توای ظالم!
همه دنیا در زور و جنگ توست
هر چه مظلوم است در چنگ توست
چه کردی و چه نکردی با خیل مردمان
مثل خاری زیر پای و دست جلادان
چه کردی با اهل قلم و هنرمند
چه کردی با زندانیان اسیر و در بند
هر که با تو ستیز کرد عمرش ستاندی
گل اقاقیا جه باشد با سر انگشت پراندی
همهء دنیا ضد تبلیغ و تحمیق است
آنکه آموخت دهان تو نه طریق است
نقابیست روی صورتت ...پریشانی ست
آنچه از دهان تو بیرون میریزد ویرانی ست
تو ایران را ویران کردی با نگاهت
تو خاک را خشکاندی با راهت
چه بگویم به تو ای مرد بی شرف
باران و گل و چمن رفتند از هر طرف
آرایش می خواهد گل اینکه سرباز نیست
مزن گل را بر صورتش سیلی مجاز نیست
تو ای ظالم ! تو مگر از صف انسانی
که هر چه انسان گفت عیب کنی به معانی
... کارگر و برزگر و معلم و دهقان
تو آمدی تا فقیران گریه کنند چون هزاران
17 03 2018
شهاب طاهرزاده
_________________
برای تو می نویسم
برای مردم ایران
می نویسم
که از حرف
به من نزدیکترند
و از پرتو چشم
برایم زیباتر
نه آبی هست
در جوی
نه برگ سبزی
بر آن درخت
نه چراغی
برسر کوچه
روشن
غروب است
! اینجا
برای مردم ایران
می نویسم
نه نانی
در دست اوست
! و نه هوای ماندن
برای مردم ایران
می نویسم
که چشمهاشان
به اندازهء آسمان
پرفروغ
و صورتهاشان
به اندازهء یک گل سرخ
! پر معنی
برای مردم ایران
می نویسم
که از قناری
به من خوشترند
چه باشد
که در کنار بن حرف من
و قناری بنشینم
و سکوت تو را
با قیچی ی انگشتانم
بچینم
برای مردم ایران
می نویسم
که امید
به من نزدیکترند
12 03 2018
شهاب طاهرزاده
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد