده طلبی های عناصر خردگریز و جامعه ستیز به قهقرا هدایت می شود.
در غفلت های طولانی و اغفال ممتد، فرایند فرهنگ عوامانه و عوامگونه گسترۀ وسیع یافته و جامعه از یافتن ره صواب و اصولی برای رشد و بالندگی لازم باز می ماند. زیرا تدریجا روند عادت گون و مصلحت اندیشانه در جامعه رواج و تحکیم می یابد و آدمی قدرت برانگیختگی لازم را در برابر تحریکات و اثرات موثر عوامل محیطی از دست می دهد. بدینسان مهار برحیات فردی و جمعی غلبه یافته و کنش و واکنش عمومی در حد و حصر سازوکارهای غالب متوقف می شود. پس به روندهای غیراخلاقی و ناانسانی خوگرفته و تحت تاثیر مداوم رویکردهای محیطی و مشغله های کاذب ذهنی، ناتوان از درک و شناخت علل و عوامل اصلی و موثر رخدادهای محیطی از تبیین و تحلیل واقع و حقیقی آن ها باز می ماند. بنابراین با یک زودباوری و فراموشکاری مداوم،با روندی بی کنشی و بی تفاوتی از کنار حوادث و رویدادهای محیطی گذر می کنند. این ویژگی که از بی ثباتی و ناپایداری کردار و رفتار حکایت دارد؛ قلمرو اندیشه و عمل را در ناسازمندی با نیاز و الزام جامعه و انسان، در تحجر و تفعل وا می نهد.
بنابراین با تحکیم بنیان های اغفال، آگاهی و مفاهیم زنده و گویای حیات اجتماعی در انجماد اندیشه و احساس جای خوش نموده و فرصت و اغتنام لازم را برای اقتدارگرایان و مستبدین برای تجدید قوا و تمدید سازه های کهنه و از رمق افتاده فراهم می سازند. پس جامعه در پس تمامی اهتمام و تلاش بی فرجام خویش ،خسته و فرسوده در التهابات و ناهنجاری های مداوم فرو خسبیده و قادر به دفاع از حریم امن فردی و جمعی برای زیستی معمول و مطلوب نخواهد بود.بنابراین انسان غفلت زده و اغفال شده در نهایت خود را تنها و بیکس می یابد و برای رهایی از تنگناهای معرفتی و معیشتی و گذران زندگی به هرگونه دنائت و رذالت تن در می دهد و سقوط می کند. به عبارتی،چون تمامی رویاها و احلامش را از دست رفته می بیند؛ خود را به لجن می آلاید تا بوی تعفنش دیگران را متوجه حضورش نماید.
اصولاحرکت های آنارشیک و فراقانونی از غفلت های ممتد و طولانی و اغفال وسیع و گسترده تاریخ حیات جامعه انسانی حکایت دارد. حکایت از فقر معرفت و معیشت، بوی ماندگی و کهنگی و تاخیر و توقف در ساختار ها و مکانیزم های کهنه و فرسوده که قادر به رفع و دفع الزام و نیاز نبوده و برای جبران مافات و رنج و تعب عقب ماندگی از قافله جهانی، سرگردان و شتابان به هر سو روان و دوان بوده و در جستجوی مستمسکی برای تشفی امیال درونی خویش می باشد. چراکه انسان غفلت زده و اغفال شده بدلیل ایستایی و رکون و سکوت از یک عدم بهداشت روانی عمیق و شکننده رنج می برد که وی را از تعادل و تطابق با روندهای تکامل و تحول باز می دارد.
دینخویی و دین پوئی با غفلت و اغفال مداوم می پاید و جامعه و انسان را در تنگناهای زیستی مداوم از شدن و گشتن باز می دارد. چرا که دین قایل به تکلیفی است که از پیش تعیین شده و از بارزه های الزام و نیاز زمان غافل می ماند. این ویژگی جهالت و حماقت انسانی را در ابعاد متکاثر اجتماعی توسعه داده که بر دامنه اغفال می افزاید. حاشیه سازی ها و حاشیه پردازی ها در کنش و واکنش مداوم اجتماعی نیز از غفلت و اغفال مداوم و مزمن سخن می گوید. دین باوران و نظام های مستبد دینی با اتکای به حاشیه سازی های مداوم به فرافکنی ناکامی ها و ناتوانی های ذاتی شان روی می آورند. البته دامنه غفلت و اغفال بدلیل واپسگرایی ایده ای و توقف در سازوکارهای ناکارآمد گذشته،در میان بسیاری از مبارزان و کنشگران اجتماعی ابعاد وسیعی یافته است. براین اساس است که دلمشغولی ها و جهت گیری های سیاسی و مبارزاتی، تابع صرف حاشیه سازی های جریان های مسلط و مستبد می باشد و اصل و اساس مبارزاتی از نظر دور مانده است.
اکنون در هنگامۀ الزام و نیاز تحول و دگرگونی بنادین برای برونرفت از بحران های اقتصادی اجتماعی، جنگ رزگری بین تالیتاریسم اقتصادی و سیاسی، هر چه بیشتر دامنه اغفال برای غفلت زدگان مدعی مبارزه با استبداد و اختناق را توسعه بخشیده است. غفلت زدگانی که با نگاهی سرسری و بی محتوا به رویکردهای محیطی، از علل و عواملی که هدفی جز دلمشغولی های کاذب و پرکردن خلاهای ذهنی فراهم آمده از کشمکش ها و فراز و فرودهای تحولات جهانی با خود ندارند؛ فاصله گرفته اند و با بده بستان های مرگ و زندگی توتالیتاریست های اقتصادی و سیاسی در سطح بین المللی اغفال شده و ازموضعگیری ها و مبارزات واقعی و اصولی باز مانده اند. چرا که غفلت زدگی عارضه شوم نگاه عوامانه به روندهای گذر تاریخ تحولات اجتماعی را موجد است که با کج فهمی و بدفهمی رخدادهای محیطی هر چه بیشتر به اغفال اندیشه و عمل روی می آورد. براین اساس است که مستبدین و توتالیتاریسم با حاشیه سازی ها و اشتغالات کاذب ذهنی به اغفال دیگران روی آورده و روند مبارزات را از متن به حاشیه رانده تا فرصت و اغتنام لازم را برای ترمیم و بهبود اقتدار و اهتمام ترک خورده و آسیب یافته را فراهم سازند.
نظام سلطه سرمایه که در کوران بحران های حاد و مزمن بسر می برد؛ دست در دست دیگر مرتجعین و مستبدین جهانی، عامل اساسی و اصلی اغفال اندیشه و عمل با استفاده از ره آوردهای تکنیکی ارتباطی و رسانه ای محسوب می شود. بطوری که هر رخدادی از سوی این منادیان مرگ و نیستی به مرکز توجه صرف تمامی مدعیان مبارزه با اهریمنان و دشمنان واقعی مردم قرار گرفته واز اصل و اساس اهداف مبارزاتی و انسانی غفلت می شود. این غفلت خود عامل اغفالی است که از سوی متجاوزین به حریم امن انسانی فراهم شده که مستبدین و قداره بندان را جری و از ناامیدی به امیدواری و از انفعال به نقطه تهاجمی به مبارزات توده ها هدایت کرده است. روندی که بسیاری را در بهت و تعجب فروبرده و از موضعگیری اصولی بازداشته است. چرا که اصولا غفلت زدگان از حوادث و رخدادهای روزمره و جاری تبعیت نموده و از دورنما و افق روشن و تیره ای که می توانند برای جامعه های انسانی تدارک ببینند؛ غافل می شوند. واین خود محصول اغفالی است که تعقل را به تفعل سوق داده و واقع گرایی و حقیقت پژوهی را به درک کاذب و دروغین از رویکردهای محیطی مبدل ساخته است.
نظام مستبد دینی درایران با حادثه سازی ها و حاشیه پردازی های مداوم خویش، توانسته بر جنایات و مرگ بهترین فرزندان این مرز و بوم پرده استتار بکشد و با اغفال مداوم دیگران خود را برای هجمه و یورش سبعانه تر و مرگبارتر آماده می سازد. این نظام شبه فاشیستی حتی از حذف و مرگ قهرمانان خیالی، پوشالی و دروغین خود نیز ابایی نداشته و دست در دست جانیان جهانی تدارک و تداوم دهشت و مرگ را برای غفلت و اغفال دیگران در دستور کار خود قرار داده است.1 پس بایستی غفلت نورزید و اغفال نشد تا ازاصل و اساس مبارزه با یورش سبعانه و ددمنشانه دشمنان واقعی مردم دور نشد. چرا که غفلت تدریجا آدمی را از درک واقع حیات دور ساخته و بسترهای اغفال را که آدمی را به تابعیت روندهای واقع و ناواقع محیطی از اهداف و آرمان های انسانی دور می سازند؛ تدارک می بیند.
نتیجه اینکه: آدمی تحت تاثیر مداوم عملکرد محیطی، و برای تعادل و تطابق باروندهای توسعه و تکامل ابعاد اجتماعی انسانی از خود واکنش نشان می دهد. ناتوانی آدمی در واکنش بموقع و مقتضی، در وی نوعی خلا نگرشی و خطای عملی را موجد است که قدرت درک و درایت مطلوب را از وی می گیرد. این ویژگی اصولا آدمی را از بسیاری از ملزمات و انتظارات محیطی غافل و بسوی درک کاذب و نامطلوب از رویکردهای محیطی هدایت می کند که به اغفال آدمی در روابط و مناسبات اجتماعی روی می آورد. غفلت که عموما از نگاه سرسری و گذرا به روندهای محیطی حکایت دارد، بسترهای اغفال را تدارک می بیند که با ناآگاهی و عدم بهداشت روانی عمومی همراه شده و جامعه و انسان را در کنش و واکنش بی سرانجام رها می سازد. چراکه غفلت با تاخیر و یا نابهنگامی دریافت های محیطی خویش، روند شناخت بموقع برای واکنش مطلوب را از آدمی گرفته و تلاش و تکاپو را در بدفهمی و وارونگی درک و دریافت های خویش بسوی روندهای هرج و مرج گون و ناواقع رویکردهای محیطی هدایت می کند. اکنون تحت تاثیر روندهای شتاب گون تحول و تکامل که بهداشت روانی را از جامعه و انسان دریغ داشته است؛ غفلت و اغفال ابعاد بی سابقه ای یافته است. چرا که در نبرد بین کهنه و نو و مقاومت سبعانه و خشونت زای صاحبان قدرت و مکنت، غفلت ناشی از درک ناواقع محیطی و اغفال حاصل ناآگاهی های کاذب، گستره وسیعی از جامعه های انسانی را از یافتن راه صواب و اصولی بازداشته است. پس ارتجاع و استبداد دست در دست هم تلاش بی وقفه و همه جانبه ای را برای اغفال عمومی با غفلت ممتد و مداوم جامعه از نیاز و الزام خویش، آغاز کرده اند. پس بایستی از پوسته غفلت بدرآمد و با درک و شناخت روندهای واقع و رشد و توسعه ابعاد اجتماعی انسانی، از اغفال ارتجاع و استبداد فاصله گرفت و برای دنیای بهتر و انسانی تر مهیا شد.
اسماعیل رضایی
پاریس
28/01/2020
ــــــــــــــــــــ
1نظام مرتجع و مستبد سلطه سرمایه، برای مقابله با تکامل و تحول روزافزون جامعه و انسان که طومار حیات ننگینش را درهم می پیچد؛ القاعده، داعش، طالبان و..... را شکل داده و مورد حمایت همه جانبه قرار می دهد. وتا این روند ادامه دارد؛بن لادن ها، ملا عمرها، سلیمانی ها و...... بعنوان قهرمانان خیالی ماجرا پرورش می یابند تا در مواقع مقتضی برای اهداف پوشالی و ضدانسانی ارتجاع و استبداد و تداوم حیات تجاوز و تعدی قربانی شوند. این روند ارتجاع و استبداد را حارتر و به دستاویزی برای کشتار بیشتر و سرکوب گسترده تر آماده می سازد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد