logo





«بیانیه نجات ایران» از سوی تحول خواهان آن روی سکه اصلاح طلبان دینی ست

پنجشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۷ - ۰۵ ژوييه ۲۰۱۸

نيكروز اعظمى

nikrouz-azami4.jpg
گفتار دوم و پایانی:

در گفتار پیشین از انقلاب «استقلال طلبانه» ۵۷ و اینکه چه شد که ما «دشمنان»ی در خارج از مرزهای ایران پیدا کردیم در حالیکه پیش از آن نداشتیم، سخن گفتیم و دلایل شیفتگی و بستگی برخى گروه هاى کمونیستى دهه پنجاهی که از مخمصه بحران هویتی خویش به گرداب اصلاح طلبی دینی غطیدند را بازگو کردیم و «بیانیه نجات ایران» را که در همان سطور نخستین اش «انقلاب آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ۵۷» را اساس بینش خود قرار داد و بر اين مبنا به اوضاع كنونى ايران جمهورى اسلامى نگريست، آن روى سكه بى جانى اصلاح طلبان دينى دانستيم. در گفتار پيش رو زواياى ديگرى از اين بيانيه را مطمح نظر قرار مى دهيم.


«نجات ایران» از چی و از کی:

ابتدا شمه اى راجع به ماهيت جمهورى اسلامى و اصلاح طلبان دينى/حكومتى.

ماهیت جمهوری اسلامی:

جمهوری اسلامی ایران در طول چهل سال تمامی ارزشها و دستاوردهای تمدنی از جمله روند ملت و شهروند شدن ما را در قالب سکولاریسم دوران پنجاه ساله پهلوی اول و دوم به نیست و نابودی کشاند که دیگر اثری از آنها در جامعه باقی نمانده. ما در این جمهوری «امت» به حساب آمده که نمایندگان شیعی خدای اسلامی حکومت خویش را بر ما واجب می دانند. به تناسب همین بینش دینی/اسلامی بود که قدرت سیاسی در این چهل سال جاپای خود را مستحکم کرد. آموزش و پرورش، پرورش فکری و مدیریت سیاسی در ایران جمهوری اسلامی تماماً در ید قدرت ساختارها و نهادهای اسلامی ست و دارد در جامعه عمل می کند؛ چهل سال است که جمهوری اسلامی جامعه را با ابزار ارزشی شرع اسلام زیر و زبر کرده و پایه همه مناسبات آن را بدین منوال ریخته و به تناسب اين، فضاى خفقان آور و نفس گير را بر آحاد جامعه تحميل نمود. ايرانيان به دليل بينش اعتقادى و ايدئولوژيكى و مخالفت با ارزشهاى مدرن نتوانستند درونمايه رويدادهاى انقلاب اسلامى كه از پسِ آن تيره روزى هاى جمهورى اسلامى در كمين بود را بفهمند و درك كنند و بدتر از اين نويسندگان بيانيه مذكور با همان عينك بينشىِ دهه پنجاهى به موضوع جمهورى اسلامى نگريستند و از ايجاد يك نيروى سياسى منسجم و نيرومند سكولار كه بتواند جايگزين بلافصل جمهورى اسلامى شود و ايران را از خطرى كه تهديدش مى كند برهاند، طفره مى روند.

ماهیت اصلاح طلبی دینیِ درون و برون از حکومت:

اصلاح طلبی دینی حکومتی، که بر اثر ناخرسندی مردم از فشار فرسایشی این حکومت پا به عرصه گذاشت بر حسب ذات دینی اش نمی توانست هم و غم اش «حفظ نظام» دینی نباشد. اصلاح طلبی دینی که هویت اش را از نظام دینی و «حفظ نظام اسلامی» می گیرد به تناسب همین، جامعه را با محدودیت بینش اصلاح دینی مواجه کرد و عملاً مانع هر نوع پیشروی جامعه و «جامعه مدنی» به سوی مطالباتی شد که این مطالبات می توانستند راه حل سکولار داشته باشند هرچند که، جنبش مطالباتی دی ۹۶ و تداومش تا امروز بر این مانع غلبه کرد و این سبک «اصلاح طلب و اصولگرا»یی را با بحران مقبولیت اجتماعی روبرو ساخت و در میانشان انشقاق بوجود آورد. اصلاح طلبی دینی بینشی ست که سیاست را در محدوده دین تعریف می کند و مانع فراروییدن آن به سطحی دیگر است. مهم‌ترین دلیل ناکارآمدی و شکست برنامه اصلاح طلبان حكومتى در محدودیت دینی آنها بوده که از روز نخست تا کنون بر «حفظ نظام» دینی پا فشردند و آگاهانه نخواستند به توقعات و خواست مردمی گردن نهند که می توانست از محدودیت دینی شان عبور کنند. دلیل اینکه اصلاحات مُرد و مُرده اصلاحات هیچگاه زنده نمی شود این است که در توان ارزشهای دین نیست که جامعه را اصلاح کند بلکه برعكس، این عرصه و زمینه های اصلاحی اجتماعی درون جامعه است که موجب اصلاح دین می شود.

تحول خواهان نام تازه هواخواهان اصلاح طلبی دینی ست:

مهم‌ترین نقاط مشترک تحول خواهان و اصلاح طلبان دینی در همزیستی بینشی و سیاسی راجع به انقلاب های دهه پنجاه و دهه های پیش از آن است که بُعد سیاسی اش را بایست از مجرای دوران جنگ سرد میان امریکا و شوروی سابق و سازمان کشورهای عدم تعهد مورد سنجش قرار داد آنگاه که هر دو، ماهیت انقلاب اسلامی ایران را «انقلاب آزادیخواهانه و استقلال طلبان» می فهمند.

«بیانیه نجات ایران» از سوی «تحول خواهان» بگونه ای تنظیم شده تو گویی حرف تازه در فرای اصلاح طلبی دینی و جنبش سکولار دی ۹۶ برای گفتن دارند (یعنی وانمود می کنند نه این و نه آن، در حالیکه فقط آن) و آن اینکه این دو نیرواجتماعی سیاسی باید در یک آشتی بهم برسند تا راه اصلاحات تسریع گردیده و حاکمان اسلامی نیز مجبور شوند به این راه گردن نهند بی آنکه نامی از دی ۹۶ در بیانیه آورده شود. و این درحالی ست که جنبش نامبرده ماجرای اصلاح طلبی و اصولگرایی را به درستی تمام شده اعلام کرد و بر اصلاح ناپذیری این حکومت دینی مُهر تأیید زد. بیانیه القاء می کند که تحول خواهی نتیجه روند طبیعی تحول اصلاح طلبی دینی درون حکومتی ست. و می دانیم که محدودیت عمل سیاسی اصلاح طلبان دینی نتوانسته بازدارنده آن عمل وعاملی بوده باشد تا ایران به بن بست و مخاطره ای که امروز بدان گرفتار آمده کشیده نشود. اما تحول خواهان بیانیه نویس برای «نجات ایران» اندر خم یک کوچه اند و نشان دادند که هنوز متوجه این نیستند که خطر از کدام ناحیه ایران را تهدید می کند و چون متوجه نیستند همچون خامنه ای به دنبال «دشمنان»ی بیرون از مرزهای ایران می گردند و به جمهوری اسلامی هشدار باش می دهند که «دشمنان» می توانند «گستاخ تر» شوند بی آنکه کلمه ای از سیاست خارجی چهل ساله «صدور انقلاب اسلامی» و شیعه گستر که باعث و بانی اصلی در دشمن تراشی بوده، حرفی به میان آورد! آنها بر حسب بینش دهه پنجاهی نمی توانند متوجه این باشند که دشمن ایران قبل از هر کشور بیگانه، حکومت دینی ایران است.

«بیانیه نجات ایران»همچنان در سودای بازگشت به دوران اصلاحات بسر می برد و می نویسد: «کوچکترین گام ها در مسیر اصلاحات نیز نیازمند حضور فعال اجتماعی و مشارکت پیگیرانه و مطالبه محور شهروندان است»، به جای اینکه به دلایل شکست اصلاحات حکومتی بپردازد و عوامل بازدارنده درونی اش را نشان دهد. وانگهی، در تمام دوران بیست ساله اصلاحات و انتخابات، مردم با «حضور فعال اجتماعی و مشارکت پیگیرانه» به اصلاح طلبان رأی دادند و قوای اجرائیه و مقننه را به آنها سپردند اما آنها به کدام تحول به نفع جامعه و مردم دامن زدند؟ برعکس مدام هشدار می دادند که سقف خواسته ها بالا نرود و معنایش این بود که قادر نیستند حجمی از خواسته ها را عملی کنند. بیانیه می نویسد: «تحول خواهان باید به مردم باز گردند تا امیدی باشد که سیاست گذران و حاکمان هم به مردم بازگردند». در واقع بیانیه نویسان پس از چهل سال از علائم ناکارآمدی حاکمان و بیش از بیست سال ناکارآمدی اصلاح طلبان دینی همچنان در دل امید کاذب برای بازگشت حاکمان به خواست جامعه و مردم، می کارند بی آنکه حتی به یک مورد در ناکارآمدی حکومت دینی و بیست سال اصلاح طلبی دینی اش اشاره ای کنند!

بیانیه می گوید: «نمادین ترین گام برای حرکت به سمت یک گشایش ملی و یک ‌وفاق و اقتدار ملی، بازگشت مهندس موسوی، حجت السلام کروبی و دکتر رهنورد به دل جامعه سیاسی کشور» است. وضعیت بحرانی ناشی از ناکارآمدی و بی کفایتی نظام که پیامد آن برای جمهوری اسلامی ریزش چشمگیر اجتماعی بوده می تواند دلیلی باشد تا محصورشدگان برای نجات نظام از حصر رها شوند اما التزام آنها به «دوران طلایی اما» صرفاً نجات نظام جمهوری اسلامی خواهد بود و نه «گشایش ملی» یا «وفاق و اقتدار ملی». چنین گشایشی از عهده یک حکومت تئوکراتیک که اساس چنین حکومتی ملزم به نقض حقوق مدنی و انسانی و مالاً نقض کننده آزادی ست ساخته نیست. «اقتدار ملی» مقبولیت اش را از اعتماد ملی می گیرد و مکانیسم اعتماد ملی را آزادی های همه جانبه در جامعه می سازد. جمهوری اسلامی اگر اعتماد ملی را بربتابد معنایش اینست که هستی اش را نیست کرده است.

در سال های مواجهه با اصلاحات درون حکومتی در ایران، اصلاح طلبان اسلامگرا گفتند: «ایران برای همه ایرانیان». اما اين به چه معناست؟ در مقاله اى با عنوان «قید و بندهای اصلاح طلبی دینی در ضدیت با سکولاریسم و آزادی ست» اینطور نوشتم: «فهم خاتمی از «ایران برای همه ایرانیان» بر طبق سخن ذکر شده دیگر وی یعنی «سیاست باید به خدمت اخلاق و دین» باشد صرفاً از جنبه همبستگی «ایران اسلامی» معنی دارد و نه بیش از این. همبستگی ایران اسلامی یعنی آن نوع همبستگی که کانون اصلی اش را اسلام تشکیل می دهد». سقف درخواست «بیانیه نجات ایران» به حدی زیرین است که حتی بیان «ایران برای همه ایرانیان» در چهارچوب بينش اصلاح طلبان حكومتى را هم نادیده می گیرد. علت اش معلوم است. اگر چنین می کردند و «نجات ایران» را نه از قِبل محدودیت و معذوریت اصلاح طلبی دینی بلکه به پشتوانه نیروی اجتماعی سکولار تحلیل می کردند. که در اینصورت می بایست از چهارچوب اصلاح طلبی حکومتی گذر کرده و موضوعات مهمی را راجع به همبستگی ملی و نه خیز برداشتن در «همبستگی اسلامی» پیچیده شده در زر ورق «وفاق ملی» برای نجات ایران از شّر حکومت شیعی، مطرح می نمودند. و اين در توان نويسندگان «بیانیه نجات ایران» نبوده.

نویسندگان«بیانیه نجات ایران» مانند همکیش خود اصلاح طلبان دینی در پی آزاد کردن خودی ها هستند وقتی می گویند: «تنها چنین مجلسی که برآمده از آرای واقعی مردم و نمایندگان تمامی گروه های حاضر در جامعه باشد می تواند بهترین تدبیر را در حل مشکلات کشور به کار گیرد(مجلسی که از فیلترهای سلیقه ای و تنگ نظری های استصوابی عبور نکرده باشد». چیزی را که شما «آرای واقعی» می پندارید آرای اجباری ست و نه آرای آزاد برای نمایندگان آزاد. و منظورتان از «نمایندگان تمامی گروه های حاضر در جامعه» همان خودی های اصلاح طلب دینی در طیف های مختلف و اصولگرایانی هستند که تداوم نظام دینی دغدغه شان است. شما مجلسی می خواهید که از «فیلترهای سلیقه ای و تنگ نظری های استصوابی عبور نکرده باشد».

در اینجا شما دو چیز را بدان رسمیت بخشیدید؛ یکم نظارت استصوابی را و دوم، آن نوع انتخاباتی که خودی ها که در واقع همان اصلاح طلبان حکومتی هستند بتوانند از قدرت بیشتری در مجلس برخوردار شوند. با این وصف، آیا بیست سال از چنین تلاشی که اصلاح طلبان دینی و حکومتی انجام دادند و ثمرش بحرانی شد که امروز سراسر جامعه را در همه زمینه ها فرا گرفته کافی نبوده تا ناکارآمدی اصلاح امور در دستگاه قدرت اسلامی برایتان معلوم و مسلم گردد؟

اسلام و جمهوری اسلامی با«وفاق و اقتدار ملی» ما ایرانیان در ستیز اند.

آدمی مؤمن ناپرساست. چهل سال از انقلاب ایران و سقوط آزاد ما در چاه اسلامی گذشت اما هنوز برای نویسندگان «بیانیه نجات ایران» این انقلاب، «انقلاب آزادیخواهانه و استقلال طلبانه» جلوه می کند. وقتی میان مفاهیم آزادی و دین(بطور اخص اسلام) کمترین عنصر ارزشی ممزوج بهم و مشترک وجود نداشته باشد اما عده ای برای ممارست این دو تلاش ورزند باید قصدی در میان باشد و این قصد چیزی نیست جز بزك كردن «آزادیخواهی اسلام یا اسلام آزادیخواه». فاجعه چهل ساله ای که برای ایران و ایرانی رخ داد بواسطه چنین بینش و قصدی بوده و عجیب اینکه بیانیه نویسان نتوانستند خود را از این فاجعه دور سازند و ساز و کار دیگری کوک کنند! و بالحاظ فهم و درک مفهوم آزادی همانجایی ایستاده اند که چهل سال پیش ایستاده بودند و در جمهوری اسلامی درست کردن نقش بسزایی داشتند. چه ساده اندیشی، در این چاه اسلامی که جمهوری اسلامی برایمان مهیا کرد و همچنان داریم در آن دست و پا می زنیم می خواهند همان عامل برایمان «وفاق و اقتدار ملی» دست و پا کند.«وفاق ملی» تحت حمایت جمهوری اسلامی، یعنی همینی که تا کنون بوده و همین که ایران را به ورطه سقوط کشانده.

جناح حکومتی که مخاطب «بیانیه نجات ایران» هستند در «حفظ ارزش های نظام اسلامی» متفق القولند و شما از نظام اسلامی می خواهید تا با شکستن حصر موسوی، رهنورد و کروبی بطور «نمادین»، «وفاق و اقتدار ملی» را به نمایش گذارد. در حالیکه نه جمهوری اسلام قادر به چنین امری ست و نه موسوی؛ ناتوانی اولی را توضیح کردم اما دومی خواهان بازگشت به «دوران طلایی امام»اش است یعنی همان دورانی که عقد و اخوت ایران اسلامی و اقتدارش در چهل سال گذشته با تصاحب نظام سیاسی ایران، بسته شد. عملکرد واپسگرانهء چنین اقتداری در این چهل سال که ایران را به جهنم مردمش تبدیل کرد، نمی توانست برآمد و نیرومندی «وفاق و اقتدار ملی» ایرانیان را بربتابد، چونکه بر ضد منافع اسلامی اش بوده. چهل سال آزگار حکومت شیخ با مضمون ارزش اسلامی/شیعی اش، دیگر از یک جامعه نُرمال چیزی باقی نگذاشت و به دلیل اینکه کشور را به لبه پرتگاه کشانده بیانیه نویسان می خواهند تلاش کنند تا آن را «نجات» دهند منتها با کمک همان حکومت و اصلاح طلبان و «جامعه مدنی» شان که از عوامل اصلی سیه روزی ایرانیان بوده اند! به همین دلیل بیانیه در معذوریت خویش نتوانسته حتی نامی از جنبش دی ۹۶ بیاورد و با زیرکی از آن فاکتور گرفت.

آنچه باعث نجات ایران می شود تبلور نیروی سیاسی بزرگ سکولار بیرون از قلمرو قدرت اسلامی با انگیزه برپایی نظام سیاسی سکولار است که در آن آزادی اقوام، مذهب و اندیشه ضمانتی می شود در وفاق و اقتدار ملی. تحول خواهان نام بدلی اصلاح طلبان در قلمرو نظام سیاسی اسلامی ست كه خويشاوندى بينشى ميان شان انكارناپذير است و برجسته ترين اش همان برداشت مشترك از انقلاب اسلامى ست كه آن را «آزادیخواهانه و استقلال طلبانه» می نامند هرچند که بیانیه نویسان در سخن های شفاهی یا برخی نوشتاری خود حرف از مذاکره با امریکا و جهان متمدن برای حل و فصل مناقشه میانشان می گویند اما، چنین برداشتی از انقلاب می تواند موضعی را در راستای سیاست خارجی در ذهن متبادر کند که نمونه اش را در محمد خاتمی سراغ داریم و آن اینکه برای مذاکره با امریکا «شرط و شروط» قائل شد. در حالیکه این جمهوری اسلامی بود که چهل سال از امریکا و جهان متمدن برایمان دشمن ساخت.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد