گلایه
صدای من
به گوش تو نمی رسد
یا واژگان من
راهی به قلب تو نمی گشایند
وگرنه با سکوت خود
اندوه غربت همیشگی ام را،
با رنج انتظار، نمی افزودی
20 آوریل 2019
گل سیب
حالا که درخت سیب گل داد
با سیب بیا دیدن من
از خیر بهشت هم گذشتم.
18 آوریل 2012
لحظه ...
زنی در آفتاب قدم می زند
گل های آفتابگردان
به سوی او می چرخند
18 آوریل 20
سفر
چیزی گم شده است
که بازیافتنی نیست
این را سفر به من آموخت
وقتی که ریشه کن شده باشی
از زمان و مکان بیرون می افتی
غربت، به شکل اندوهی پنهان،
همیشه همسفر توست
16 آوریل 2016
بادبادک
من، بادبادک ام
یک ماهی پرنده ی زیبا بود
آن را به سوی آفتاب فرستادم
باران گرفت ...
15 آوریل 2012
جادوی شب
خود را به شب سپردم
به جشنواره ی ستارگان رفتم
شب هم ستاره ی سحری را
به یادگار گذاشت
سپیده که سر زد
او هم دوام نیاورد
جادوی شب تمام شد.
15 آوریل 2015
ضیافتگاه کرکس ها
کرکس ها
بالای برج های خاموشی
چرخ می زنند
جنازه های تازه
از زیر طاق نصرت ها
در راهند
این سرزمین
سرزمین سیاووشان است
ضیافتگاه کرکس ها
سرزمین شاعران سیه پوش
در رثای باورها.
13 آوریل 2016