تو در برابر او ناتوانی
او اسلحه دارد تو میدانی
یک دو سه تیر به هدف خورد
افتاد برادر و خواهر به آسانی
خون پاشید بر گل سپید
انگارنیست صلحی که بیاید زمانی
خورشید آمد گریه ای کرد به باغ
گفت = این چه و ضعیست؟ گل را میرانی ؟
جنگی نابرابر نه در قامت توست
دست در دست هم نهیم و بستانی
راه چاره چیست وقتی که گلی ؟
بوی گل چون فراگیر است اگر بتوانی
در این باغ هر که آمد برنگشت
اسلحه وا گذاشت و دید = پشیمانی
گل و اسلحه در دو مدار می چرخند
! پخش شود رنگ گل ! =اسلحه = نمی مانی
خواهی شوی آزاد از این بند
چنگ برابر بخواه پیش از آنکه شود پریشانی
08 11 2018
شهاب طاهرزاده
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد