logo





زنده یاد قاسملو ، مظهر تعادل بود

سه شنبه ۲۳ تير ۱۳۸۸ - ۱۴ ژوييه ۲۰۰۹

بهزاد كریمی

behzad-karimi.jpg
آن چه که در زیر می آید متن پیامی است در پاسخ به درخواست دوستی از برگزارکنندگان مراسم یادبود بیستمین سالگرد قتل دکتر قاسملو و همراهان او برای این مراسم.

دوستان گرامی!

با احترام به مراسم شایسته، ضرور و بموقع یادواره امسال زنده یاد دکتر عبدالرحمن قاسملو که بیست سال پیش توسط آدمکشان جمهوری اسلامی به قتل رسید، در پاسخ به خواست شما دوستان برگزار کننده مراسم ، سخنی کوتاه پیرامون رهبر فرهیخته و توانمند مردم کردستان ایران را خدمتتان تقدیم می دارم تا بگویم که این بزرگمرد را چگونه فهمیده‌ام.

شناخت من از زنده یاد قاسملو ، به پشتوانه درنگ‌ چهل ساله‌ام بر شخصیت و عملکرد سیاسی این رهبر متکی است و دربرگیرنده چهار مقطع زمانی:نخست، آنچه که من در سالهای 40 از سابقه او در بازسازی حزب دموکرات کردستان ایران در نیمه دوم دهه 30 شنیده بودم و نیز از فعالیت هایش در کردستان عراق در دهه پیش از انقلاب و همچنین رویکرد ویژه‌اش نسبت به بهار پراگ، که یکی از دوستان در اینباره برایم صحبت کرد ؛ مقطع بعدی، ارتباط نزدیکم با او و پراتیک اش در طول اولین سال طوفانی پس از انقلاب بهمن در کردستان و در پیوند با مسایل حاد این منطقه بود ؛ دوره سوم، مربوط بود به پیگیری هایم پیرامون نقش رهبری کننده وی در جنبش ملی کردستان ایران طی دهسال پر فراز و نشیب بعدی تا زمان ترور شوم وین؛ و بلاخره ، مکثی که بارها و بارها در مورد خلاء او در جنبش دموکراتیک ایران و نهضت کرد طی بیست سال پر آزمون اخیر کرده‌ام و در باره‌اش اندیشیده‌ام و همواره هم از جای خالی پر نشدنی وی در این نهضت متاثر شده‌ام. در اینجا اما بر آنم تا نگاه به قاسملو را از فقط از یک زاویه عبور دهم که البته به جای خود زاویه‌ای است ترسیم کننده شخصیت چند بعدی او و نشاندهنده توانایی های رهبری در وی.

دکتر قاسملو ،رهبر پخته و داهی شعار دموکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان بود! به تمامی یگانه با این شعار و بارها آزمون پس داده و استاد آزمون سنج آن. همه عمر سیاسی خود را پای نضج این شعار گذاشت و به رهبری بی بدیل در راه تثبیت و تعمیق آن و آموزش جوهر این رویکرد به کادرهای حزب اش بدل شد. عمیق ترین درک از این شعار، به او تعلق داشت. برقراری استادانه ترین و ماهرانه ترین تعادل بین این دو وجه شعار ترکیبی را،تاریخ به نام او ثبت کرده است.او کردی بود ایرانی و ایرانی‌ای بود کرد؛ خود را همزمان و گره خورده با این دو تعریف می کرد و ایندو را جدا ناپذیر از هم می فهمید. هم او بود که در بدترین شرایط توازن قوا به سود ناسیونالیسم کردی و به ضرر ایرانیت، در برابر رهبری قدر وقت حزب دموکرات کردستان ایستاد و هم از اینطریق بود که توانست حزب اش را برای ایفای نقش تعیین کننده آتی در جنبش ملی کردستان ایران بیمه کند و آنرا چونان حزبی اقدام گر با روحیه متکی به نفس در آستانه انقلاب بهمن برآمد دهد. زنده یاد قاسملو بود که در برابر گرایش نیرومند تحت الشعاع قرار گرفتن جنبه ملی مبارزه در کردستان توسط هیستری ایرانیت ضد تجاوز صدام و "ضد امپریالیسم" اسلامی سالهای نخست انقلاب قاطعانه ایستاد و اعلام داشت که رفتار امپریالیسم ستیزی ضد دموکراتیک غیر قابل اتکاء است و دموکراسی در ایران، همانا در وجوه مشخص از جمله تامین حق ملی کردهای کشور است که معنی واقعی می یابد.او گفت که کردستان می تواند نقش موثری در مبارزه برای دفع تجاوز از میهن ایرانی ایفا کند، هرگاه که جمهوری اسلامی حق برابر حقوقی کردها را در این میهن مشترک به رسمیت بشناسد!

در شرایط چیرگی استبداد بر همه ایران و قرار گرفتن کردستان زیر چکمه نیروهای حکومتی اعزام شده از همه جای کشور به زادگاه وی که فضا برای تشدید نقار ملی در این منطقه و تقویت روحیه ناسیونالیستی در صفوف حزب ملی کرد بسیار مساعد می نمود ، این دکتر قاسملو بود که کوشید مبلغ و مروج روحیه برادری ایرانی در صفوف پیشمرگان و حزب باشد، مبارزه در کردستان در خدمت دموکراسی در ایران فهمیده شود ، کردستان کانونی برای رهایی کل ایران درک گردد و در مقام میزبان مهربان اپوزیسیون جمهوری اسلامی جلوه کند. این دکتر قاسملو بود که کوشید ناسیونالیسم کردی حزب را با روحیه سوسیال دموکراتیک تلطیف بخشد و حزب را نه فقط جزیی از مبارزه برای دموکراسی در ایران و در همانحال متعلق به کردهای ایران معرفی کند بلکه آنرا شاخه‌ای از اتحاد انترناسیونالیستی سوسیال دموکراسی بشناساند.و می دانیم که تحت رهبری او است که حزب ملی هنوز متاثر از رسوبات عشیره‌ای و طایفه گرایی های معین، دموکراسی را به تمرین می نشیند و کنگره های نوبتی خود را برگزار می کند و با فونکسیون حزبی اداره می شود.کم نشنیده‌ایم که گفته شده است پیوند این حزب با سوسیال دموکراسی جهانی بیشتر از نوع صوری است و کمتر فاقد وجاهت اجتماعی، و نیز بارها شنیده ایم که دکتر قاسملو مظهر اقتدار گرایی در حزب خود بوده است و تفرد منشی. اما این ایرادها ولو اینکه حاوی حقایقی باشند اما از ارزش رویکرد دموکراتیک و انترناسیونالیستی او در منطقه‌ای با سطح تکاملی کردستان آنهم بر بستر مبارزه ناسیونالیستی ذره‌ایی هم نمی کاهد و بر عکس، بیانگر فرهیختگی او و همه جانبگی کاراکتر این رهبر روشنفکر است.این تقصیر قاسملو نبود که در حزب خود و جنبش‌اش چند سر و گردن از همگنان بالاتر بود که لاجرم باعث می شد تا او آن چنان موقعیت فصل الخطابی کسب کند که امکان کنترل دموکراتیک قدرت اش هم کاسته شود! اما در هر حال از نظر همگان، او رهبری بود کاریسماتیک برای کردستان ، یک رجل سیاسی برجسته در سطح ایران و سیاستمداری هم شان هم اندیشانش در انترناسیونال سوسیالیستی، که می کوشید با تامین تعادل بین مبارزه ملی و دموکراسی، با تزویج نبرد در راه رفع تبعیض ملی از کردها با مبارزه برای دموکراسی در ایران ، و گره زدن دفاع بر حق ناسیونالیستی با دوستی انترناسیونالیستی، پرچمی شود برای مبارزان کرد و الگویی باشد فرا راه مبارزان دموکراسی در ایران. دکتر قاسملو در زمره نادر کسانی بود که تبحر در مباحث تئوریک و شناخت بالا از صف بندی ها و سیاست های بین المللی، کیاست در تدوین مشی و استراتژی، خلاقیت در اتخاذ تاکتیک، توانمندی در امر سازمانگری، واقع بینی در امر توازن قوای سیاسی که لازمه هر سیاست ورزی است، تجربه در دیپلماسی، آمادگی برای مذاکره با مخالف و رسیدن به وفق مشترک با آن، تدوین سیاست اتحادها و معماری ائتلاف های بزرگ را همزمان در خود جمع داشت. من در همه عمر سیاسی خودم تنها چند نفر مانند او را دیده‌ام.اوج توانمندی زنده یاد دکتر قاسملو را در متعادل بودنش باید جست و عظمت‌اش را در احساس مسئولیت بزرگی که در قبال نیروی تحت رهبری خویش داشت. در ماجرای ترور وین بسیاری او را به ساده نگری و غیر واقع بینی متهم کردند و نیز تکروی و دور زدن ارگان های حزبی ، اما کمتر روی این موضوع مکث شد که او در احساس مسئولیت عظیم نسبت به جان مردم زیر آتش رژیم و سرنوشت هزاران پیشمرگه و خانواده‌های آنان بود که دست به چنین ریسک وحشتناکی زد و وارد چنان مهلکه‌ای شد.او به موقعیت خود ویژه خویش در جنبش دموکراسی ایران و خود مختاری کردستان وقوف کامل داشت و درست همین نکته هم است که انسان را در مورد آخرین تصمیم سیاسی دکتر، همزمان دچار احترام و رنجش می کند!احترام از آنرو که به بهای جانش می پنداشت می تواند از ناممکن امکان بیافریند تا آوار مسکنت ، آوارگی و مرگ را از سر نیروی تحت مسئولیت خویش بردارد و رنجش از آنرو که بی بدیلی خود برای جنبش را بهای درخور نداد.فقدان او خسران جبران ناپذیری برای نیروی دموکراسی در ایران و نیروی رفع تبعیض ملی از کردهای کشور بود. رژیم تروریستی جمهوری اسلامی در انتخاب سوژه عمل واقعا که بسیار دقیق عمل کرد و آنسان دّری را از دریا ربود که به آسانی ماننده آن را نتوان یافت!

و کمترین کاری که جنبش دموکراسی خواهی ایران و جنبش ملی کردستان ایران در حق این دّر از دست رفته می تواند بکند آنست که بکوشد پرونده این جنایت از زیر خاک بیرون درآید تا که پرده ها به تمامی بر افتند و چهره حکومت آدمکش بیش از پیش در معرض دید جهانیان قرار گیرد.

بهزاد کریمی بیستم تیر ماه 1388

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد