logo





داستان مرگان شوستر
و اولتیماتوم روسیّه - بخش ۱

شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۹ مه ۲۰۱۸

بهزاد کشاورزی



هیچ ستم چون این ستم که بر ما می رود ندیده ام، بر ما ستم می کنند و از ما می خواهند بر ستمی که بر ما می رود شکر گزار باشیم.
« امام محمد غزالی ۴۵۰ – ۵۰۵ هجری قمری »

ادامۀ وقایع غم انگیز سال ۱۲۹۰ ش. جنایاتی که در این سال ارتش روسیّه در ایران کرد.


استخدام شوستر به سمت
وزیر خزانه داری کل ایران

به طوری که در مطالب قبلی گذشت، پس از انعقاد قرار داد ۱۹۰۷، سفرای روس و انگلیس حاکمان اصلی کشور ما به شمار می رفتند. در حقیقت آنان بودند که صلاحدید کشور ما را بر طبق منافع خویشتن معین می کردند. آنان برای حفظ منافع و فرمانروائی خویش در ایران، از هرگونه رابطۀ اقتصادی، سیاسی و نظامی کشور ما با بقیّۀ کشورها – به ویژه با کشورهای نیرومند اروپائی - با قاطعیت جلوگیری می نمودند. البته زمامداران کشور نیز از وضع اسفناک خویش با خبر بودند و خوب می دانستند که بدون اجازۀ دو ابر قدرت فوق، قدمی نمی توانند در مورد کشور بردارند و لذا کاملآ در اختیار منویات نمایندگان سیاسی دو کشور مذکور قرار داشتند.

سفرای فوق بین خود چنین نهاده بودند که در صورتی که لازم بدانند، فقط به کشورهای کوچک و کم اهمیت اجازۀ ارتباط با حکومت ایران را بدهند[۱].

خوشبختانه وکلای مجلس دوم ( که وارث انقلاب دوم مشروطیت بودند و اکثریتشان از انسان های شریف، وطن دوست و مبارز تشکیل شده بودند )، زیر بار تحمیلات دو کشور فوق نمی رفتند و تا آنجا که می توانستند مداخلات آنان را نا دیده گرفته و در راه صلاح کشور به طور مستقل تصمیم می گرفتند.

درهمین راستا بود که در مجلس، پس از شور فراوان، برای حفظ امنیت راه های جنوب و اصلاح اوضاع اقتصادی و مالی کشور، چنین تصویب کردند که کارشناسانی از ممالک پیشرفتۀ خارجی استخدام نمایند. و چنین نهادند که سه تن سوئدی را که در رأس آنان «کاپیتان یالمارسن» قرار داشت، برای برقراری ژاندارمری جنوب و پنج تن آمریکائی به سرکردگی شخصی به نام «مورگان شوستر» را برای اصلاح اوضاع مالی کشور استخدام نمایند[۲].

این که مجلس کارشناسان اقتصادی و مالی خود را از کشور آمریکا انتخاب کرد، دقیق و حساب شده بود. زیرا اولآ آمریکا کشوری بود دور از ایران و تا آن تاریخ هیچگونه منافعی در مملکت ما نداشت و مداخله ای در امور ایران نکرده بود. ثانیآ برخلاف کشورهای قدرتمند اروپائی که دولت های روسیه و انگلیس از روابط آنان با کشور ما در هراس بودند و به هر ترتیبی از آن جلوگیری می کردند، ارتباط ایران با کشور آمریکا، حساسیت دو کشور مذکور را بر نمی انگیخت[۳].

علاوه برآن، آمریکا کشور قدرتمندی بود و بیمی از این دو کشور نداشت و حسابی به آن دو پس نمی داد و به راحتی می توانست درخواست دولت ایران را قبول و مستقل از نفوذ دو کشور فوق با ایران همکاری نماید. لذا مجلسیان در یکی از نشست هایشان چنین نهادند که تصمیم خویش را با کشورهای سوئد و آمریکا در میان نهند.

در ۳ دی ۱۲۸۹ به کاردار سفارت ایران در آمریکا ( علیقلی خان نبیل الدوله ) دستور داده شد که در این مورد اقدام نماید. پس از اقدامات لازم به وسیلۀ وی، کشور آمریکا از این درخواست استقبال کرده و وزارت امور خارجۀ آن کشور بنا به توصیۀ وزارت خزانه داری، «مرگان شوستر»[۴] را در رأس هیئتی پنج نفره جهت استخدام در ایران پیشنهاد کرد[۵]. کاظم زاده می نویسد:

« مورگان شوستر، مردی که دارای قدرتِ کار و خواهان کمال مطلوب و بی نهایت درستکار بود، مانند صاعقه ای در گرمای تابستان طهران فرود آمد[۶]. به محض اینکه به سِمَت خزانه دار کل منصوب و از طرف مجلس اختیار به او داده شد تا به اصلاح اقتصادیات کشور پردازد، خود را با تمام کسانی که از هرج و مرج و فساد دستگاه قدیم اداری سود می بردند، شاخ به شاخ دید.»[۷]

اولین برخورد شوستر با روس ها زمانی پدیدار شد که وی با رئیس روسو فیل کل گمرکات کشور درافتاد. شوستر بر طبق قانون، از رئیس بلژیکی کل گمرکات ایران به نام « مورنارد »[۸] تقاضا کرد که درآمد های گمرکی را به حساب خزانه داری کل کشور تحویل دهد. مورنارد از انجام این درخواست قانونی خودداری کرد. رئیس بانک شاهنشاهی به حمایت از شوستر - که در حقیقت حمایت از قانون بود - از دریافت چک های مورنارد خود داری کرد. کاردار روس « پاکلوسکی » به خاطر این که مورنارد روسوفیل بود، به حمایت از وی، در پیش وزیر مختار انگلیس و رئیس بانک شاهنشاهی، شوستر را تهدید کرده و با لحن و کلمات پرخاشجویانه با وی سخن گفت. وی آنچنان بد زبانی کرده بود که بعدآ ناچار شد از «سر جرج بارکلی» پوزشخواهی کند[۹]. علاوه بر کاردار روسیه، وزیر مختار آلمان نیز طی یادداشتی از مورنارد جانبداری کرد. لیکن شوستر به علت اخذ اعتماد کامل مجلس، مأموریت خویش را با قاطعیت تمام شروع کرد[۱۰].

دومین برخورد شوستر با روسیه، بر سر تأسیس ژاندارمری خزانه بود. شوستر پس از شروع به کار، متوجه شد که اوضاع مالی و مالیاتی کشور بیش از آنچه که تصور می کرد، مغشوش است. رجال و شاهزادگان و فئودال ها و مالکین و روحانیان گردن کلفت، با هزار دوز و کلک، از درآمد این مردم زحمت کش و بدبخت، اموال سرسام آوری جمع کرده بودند و سالیان دراز بود که بر دوش میلیون ها انسان گرسنه و بیمار و فقیر، کاخ های خویش را برپا کرده بودند و خود و فرزندانشان در قصرهای عالی و یا در بهترین کشورهای دنیا به سیر و سیاحت مشغول بودند و « اغلب » دیناری نیز بابت مالیات به دولت پس نمی دادند. حقیقت این بود که دولت نیز هیچگونه نیرو و قدرت انتظامی که بتواند حق خویش را از این افراد بگیرد، نداشت. برای وصول مالیات ها، شوستر پس از اخذ اجازۀ مجلس شورای ملی، به تأسیس تشکیلاتی به نام ژاندارمری خزانه داری اقدام کرد. روشن است که از همان ابتدا، دو دولت روسیه و انگلستان (به ویژه روسیّه ) با استقرار هرگونه تشکیلات نظامی و اجرائی در ایران مخالف بودند[۱۱]. زیرا ایرانِ قدرتمند، اجازه نمیداد که حکومت های خارجی در امور مملکت مداخله نمایند[۱۲]. لیکن اختلاف با روسیّه زمانی آشکار شد که شوستر فرماندهی نیروی فوق را به « سرگرد چارلز استوکس » وابسته نظامی انگلیس سپرد که مشهور بود ایران و زبان فارسی را بهتر از دیگر خارجیان مقیم تهران می داند[۱۳]. از علل مخالفت روسیه با استوکس، علاوه بر اینکه او یک نظامی انگلیسی بود و روسیه حاضر نبود چنین شخصی را در شمال ایران ( منطقۀ زیر نفوذ وی ) به عنوان رئیس یک نیروی نظامی به پذیرد، به ویژه این بود که او به عنوان یک عامل ضد روسی شناخته شده بود[۱۴] و معروف بود که با انجمن های محرمانه و افراطی ترین ملیون ایران همداستان است[۱۵]. با همۀ این مشکلات، شوستر سعی زیاد کرد تا بلکه بتواند استوکس را در رأس ژاندارمری خزانه نگهدارد و در این مورد مدت ها با « پاکلوسکی » ( وزیر مختار سفارت روس در ایران ) بحث و گفتگو کرد و حتی توانست تا حدودی موافقت وی را نیز جلب کند. لیکن زمانی شوستر از انتخاب استوکس نا امید شد که تزار روسیه شخصآ به پاکلوسکی دستور داد که از هرگونه سازشی در این مورد خود داری نماید[۱۶].

سومین و مهمترین رنجش روس ها از شوستر زمانی به وجود آمد که محمدعلی میرزا به قصد بازستانی تاج و تختش، با حمایت معنوی روس ها به ایران حمله کرد و شوستر با همکاری جدی با قوای دولتی، موجبات شکست وی را فراهم ساخت. بدین شرح که: در جنگ هائی که بین قوای دولتی و نیروی محمدعلی اتفاق افتاد - به ویژه زمانی که ارشدالدوله ( سردار محمدعلی میرزا ) رو به تهران نهاده و پیشروی می کرد و احتمال پیروزی وی و در نتیجه فتح پایتخت و پادشاهی محمد علی فراوان بود. - شوستر با جدیت فراوان، بودجۀ امور مربوط به سازماندهی و تجهیز واحدهای جنگی دولتی برای مقابله با وی را تهیه و تأمین می کرد[۱۷]. این امر موجب کینه و عداوت روس ها از شوستر شد. باید گفت که پیروزی محمدعلی میرزا و به دست آوردن تخت سلطنت، برای روسیّه تقریبآ جنبۀ حیاتی داشت. زیرا انقلاب مشروطیت و برپائی قانون اساسی دموکراتیک در ایران، علاوه بر اینکه با سیاست استبدادی روسیّه در تضاد بود، بلکه نفوذ روسیه را پس از هشتاد و اندی سال در ایران به زوال کشانیده بود. زیرا که بر اساس اصل هفتم عهدنامۀ ترکمنچای که پس از شکست ایران از روسیه بسته شده بود ( ۱ اسفند ۱۲۰۶ ه- ش / ۲۱ فوریۀ ۱۸۲۸م )، در مقابل اصرار عباس میرزا ( فرماندۀ نیروهای ایرانی )، حکومت روسیه متقبل شده بود که در به سلطنت رسانیدن فرزندان بلافصل نایب السلطنه کوشا باشد. از آن تاریخ به بعد، این اصل به آن کشور حق می داد که در به سلطنت رسانیدن پادشاهان ایران مداخلۀ قانونی نماید. [۱۸]. و بالاخره چهارمین علتی که روس ها را از شوستر بیزار کرده بود، محبوبیت شوستر در بین ایرانیان بود. کاظم زاده در این مورد می نویسد:

«...وی به علت احراز مقام ریاست کل خزانه داری و وفاداری نسبت به رژیمی که او را استخدام کرده بود و علاقۀ شخصی که به دفاع از انقلاب داشت، محور تشکیلات مقاومت ملی و مظهر مبارزه طلبی و مایۀ امیدواری مردم شد. نقش رهبری او در خنثی کردن نقشۀ محمدعلی شاه در بازگشت به سلطنت مورد تصدیق دوست و دشمن واقع شده است.»[۱۹]

یکی دیگر از عللی که سران روسیه را بر علیه شوستر بسیج کرد، مقاله ای بود که دومی در روزنامۀ تایمز لندن در انتقاد از سیاست روس ها نسبت به ایران نوشته بود. این مقاله به اندازه ای روس ها را نسبت به شوستر خشمگین ساخته بود که یکی از علل اولتیماتوم روسیه به ایران ( که تفصیل آن خواهد آمد )، متن همین نامه بود. کاظم زاده در این مورد بر اساس اسناد روسیه نوشته است:

« زمانی که ترجمۀ این نامه در مطبوعات ایران پخش شد و روس ها نیز از متن آن آگاه گشتند، نراتوف ( کفیل وزارت امورخارجۀ روسیه ) توجه کابینۀ روسیه را به این « توهین » جلب کرد و این کابینه برآن شد که برضد آن مرد بیگانۀ سرکش اعمال زور کند. »[۲۰]

به تمام علل فوق بود که روسیه تحمل حضور چنین شخصیتی را در ایران نداشت.

ادامه دارد

ــــــــــــــــــــــــــ

[۱] کاظم زاده، فیروز، همان گذشته، ص ۵۵۸.

[۲] - تاریخچۀ ژاندارمری جنوب را به کنار می نهیم و به وقایع در ارتباط با شوستر می پردازیم. زیرا موضوع بحث ما این آخری است.

[۳] - وزیر مختار روس پس از شنیدن تصمیم ایران در مورد استخدام شخصی از آمریگا گزارش داده بود: « ایالات متحدۀ آمریکا یک دولت معظم اروپائی نیست و در اینجا مصالح سیاسی ندارد.» انگلیسی ها نیز با چنین استخدامی مخالف نبودند. لیکن « ترانوف » که در آن تاریخ کفیل وزارت امور خارجۀ روسیه بود، عقیده داشت که بی اعتنائی دولت ایران به اندرز روس و انگلیس و استخدام اتباع یک کشور بزرگ سابقه ای خطرناک ایجاد خواهد کرد . ن- ک: کاظم زاده، همان گذشته، ص ۵۵۹.

[۴] - سفیر انگلیس در واشنگتن در بارۀ شخصیت مورگان شوستر در قسمتی از سخنانش چنین نوشت:

« مطابق توصیفی که می کنند مردی است دارای شخصیت قوی قابل ملاحظه و در امانت و درستکاریش جای تردید نیست. نیز چنین می نماید که تا حدی خلق و خوئی انعطاف ناپذیر و روشی سخت و محکم دارد... » ن – ک: کاظم زاده، فیروز، همان گذشته، ص ۵۶۰.

[۵] - طبق قراردادی که بوسیلۀ نبیل الدوله تنظیم گردید، چهار نفر آمریکائی به نام های شوستر، لکفر، هیکاک و شنیدلز به مدت سه سال برای اصلاح مالیّۀ ایران استخدام شدند. ن – ک: صفائی، ابراهیم، رهبران مشروطه، دورۀ اول، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۳، ص ۲۴۰ ( ح ) و نیز همان، ص ۲۴۸.

[۶] - کسروی تاریخ مذکور را ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۰ نوشته است.

[۷] - کاظم زاده، همان، ص ۵۶۱.

[۸]- Mornard

[۹] - کاظم زاده، همان گذشته، ص ۵۶۱.

[۱۰] - کاظم زاده،همان بالا، ص ۵۶۲.

[۱۱] - در اوایل اکتبر همان سال، دولت ایران به وزارت امور خارجۀ روسیه پیشنهاد کرد که عده ای از افسران سوئدی را برای تربیت افراد قشونی خود استخدام کند. نراتوف ( معاون وزیر امور خارجۀ روسیه ) گزارشی در این مورد به تزار ارسال داشت. تزار نیکلای دوم در حاشیۀ نامۀ وی چنین جواب داد: « چون برای روسیه زیان بخش است، اجازه داده نمی شود. ما در شمال ایران ارباب هستیم.» ن- ک: کاظم زاده، ص ۵۸۸.

[۱۲] - معاون وزارت امورخارجۀ روسیه با استقرار تشکیلات ژاندارمری به شرطی موافق بود که « فرماندهی آن به افسری وابسته به دولتی کوچکتر سپرده شود و یا این که سِمت های فرماندهی در اختیار افسران روسی و انگلیسی قرار گیرد » ن – کاظم زاده، همان گذشته، ص ۵۶۲.

[۱۳] - کاظم زاده، همان گذشته.

[۱۴] - کاظم زاده، همان بالا.

[۱۵] - یکی از مدیران شرکت نفت انگلیس و ایران در لندن به نورمن – معاون وزارت امور خارجۀ انگلیس گفته بود: « ...سرگرد استوکس کاملآ با افراطی ترین ملیون ایران همداستان است و در جلسات انجمن های ایشان شرکت می جوید. او تقریبآ همان قدر که ضد روسی است، ضد انگلیسی است و از هر فرصتی برای تقبیح و تخطئۀ سیاست انگلیس در ایران بهره می گیرد...» ن- ک کاظم زاده، همان گذشته، ص ۵۶۴.

[۱۶] - تزار طی تلگرافی چنین نوشت « تسلیم نمی شویم...». ن – ک: کاظم زاده، همان، ص ۵۶۸.

[۱۷] - شوستر با وجود مضیقۀ مالی، برای جنگ با اردوی محمدعلی بی مضایقه هزینه می کرد. سردار بهادر مبلغ پنجاه هزار تومان از بودجۀ وزارت جنگ دریافت کرد و به تجهیز قوای بختیاری پرداخت. از مجاهدین پراکنده هم رویهم قریب پانصد تن جمع آوری و به مصاف محمدعلی ارسال شدند. گروه سردار محیی و سالار فاتح هم مسلح گردیدند. یپریم خان نیز مجاهدین خود را آماده کرد. ن- ک: صفائی، ابراهیم، همان گذشته، ص ۲۴۱.

[۱۸] محتوای اصل هفتم ـآن عهدنامه به شرح زیر بود:

« چون اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران شایسته و لایق دانسته همان فرزند خود عباس میرزا را ولیعهد و وارث تخت فیروزی بخت خود تعیین نموده است، اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه برای این که از میل های دوستانه و تمنای صادقانه خود که در مزید استحکام این ولیعهدی دارد به اعلیحضرت پادشاهی شاهنشاه ممالک ایران برهانی واضح و شاهدی لایح بدهد، تعهد می کند که از این روز به بعد شخص وجود نواب مستطاب والا شاهزاده عباس میرزا را ولیعهد و وارث برگزیده تاج و تخت ایران شناخته، از تاریخ جلوس به تخت شاهی، پادشاه بالاستحقاق این مملکت می داند.»

[۱۹] - کاظم زاده، همان، ص ۵۸۷.

[۲۰] - کاظم زاده، همان گذشته، ص ۶۰۶.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد