logo





بیادبود مارکس

(ارزش فلسفی مارکس)

شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۵ مه ۲۰۱۸

فرهاد قابوسی

karl-marx02.jpg
درک اندیشه مارکس نظیر بسیاری از فلاسفه نیازمند دانش فلسفی و علمی است. همچنانکه به نظر فیلسوف و دانشمند برجسته ای نظیر برتراند راسل، مارکس نه تنها احیاء کنندۀ مجدد فلسفه مادی است و تعبیر تازه ای از این فلسفه بدست داده است، بلکه او مبدع بینش فلسفی جدیدی نسبت به حقیقت است (1) که به نظر من بعدها حتی در علوم تجربی نیز انعکاس یافته است (2). فهم آثار مارکس برای کسی که تنها از زاویه سیاسی و یا اقتصادی به نظرات او می نگرد، مشکل و قابل سوء تعبیر است، لذا همچنانکه ارزیابی های اخیر آثارش نشان میدهند، همه رژیم های سیاسی منتسب به وی، از نظرات وی سوء استفاده کرده و بجای «دیکتاتوری پرولتاریا» که بسیار قابل بحث است، دیکتاتوری حزبی بر پا کرده اند. لذا بسیاری از آنچه که به نام مارکس عنوان، عمل و مشهور شده است، در مثبت ترین ارزیابی آنان، دستکم ناشی از عدم فهم نظرات مارکس بوده است. کمااینکه مارکس همواره مخالف دگماتیسم و "مارکسیسم" بود و به سوسیالیسم بعنوان «علم» می نگریست که نیارمند تطبیق با نتایج تجربی آینده است.

اما باوجود ساختار فلسفی نظرات مارکس نه تنها بسیاری از موافقان بلکه اکثریت مخالفان مارکس صرفا از نظر سیاسی به او نگریسته اند، چون چنین نگاهی سهل الهضم تر از نگاه فلسفی است.نتیجه این بود که ابتدا در دهه های اخیر پس از کنار رفتن قال و مقال سیاسی سابق در مورد مارکس، متخصصین فلسفه و اقتصاد متوجه شدند که ارزیابی دیالکتیکی مارکس از سرمایه داری مقرون به حقیقت است. دلیل امر در ساختار تجربی ـ منطقی «دیالکتیک مادی» نهفته است که برخواسته از ساختار دو متغیّرۀ "آلترناتیو" تجربه (مادی) و دو ارزشی بودن منطق است. لذا برای کسی که درک اساسی از علوم دقیقه داشته باشد، «دیالکتیک مادی» انعکاسی از علوم است (3). کمااینکه ابداع اولیه «دیالکتیک مادی» مستقیمأ بر اساس نتایج علمی معاصرش نظیر «اصل بقای انرژِی» صورت گرفته است، که صحت علمی و منطقی اش دائمی است.

حواشی و توضیحات:

(1) برتراند راسل، «تاریخ فلسفه غرب»، کارل مارکس. اصل انگلیسی کتاب مفید تر است.

B. Russell, „History of western philosophy“, III, Goerge Allen & Unwin Ltd, 1961.

راسل در این کتاب بدرستی یادآوری می کند که مارکس نخستین فیلسوفی بود که مفهوم «حقیقت» را ازنقطه نظر "فعالیت" یا عملکرد آن نقد کرده است.

(2) به نظر من تعبیر متداول فلسفی از «اصل عدم یقین» نظریه کوانتوم مثالی از تاثیر فعل مشاهده بر مشهود و یعنی فعالیت حقیقت مبتنی بر مشاهده در تغییر مشهود محسوب می شود.

(3) راسل در منبع (1): "مارکس همیشه مایل و مشتاق بود که بر دلایل و شواهد استناد کند و هرگز بر هیچ دلیل غیر علمی تکیه نمی کرد".


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد