logo





چپ رفرمیست ایران و لیبرال دموکراسی

پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۰ مه ۲۰۱۸

احمد هاشمی

ahmad-hashemi2.jpg
مبارزه چپ های رفرمیست در منطقه و در ایران با نئو لیبرالیسم، که اکنون ایدئولوژی مسلط در لیبرال دموکراسی است، حاوی یک پارادوکسیال است. چپ ایران در عرصه لیبرالیسم سیاسی که به روش لیبرال- دموکراتیک اداره کشور مربوط می گردد ، باید از دشمنی ساده لوحانه پرهیز نماید ، اما در عرصه توسعه اقتصادی در مقابل بازار آزاد رادیکال چپ رفرمیست باید از سوسیال- اکولوژیک ترانسفورماسیون در ایران دفاع نماید.
پنچ دکرگونی سیاسی در لحظه کنونی به مواز ات هم در عرصه بین المللی در جریان هستند. دکرگونی هایی که منبعی برای بحران های اساسی در جهان شده اند : زوال قدرت ایالات متحده و انتخاب ترامپ به عنوان رئیس حمهور آمریکا، بحران در اتحادیه اروپا ، صعود چین به همراه کشورهای گروه بریکس، بحران لیبرال دمکراسی و برآمد اقتدارگرایی نوین در عرصه گلوبال جنگ های پر هزینه و بحران مالی، قدرت سیاسی- اقتصادی آمریکا راکاهش داده ، ولو اینکه هنوز قدرت نظامی شماره یک جهان است. همه تلاش های آمریکا در جهت کسب مجدد هژمونی به شکست منجر گشته و اکنون در راس لیبرال دموکراسی آمریکا، رئیس جمهوری اقتدارگرا و ناسیونالیست قرار دارد.

بی تردید سرمایه داری غربی و در راس آن ایالات متحده آمریکا، در دو سده پیش، باعث تحولات بزرگی در جهان شده است. افزایش مداوم رفاه عمومی در کنارگسترش دانش و تکنولوژی، و به موازات آن توسعه لیبرال دموکراسی و حقوق بشر را می توان از دستاورد های سرمایه داری غربی به شمار آورد. اما این دستاورد ها از یکسو به قیمت بهره کشی از انسان ها و غارت مستعمرات و کشور های پیرامونی و از سوی دیگر با تخریب مداوم محیط زیست همراه بوده است.

اروپا توانست به عنوان شریک کوچکتر آمریکا، بعد از جنگ جهانی دوم، در نیمه دوم قرن بیستم از این موقعیت استفاده نموده و با مدل سرمایه داری مبتنی بر اهداف اجتماعی( توزیع درآمد، اشتغال و کمک های هدفمند) به تحکیم دموکراسی و توسعه اقتصادی و رفاه عمومی دست یابد (سیاست های کینزی).

اما در این سه دهه اخیر با جای گزینی سیاست نئولیبرالی مبتنی بر سرمایه مالی و بازار آزاد رادیکال به جای مدل اروپایی سرمای داری مبتنی بر اهداف اجتماعی، بحران درونی در اتحادیه اروپا شدت گرفته و شکاف مابین اعضا روز به روز بیشتر شده است. از سیاست جمعی توافقی دیگر نمی توان سخن گفت. شبح آلترناتیو های اقتدارگرایانه و نژادگرایانه در اروپا روز به روز بیشتر می گردد.

صعود چین ، این اعتقاد بعد از جنگ جهانی دوم را، که رشد و توسعه اقتصادی تنها با دموکراسی لیبرال ممکن است را در هم ریخت. در چین دموکراسی لیبرالی وجود ندارد. اما رشد اقتصادی آن بالاتر از همه کشور هاست. در این دو دهه دولت چین توانسته است 300 میلیون شغل ایجاد کند و بیش از صد ها میلیون انسان را از فقر نجات دهد. از این رو موقعیت برتر دموکراسی لیبرال به خطر افتاده است و یا به عبارت دیگر ما شاهد بحران در دموکراسی لیبرالی هستیم. از سوی دیگر انتخاب مادام العمر رهبری در چین، نشانه تکامل اقتدارکرایی در سیستم تک حزبی چین است.

پایان دموکراتیزاسیون و برآمد اقتدارکرایی نوین

در این سی سال اخیر " سوسیالیزم واقعا موجود" در شوروی سابق و اروپای شرقی فرو پاشید. در آفریقای جنوبی رژیم نژاد پرست مسالمت امیز برکنار شد. بساط دیکتاتوری های نظامی در آمریکای لاتین ( شیلی ، آرژانتین و ...) برچیده شد. به عمر رژیم های سرکوبگر در فیلیپین ، تایوان و کره جنوبی ،در شرق آسیا پایان داده شد.
در سال های اخیر، مردم در کشور های عربی مصر ، تونس ، لیبی ، یمن و سوریه علیه اقتدارگرایان حاکم قیام نمودند. در ترکیه از ارتش سلب قدرت شد.
در زمینه این توسعه، دموکراسی گسترش یافت و یا حداقل حکومت های مناسب تری جایگزین شدند، اما پیروزی قطعی دموکراسی آنطور، که انتظار می رفت اتفاق نیفتاد.

در شرایط کنونی می توان گفت که این توسعه متوقف شده است و در مسیر قهقرایی قرار دارد. در اروپای شرقی لیبرال دموکراسی نوپا در خطر است و روسیه به یک حکومت اقتدارگرای سرکوبگر مبدل شده و در آنجا دیگر اپوزیسیون تحمل نمی شود. در ترکیه دموکراسی توسط اقتدارگرایانه اسلامی متوقف شده است.

بحران دموکراسی تنها مسئله کشورهای اسلامی و حکومت های نوپای دموکراتیک نیست، بلکه دموکراسی در کشور های دموکراتیک پیشرفته، نیز دچار بحران مزمن شده است.

نگاهی به تحولات سال های اخیر در کشورهای غربی نشان می‌دهد که پوپولیست های ناسیو نالیست و دست راستی در همه جا، در تلاش برای تسخیر قدرت دولتی هستند. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، پیروزی دونالد ترامپ در آمریکا، شکست ماتئو رنسی در ایتالیا برای تغییر قانون اساسی در این کشور، شواهدی بر این مدعا هستند.

منازعات منطقه ای و وضعیت خاور نزدیک ، میانه و آفریقای شمالی

بحران در سیاست بین المللی باعث بی ثباتی در حهان شده است و در پی آن درگیری و منازعات منطقه ای شدت گرفته است. موضوعات منازعات و در گیری ها در شرایط کنونی، دیگر موضوعات قرن بیستم نیستد، گفته می شود که اکنون درکنار هر تنشی یک عامل اقتصادی خودنمایی می کند، از این رو می توان گفت که رویگرد ژئو اکونومیک که ترکیبی از سه عامل جقرافیا ، قدرت و اقتصاد است با مفهومی گسترده وارد روابطه بین المللی شده است.

منطقه خاور نزدیک و میانه و آفریقای شمالی بلحاظ ژئو اکونومیک ، بین المللی ترین منطقه جهان است. در منطقه خاور نزدیک و میانه و آفریقای شمالی 65% نفت و 45% گاز دنیا موجود است.

در جهان کنونی انرژی به ویژه نفت وگاز در فرایند توسعه اقتصادی و امنیت و ایجاد منازعات و کشمکش های منطقه ای و بین المللی نقش عمده ای دارند. اهمیت راهبردی منافع نفت و گاز در منطقه باعث رقابت قدرت های فرامنطقه ای مانند آمریکا ، اتحادیه اروپا، روسیه ، چین و ژاپن برای تامین نیاز های انرژی ، صدور محصولات و سرمایه گذاری شده است.

در این منطقه خلیج فارس به دلیل موقعیت ممتاز جغرافیایی و قرارگرفتن در مسیر های خطوط دریایی اقیانوس هند، دریای عمان، دریای سرخ و دریای مدیترانه و اتصال آبهای آن به سواحل ایران ، عراق ، کویت و عربستان و.. به منطقه ای ژئو اکونومیک تبدیل شده است، از این رو به دلیل حضور مداوم قدرت ها و بازیگران جهانی، خلیج فارس در کانون اهمیت جهانی قرار دارد.

در مقایسه با سایر نقاط جهان از نظر تعداد منازعات و کشمکش های سیاسی ، نظامی و بحران ها و تنش های مرزی و ارضی این منطقه در رتبه اول جهان قرار دارد. منازعات ارضی میان اعراب و فلسطینیان با اسرائیل، منازعات خشونت بار درعراق،سودان و صحرای غربی، منازعات منطقه ای کردها و خطرناکتر از همه جنگ داخلی در سوریه می باشد.

شبح قدرت گیری شیعیان نیز، با وجود اینکه فقط 10% ازیک میلیارد و سیصد میلیون از مسلمانان جهان را شامل می شوند ، بعد ازجنگ عراق درسال 2003 تمام منطقه را فرا گرفته است.

این منطفه از نقطه نظر خرید و تجهیز به تسلیحات پیشرفته نظامی، سالهای طولانی است که در رتبه اول جهان قرار دارد. دور باطلی از رقابت برای خرید و تجهیز به تسلیحات پیشرفته نظامی در منطقه در جریان است. زمانیکه عربستان سعودی در دور رقابت با ایران به سلاح های پیشرفته مجهز می شود، باعث ترس اسرائیل می گردد، آنگاه که اسرائیل مبادرت به خرید تسلیحات پیشرفته می کند، سوریه با او به رقابت می برمی خیزد، و در رقابت با سوریه، ترکیه هر چه بیشتز مجهز به تسلیحات مرگبار می گردد و در حلقه آخر ایران وارد گود می گردد ، این دایره شیطانی سال هاست که ادامه دارد.

رشد و توسعه اقتصادی در این منطقه، حتی با وجود قیمت بالای نفت از سال 1970 تا سال 1985، پایین تر از آسیای شرقی بوده است. از نقطه نظر ادغام در تجارت جهانی سهم منطقه چیزی بیش از 4/3 % از تجارت در جهان می باشد.صادرات عمده منطقه مواد خام و در درجه اول نفت وگاز است و دو سوم واردات کالاهای پیش ساخته اند.
به دلیل ساختار های سیاسی امیری، خلیفه ای و ولایت فقیهی و بافت فرهنگی و مذهبی، از نقطه نظر لیبرال دموکراسی این منطقه جزء ،عقب مانده ترین مناطق دنیا است. این منطقه از یک سو به مرکز رقابت های قدرت های بزرگی مانند آمریکا، روسیه،فرانسه ، انگلیس و آلمان و از سوی دیگر به کانون رقابت میان ترکیه، ایران، عربستان سعودی و قطر و.. تبدیل شده است. در این منطقه نه تنها جنگ ، بی خانمانی و آوراگی مردم هرروز بیشتر می شود، بلکه با افزایش فعالیت گروه های ترورییستی هر روز خطرناک تر و فاجعه آمیز تر می گردد.

چپ رقرمیست ایران و لیبرال دموکراسی

یکی از مشخصه هایی سیاسی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ، مبارزه ناسیونالیست ها و بنیادگرایان اسلامی علیه لیبرال دموکراسی است. این مبارزه که با غرب ستیزی و در راس آن با آمریکا ستیزی همراه است، دارای عناصر قوی ضد مدرنیته و بازگشت به گذشته است.

چپ در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیز با علم کردن " مبارزه صد امپریالیستی " در موارد زیادی در کنار این نیروی ضد ترقی قرارگرفته است. همگامی چپ ایران با غرب ستیزی و آمریکا ستیزی خمینی شاهدی بر این مدعاست.

اگرچه آمریکا از موضع قدرت ، سیاستی توسعه طلبانه و سلطه گرانه ای را در جهان و به خصوص در منطقه دنبال می کند، اما هنوز دمکراسی آمریکا دارای آن عناصزی است که می توانددر تمدن پیشرفته و عادلانه آینده جا داشته باشد.

مبارزه چپ های رفرمیست در منطقه و در ایران با نئو لیبرالیسم، که اکنون ایدئولوژی مسلط در لیبرال دموکراسی است، حاوی یک پارادوکسیال است. چپ ایران در عرصه لیبرالیسم سیاسی که به روش لیبرال- دموکراتیک اداره کشور مربوط می گردد ، باید از دشمنی ساده لوحانه پرهیز نماید ، اما در عرصه توسعه اقتصادی در مقابل بازار آزاد رادیکال چپ رفرمیست باید از سوسیال- اکولوژیک ترانسفورماسیون در ایران دفاع نماید.

غرب ستیزی و آمریکا ستیزی کور به بهانه " مبارزه صد آمپریالیستی " ، همراهی با ناسیونالیست ها و بنیادگرایان اسلامی و اقتدار گرایان خواهد بود و منجر به تضعیف دموکراسی در ایران و جهان خواهد شد.

احمد هاشمی
ahmad.haschemi@gmx.at



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد