logo





دو مانع در برابر طرح تغییر رژیم

درباره خروج ایالات متحده از برجام و مانور های قابل پیش بینی جمهوری اسلامی

دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۴ مه ۲۰۱۸

عطا هودشتیان

خروج ایالات متحده از برجام

دونالد ترامپ در سخنرانی خود در ایالت ایندیانا در دهم ماه می امسال، اعلام کرد که در صورت عقب نشینی کره شمالی، نه تنها از تحریم ها خبری نخواهد بود، بلکه حتی کمک ویژه اقتصادی به آن کشور خواهد کرد. او اضافه کرد که امیدوار است این تلاش الگو خوبی برای معامله با ایران نیز باشد. رئیس جمهور آمریکا تاکید کرد که "ما سخت ترین تحریم ها را علیه ایران اجرا خواهیم کرد" و این اقدام را به آن امید انجام میدهیم که بتوانیم با ایران مذاکرات مجددی را آغاز کنیم. معاهده جدید باید بتواند منافع هردو کشور ایران و آمریکا را باهم تامین کند[1].

شاید بتوان گفت که از نگاه دولت اوباما، بهره بری اقتصادی در راس اهداف ایالات متحده در امضاء قراد داد برجام قرار نداشت، و هدف نخستین همانا "رام کردن" سیاسی رژیم ایران بود. اما این سیاست دونالد ترامپ را راضی نمی کرد. بعلاوه آنکه، پس از برجام رژیم تهران "رام" نشد. جمهوری اسلامی از سیاست های تهاجمی خود در منطقه عقب نشینی نکرد، و نشان داد که به سمت صلح و سازش قدم بر نمی دارد، بلکه دخالت های بی وقفه سیاسی و اقدامات تهاجمی خود را در سوریه، لبنان، یمن و عراق ادامه میدهد. بنابراین از این دریچه، از نگاه آمریکا، برجام دستاورد موفقی نداشته است و همین امر دلیل موجهه ای برای دولت ترامپ برای خروج از برجام بود.

از نقطه نظر معاملات تجاری براستی چه کشورهایی از برجام سود بردند؟ کشورهای اروپای غربی. پس از برجام، اعم قراردادهای کلان تجاری و صنعتی میان ایران و ایتالیا، فرانسه، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی بسته شد، و آمریکا در این زمینه سهمی نداشت. پس از نگاه دونالد ترامپ، براستی چرا ایالات متحده می بایست در برجام باقی بماند.

به همین دلیل است که اروپا بر حفظ برجام تاکید مستمر دارد. تلاش اروپا البته بخاطر حفظ قراردادیست که حاصل دوازده سال تلاش مستمر برای تامین امنیت جهانی و منطقه ای از یک سو، و از سوی دیگر، بخاطر حفظ قرارداهای کلانی ست که کشورهای اروپایی با توافق دولت اوباما با ایران بستند. بدون شک این اروپا است که با خروج از برجام، منافع مالی زیادی را از دست میدهد، نه آمریکا.

تغییر رژیم ایران

در رابطه با طرح تغییر رژیم ایران دونکته اساسی مطرح است:

1) تصور کنید که اگر دونالد ترامپ موفق شود که دور مذاکرات جدیدی را، به همت و میانجیگری اروپا، با جمهوری اسلامی آغاز کند، و رهبری ایران، دست براتفاق، گام به گام، و با شعارها و توجیه های همیشگی، در نهایت پیشنهادات آمریکا را بپذیرد، این امر چه موفقیت بزرگی برای دونالد ترامپ پدید می آورد. این توفیق یک ضامن اصلی پیروزی او در انتخابات 2020 ایالات متحده خواهد بود. آیا ترامپ از این "شانس" بزرگ خود خواهد گذشت؟ اگر این توفیق ایجاد شود، او اعلام خواهد کرد که درعرض تنها چند سال توانسته دو دیکتاتو بزرگ را رام کند.

با این حساب هنوز هیچ چیز بروشنی نشان نمی دهد که با خروج از برجام، دولت دونالد ترامپ در پی تغییر رژیم در ایران است. و هنوز نمی توان با قطعیت مدعی شد که این دولت یک استراتژی روشن برای این تغییر دارد. بعلاوه آنکه، عواقب چنین تغییری روشن نیست؛ و نیز نیروی جایگزین واقعی که در شرایط حاضر بتواند بعد از اسلامیون برمسند قدرت قرار گیرد، وجود ندارد. اعتراضات مردمی برای تغییر یک رژیم کافی نیست. البته بظاهر آلترناتیوهای سیاسی بسیارند، اما تنها درحرف. توجه داشته باشیم، دونالد ترامپ همیشه حاضر به مماشات معامله با رژیم های بسته یا استبدادی بوده و هست. همچنانکه در مورد روسیه و کره شمالی دیده ایم.

2) براستی چه چیزی نشان میدهد که خروج آمریکا از برجام، به رادیکال شدن سیاست های جمهوری اسلامی می انجامد؟ به نظر این قلم ، این احتمال بسیار قوی ست که در ادامه فشارهای آمریکا، جمهوری اسلامی عقب نشيني کند و بلاخره به خواسته هاي امريكا تن در دهد. پيش بيني من این است كه جمهوری اسلامی نه فقط به اقدامات راديكال تر دست نخواهد زد، بلكه پس از اندكي شعار و هياهو و حتی مظلوم نمایی، بلاخره به خواسته هاي امريكا تن خواهد داد. چرا؟ زيرا رژيم ميداند كه با ادامه تحريم ها، دست اروپا برای ادامه معاملات بسته خواهد بود، اعتراضات مردمی در داخل کشور محتملا افزايش مي يابد، و شانس ادامه بقای رژیم به صفر خواهد رسيد. اروپا بی شک راه های تجاری آلترناتیو را بکار خواهد بست تا آمریکا را "دور بزند"، اما این راه ها در عمل و در دراز مدت، محدود و کم اثر خواهند بود. اقتصاد جهانی چنان تنظیم شده است که همه راه ها بلاخره به واشنگتن باز میگردد!

از اين پس اروپا تلاش خواهد كرد كه مذاكرات تازه ای را بگشايد و در اين ميان از ايران خواهد خواست با پيشنهاد هاي امريكا براي تغیير در متن معاهده برجام موافقت كند. البته این ماجرا بسرعت متحقق نخواهد شد. باید افکار عمومی را آماده کرد و نظام اسلامی در این کار تبحر بسیار دارد.

میدانیم که رژيم، نجات خود را مهمترين وظيفه ميداند، و این را عملا به هرقیمت متحقق خواهد کرد. با اينحال بسختي ميتوان پيش بيني كرد كه عقب نشيني هاي رژيم در برابر خواسته فعلی ایالات متحده و خواسته های آینده اروپا، مانعي جدي براي سقوط جمهوري اسلامي ايجاد كند. زیرا از هر دریچه ای که به جامعه ایران نگاه کنیم، وضعیت چنان انفجاریست که پیش بینی ثبات اجتماعی و سیاسی برای آینده ایران مشکل خواهد بود. تصور نمی رود که ایالات متحده، در عین آزمون گزینه های دیگر، این خروجی را از نظر دور بدارد.
اما موانع این کار کدامند؟

دومانع دربرابر طرح تغییر رژیم درایران

تردیدی نیست که گزینه های ایالات متحده در مورد ایران متعدد است. از میان آنها، ایالات متحده مذاکره و معامله با همین رژیم و دستگاه حکومتی فعلی در ایران را بطور قطعی منتفی نمی داند. زیرا هم دولت ترامپ معامله گر است، و هم بیت رهبری، علیرغم شعارهای گول زننده اش، برای بقاء خود، بسیار اهل معامله است، و آمریکا حاضر به این معامله خواهد بود. لیکن بحران اجتماعی و جنبش مردمی می تواند این معادله را برهم بزند. اگر چه وجود نارضایتی به تنهایی برای تغیر یک رژیم سیاسی کافی نیست، اما اگر این نارضایتی ها بطور جدی گسترش یابند و انفجار اجتماعی مهیب در ایران همه راه های ادامه حیات را بروی رژیم مسدود کند، چه باید کرد؟

حال اگر هم فرض را براین بگذاریم که یکی از گزینه های "ممکن" پشت پرده آمریکا، پا به پای آزمون معامله با جمهوری اسلامی، تغییر رژیم نیز میتواند باشد، این طرح در فاصله میان مشاوره نظری و تحقق عملی، با چند مانع روبرو خواهد شد:



1) نخستین: باید بگویم که جمهوری اسلامی از سقوط پهلوی سابق بسیار آموخت. ایران در موقعیتی همچون رژیم کره شمالی نیست که با یک اشاره از سوی چین و تهدید تحریم های آمریکا، بسرعت سیاست خود را تغییر دهد.

امروز ایران از حمایت روسیه برخوردار است. البته میتوان اطمینان داشت که اگر روزی لازم باشد روسیه در معامله پرمنفعت با آمریکا، میتواند به ایران خیانت بکند. چین هم نشان داده که کم و بیش حامی نظام اسلامی است. از طرف دیگر، ایران به شکلی حمایت اروپا را نیز دارد. بنظر نمی آید که اروپا هنوز به سرنگونی نظام قانع شده باشد. اروپا نیز در ایران نفوذی دارد که میتواند در مراحلی مانع پیشروی جریان سرنگونی طلب جلوه کند. خاطرنشان کنم که طرحی که به عدم پشتیبانی غرب از پهلوی سابق منجر شد، مورد توافق تمام قدرت های مهم، خصوصا فرانسه و آلمان و انگلستان، در " گوادالوپ" قرار گرفته بود. بدون اروپا، کار آمریکا برای اقدام موثر برای تغییر رژیم در ایران مشکل خواهد.

2) مانع دیگر، همانطور که در ابتدا اشاره شد، وجود یک آلترناتیو سیاسی قابل ارائه است. هنوز این آلترناتیو در صحنه سیاسی ایران ظاهر نشده است. در حال حاضر، چهار نیرو مورد نظرند.

در ابتدا لازم به تذکر است که در روابط بین الملل، هیچ رژیم هوشمندی صاحب یک سیاست یکسویه نیست. سیاست همه رژیم ها قابل انعطاف است و تنها معیار منفعت پایدار هر رژیم است. همانطور که هیتلر، در مرحله ای از اقتدار خود، با استالین نیز معامله کرد، و برای حمله به افعانستان، رژیم ایران به آمریکا یاری رساند. بنابراین از میان چهار گزینه زیرین، امکان معامله آمریکا با اصلاح طلبان نیز میتواند یک گزینه محتمل بنظر آید. ولی تنها گردش غیرقابل پیش بینی حوادث است که اعتبار این طرح را تعین میکند. مرگ خامنه ای یک فاکتور اساسی در این روند بحساب می آید. فاکتورهای دیگری نیز روی میزند: بطور مثال، حملات نظامی اسرائیل در سوریه که هدفشان تنها وادار کردن جمهوری اسلامی به عقب نشینی ست، رژیم ایران نیز، از ترس شکست، هرگز پاسخگو نیست. شکست نظامی رژیم ایران در سوریه، میتواند یک گام موثر در تغییر سیاست جمهوری اسلامی باشد.

الف) اگر آمریکا گزینه تغییر در دستگاه حاکمه را بپذیرد، ولی بطور جدی در پی سرنگونی نظام نباشد، و تنها به تغییرات اندک دل خوش کند، و وضعیت داخل کشور نیز این روند را تسهیل نماید، اتفاقا یک نیروی معتقد به نظام ولی سازش کار، کمی نزدیک به غرب، و اصلاح طلب که حاضر به مذاکره با غرب باشد، شاید بتواند آلترناتیو مناسبی بنظر برسد. بعلاوه آنکه بی شک اروپا با این جاگزینی بیشتر راه می آید. برای غرب مهم است که اصلاح طلبان درس خود را پس داده اند و میتوانند برای ادامه معاملات تجاری، روی آنها مطمئن تر حساب باز کنند تا روی یک نیروی ناشناخته و غیرقابل اطمینان اپوزیسیون.

ب) اما اگر این مسیر راه بجایی نبرد، رضا پهلوی و مجاهدین خلق بیشتر مورد نظر خواهند بود. در مورد مجاهدین، می بینیم که جولیانی و جان بولتن و برخی دیگران از آنها دفاع کردند. ولی نمی توان قاطعانه گفت که امریکا طرفدار روی کار آمدن این گروه در ایران است. بااینحال آمریکا میداند که میتواند از مجاهدین به عنوان اهرم فشار بر حکومت ایران استفاده می کنند و این از نظر امریکا یک سیاست عاقلانه است.

ت) در مورد رضا پهلوی باید اشاره کرد که وی دارای پشتوانه استبداد است، و به آن تاریخ بیش و کم افتخار میکند. بنابراین آیا براحتی میتواند از آن پیشینه گذر کند. البته، رضا پهلوی از نظر اعلام مواضع، دموکرات و سکولار شده است، و این قابل ستایش است، اما اینکه خود در عمل با این دموکراتیسم چگونه برخورد خواهد کرد، سخن دیگری است. من فکر میکنم که مدیریت ایران آینده از مجرای اتحاد نیروهای آزادیخواه میگذرد و بخشی از طرفداران نظام مشروطه میتواند در این چهارچوبه جای گیرد، با حفظ پایداری عملی به سکورالیسم و دموکراتیسم. و اتفاقا استراتژی رضا پهلوی "اتحاد با سایر نیروها" است. یعنی وی تنها از این طریق میتواند به قدرتی سمبلیک و متحد کننده، همچنانکه خود خواهان آن است، بدل شود. اما او چگونه به این مهم دست خواهد یافت؟ آیا وی براستی از چنین کاریزمی برخوردار است؟ با اینحال، درصورت اتحاد نیروها، این آلترناتیو میتواند به قدرتی تعیین کننده بدل گردد.

ث) اما نیروی چهارم، بسیار پراکنده ولی سکولار و دمکراتیک است. اینها مجموعه وسیعی از وابستگان و دلبستگان پیشین گروهای سیاسی قدیمی هستند. بسیاری از آنها دیگر به هیچ گروهی وابسته نیستند. نیروی چهارم همچنین آن گروه های کوچکی هستند که شب و روز مشغول فعالیت اند ولی نفوذشان بسیار محدود است. تعدادشان بسیار، کارزارشان پراکنده، اتحادشان ناممکن و غریب به نظر می آید. اما اگر متحد شوند، اگر از غرورهای شخصی و رهبری طلبی دست بردارند، و بر سر حداقل ها به گرد هم آیند، میتوانند به فاعلی جدی در صحنه سیاست ایران آینده بدل گردند و بسیاری معادلات را بکلی برهم زنند.

عطا هودشتیان
10 ماه می 2018
hoodasht@yahoo.com
_________________

[1] Donald Trump, speech in Elkhart, Indiana - May 10, 2018
https://www.youtube.com/watch?v=ZBnPSgvN3xo



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد