majidsedghi@yahoo.com
ژوئن ۱۹۴۴ – فرانسه کماکان دراشغال آلمان هیتلری است .مارگریت جوان که به عنوان یک نویسنده خوش آتیه گذران زندگی میکند بی صبرانه درانتظاربازگشت شوهرش روبرانتلم نویسنده و یکی از چهره های عمده جنبش مقاومت است که توسط نازیها دستگیرو به یک اردوگاه کاراجباری فرستاده شده است . انتظاری که درابتدا برای مارگریت مانند دیگر کسانی که عزیزانشان به اردوگاه ها فرستاده شده دردناک ولی قابل پذیرش است هرچند هیچ نشانی از اردوگاه در دسترس نیست .
فیلمنامه ی این اقتباس از رمان ( درد ) نوشته ی مارگریت دوراس که به همین نام به کارگردانی امانوئل فینکیل ساخته شده توسط الزازیلرشتاین و دیوید گوکی و به پیشنهاد کارگردان نوشته شد و نمایش آن با موفقیت در سینماهای فرانسه ادامه دارد . فینکیل زمانی که نوزده ساله بود این کتاب را خواند و همواره آ رزو داشت که روزی بتواند فیلمی از روی این کتاب بسازد. برای فرانسوی ها دوراس نه تنها به عنوان یک نویسنده بلکه نمادی از زنی آزاده است که درزمینه های اجتماعی و سیاسی نیز فعالیت میکرد. بی تردید دوراس در زمره یکی از تاثیرگذارترین چهره ها ی فرهنگی و هنری فرانسه بشمارمی رود. او که علاوه برنویسندگی در زمینه نگارش فیلمنامه , نمایشنامه و فیلمسازی نیز فعالیت میکرد اکثرآثارش آینه ای از زندگی خودش بود . آلن رنه درسال 1960 برمینای فیلمنامه معروف دوراس ( هیروشیما عشق من ) فیلمی به همین نام ساخت که نام آلن رنه را پرآوازه ساخت هرچند نمی توان نقش دوراس را درنگارش زیبای فیلمنامه ی این اثر نادیده گرفت .
درد بدون دوراس
گرچه فیلم درد درواقع بخشی از زندگی دوراس را روایت می کند ولی کارگردان تاکید کرده که هرگز نخواسته صرفا یک فیلم شرح حال گونه از نویسنده محبوبش بسازد. نویسنده ای که گویی تمام عمر به رغم همه موفقیت های ادبی و هنری با درد زیست . او در ششم آوریل 1914 درخانواده ای فرانسوی درجنوب ویتنام که آن زمان مستعمره فرانسه بود زاده شد و شش ساله بود که پدرش را از دست داد و بزودی طعم فقررا چشید .با این حال درسال 1932 برای تحصیل دانشگاهی به پاریس رفت و پاریس تا آخرعمرش- درسال 1996- با اوبود.
فیلم درد را می توان بدون دوراس نویسنده معروف تصورکرد و به تماشای زنی نشست که با درد بی خبری از همسرش روبروست به ویژه در زمانی که سرانجام زندانیان از اردوگاه ها باز میگردند ولی درمیان هیاهوی بازگشت آنان واستقبال پرشور خانواده های زندانیان که هرکسی گمشده خود را درآغوش میگیرد اثری از شوهرش نمی یابد . دراینجاست که به ناگهان درد مارگریت آزاردهنده می شود و اندوهی وحشتناک او را درخود فرومی برد. مارگریت پس از ناامیدی از مراجعت همسرش به یک نماینده فرانسوی گشتاپو به نام پیر رابیه ( با نقش آفرینی بنوآ ماژیمل ) برخورد میکند که به او قول می دهد که برای یافتن همسرش به او یاری رساند . از طرفی مارگریت برای فرار از تنهایی گهگاهی به دوست همسرش دیونی ( بنژامین بیوله ) سر می زند کسی که میخواهد از رنج مارگریت بکاهد .
احساس درد
انتخاب کارگردادن برای بازیگری که نقش مارگریت را بازی کند بسیارسنجیده وبجا بود زیرا که چهره ی ( ملانی تیری ) به خوبی احساس درد مارگریت را به بیننده منتقل می کند . فینکیل در این باره می گوید :
من درواقع به ملانی تیری فکرنمی کردم شروع به تست گرفتن از چند بازیگرزن برای این نقش کردم که یک روز ملانی خودش آمد وبه من گفت من خیلی علاقه مندم که این نقش ر ابازی کنم از من هم تست بگیر. من پذیرفتم .انتخاب ملانی بیشتربه یک معجزه شبیه بود .
کارگردان دریک صحنه از فیلم به نوعی صحنه ای از فیلم معروف ( رم شهربی دفاع ) اثرروبرتوروسه لینی را به یاد می آورد . صحنه ای که آنامانیانی به دنبال دستگیری شوهرش به دست سربازان نازی که او را با یک کامیون ارتشی می برند به دنبال کامیون میدود ولی هدف گلوله سربازان قرارگرفته و می میرد که البته درفیلم درد مارگریت به دنبال کامیون میدود ولی فقط توسط سربازان متوقف می شود. فیلم روسه لینی نیز درباره ایتالیای زمان جنگ دوم جهانی تحت سلطه نازی هابود.