logo





اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا

جمعه ۱۵ دی ۱۳۹۶ - ۰۵ ژانويه ۲۰۱۸

رضا راهدار

reza-rahdar.jpg
به نظر من شعار محوری کنونی باید رفراندم عمومی برای تغییر قانون اساسی و برچیدن اصل ولایت و تمامی دستگاه مربوط به آن باشد. آگر مصدق از اجرای قانون اساسی حرف می زد هدفش جلوگیری از قدرت و نفوذ شاه بود. چون چنان اصلی در آن قانون وجود داشت. ولی حالا شعار اجرای قانون اساسی یعنی کرنش در برابر قدرت ولایت فقیه خامنه ای است. او خود بیش از همه از چنین شعاری استقبال خواهد کرد. اینک هم مردم خواستار برکناری خامنه ای می باشند و هم جامعه آرزوی دیرینه اش را طلب می کند. اگر رژیم به چنین حرکت مسالمت آمیز تغییر قانون اساسی گردن نهد برایش بس گواراتر از آن خواهد بود که در برابر مردم بایستد.
اکنون بیش از یک هفته است که نه تنها تهران بلکه سراسر ایران در تب خیزش مردم بپاخاسته می سوزد. حرکتی که بیش از سی کشته و هزاران مجروح و دستگیری بهمراه داشته است. خیزشی که باز همه را به تکان وا داشته است. توده مردمی که خمینی روزی با وعده آب و برق مجانی و آزادی و حکومت مردمی بر گرده اش سوار شده بود و اینک آنها را به چنین روز سیاهی نشانده است. دوران تنگ و تاریکی بر این ملت گذشته است که اینجا نمی توان وارد آن شد. آما برای شرکت در درد مردم بپاخاسته و حمایت از خیزش آنها چند نکته زیر را یادآور می شوم

۱ . انقلاب بهمن ۵۷ یک دگرگونی بزرگ، می توان گفت بزرگترین چرخش، تاریخ ایران بود. نطام پیر و فرسوده شاهنشاهی پس از یکه تازیهای فراون برچیده شد و حکومت جمهوری مردم سالار و دمکراتیک، آرزوی دیرینی که بهای بسیار سنگین بهمراه داشت، در تاریکی شب سو سو زد وپرچم استقلال و آزادی ایران در افق آن به اهتزاز در آمد. ولی از بخت بد ما نسیم دلنواز آن قبل از وزیدن اسیر توفان باد شد. چه انرژی و حرکت اجتماعی باشکوهی آزاد کرد و چقدر شور و شادی و عشق در جهره ها نقش بستند و چه امیدها میرفت که بارور شود. اما انقلاب را به ضد خودش بدل کرده و از آن یک تراژدی غم انگیز تاریخی بجا نهادند. خمینی هرچند با استقبال میلیونی وارد شد. اما نه بر قالیچه سلیمان که بر بال اهریمن و عبای سیاهش ابر تاریکی شد که آسمان نیلگون ایران را فرا گرفت. روشنایی سپیده انقلاب در غباری مخوف پنهان شد و آرزوی آزادی و برابری و حکومت مردم سالار سرابی نا باور گردید. او خود دیوی بود که با ردای فرشته وارد شد و هنوز از راه نرسیده همچون ابلیس بجای سجده در پیشگاه خداوند آزادی در برابرش ایستاد و ملتی بپاخاسته را به نبرد فراخواند. در پرتو او امیدها به ناامیدی کشیده شد و استقلال و آزادی در پرده ای سیاه پیچیده شد و بهشت در انتظار به جهنم مخوف بدل شد. عقب مانده ترین قشرهای اجتمایی بر مسند قدرت نشستند و فریاد مرگ و بگیر و ببند از محراب نماز تا بالاترین نهاد قانونگذاری شعار روزانه رژیم شده است. انسان و آزادیش در پستوه خانه ها زندانی ومشتی قداره بند و لات و لوت وشارلتان صحنه گردان سیاست و کشور شده اند. به بیان شاملو "هراس من همه از مردن در سرزمینی است ، که مزد گورکن از بهای آزادی بیشتر باشد". نه تنها نان و گرسنگی به تساوی تقسیم نشد بلکه همان لقمه بخور و نمیر نیز از سفره مردم ربوده شد. او که به شاه تنه میزد که بجای مملکت قبرستانها را آباد کرده است خود هر شهر و دیار آبادی را به زندان و گورستان بدل کرد و عزیزترین سرمایه زندگی را از بیشمار مادران و پدران گرفت. اندیشه و اندیشیدن را دار زدند و به حریم انسان و انسانیت تجاوز کردند. زن خوار و ذلیل جلوه داده شد و مادر برای تهیه لقمه ای نان به تن فروشی وادار شد و با دستورات فقهی روسپی گری تقدس یافت و آنکه شرم کرد بزور تجاوز شد. درس و دانش و دانشگاه منفور و بی ارزش شدند و حریم دانشگاها غارت شد. عشق به زندگی و ارزشهای والایش مرد و مرده پرستی و مقبره داری دوباره تقدس یافتند و جای شهید و شاهد با قاتل و قداره بند عوض گردید. دین دولتی شد و دولت بی دین وضد ارزشهای دینی حاکم گردید.

۲ آتش عشق آزادی و برابری و انسانیت چهره در زیر خاکستر ولایت نهاد تا روزی دوباره سر بر آورد. سیطره و هژمونی توتالیریستی خمینی پس از مرگش ترک برداشته و استراتژیستهای درونی و بیرونی نطام ولایت فقیه دست بکار شده و مانع از شعله ور شدن آتش نهفته گردیدند. پدیده خاتمی برای راست و روست کردن و حفظ رژیم سر بر آورد و خود پیش از خیزش مردم شعارهایش را به عاریه گرفت. پمپاش شعار از هر سو سر براورد و تفنگ بدستهای رنگارنگ قلم بدست گرفته و تا توانستند ورقها و کتابها با شعار تازه سیاه کردند و هر یک بر دیگری منت گذاشتند که چرا دیر آمدید. شعارهائی چون حکومت مردم سالار دینی و حقوق بشر اسلامی و آزادی اسلامی و گفتگوهای تمدن از جماران تا درون سازمان ملل متحد سر داده شدند. سروشها و گنجی ها و حجاریانها میداندار فضای فرهنگی گشته و ادعای نبوت آنها دیگران را کور می کرد. هر چند آن جرکت توانست کلیت نظام را حفظ کند. اما تاریخ بار دیگر ادعای بی مایه و ضد ارزشی آن پیامبران را نیز اشکار کرد و آنها را بر حسب آزمایش تاریخ به انتخاب واداشت. آنها از اصلاحات و روش گام به گام حرف زده و دیگران را به صبر و تمکین فرا می خوانند. من با اصل آن مخالفتی ندارم اما ماجرا سر اصل مبارزه است. یعنی اول باید وارد مبارزه شد و هدفها و استراتژی انرا بر شمرد و دست اوردهای تزدیک مدت و دور مدت آنرا در دسترس داشت و سپس از روش آن سخن گفت. اما انچه که در برنامه و نگاه اصلاح طلبان دیده نشده و نمی شود مبارزه است. کسی که با مبارزه بیگانه است چه ضرورتی به تعیین روش آن دارد. گوشه گیری و نصیحت کردن و از دور تیر انداختن و آنوقت منتظر مقام ریاست جمهوری و رهبر نشستن که مبارزه نیست. هم گاندی، هم مارتین لوتر گینگ و هم مصدق همگی خود پیشتاز مبارزه بوده و همیشه مردم را به شرکت در آن فرا می خواندند اما تلاش وافر داشتند تا از خشونت و درگیری فیزیکی جلو گیری کنند. ولی هیچوقت میدان را خالی نکرده و رجز خوانی نمیکردند. از اعتراضات به مالیات نمک در هند گرفته تا راهپیمائیهای میلیونی در آمریکا و تا قیام سی تیر در ایران همگی هدفی داشته و بپایش تا پیروزی رفتند. آیا می توان نمونه ای از این حرکات در لشگر اصلاح طلبان در این بیست سال نشان داد. آیا شرم آور نیست که اینک رو در روی مردم از ولایت فقیه پشتیبانی کنند. کجاست نهضت آزادی که آنگونه مردم را بپای صندوقهای رای فرا می خواند؟ کمبود و یا نبود رهبری خیزش مردم در خیابانهای کشور را نیز باید به حساب بی کفایتی همین اصلاح طلبان نوشت. "اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا"

۳ در شرایط کنونی فراخوان به سکوت و برگشت به اجرای قانون اساسی اگر خیانت نباشد گشایشی برای مردم نیست. به نظر من شعار محوری کنونی باید رفراندم عمومی برای تغییر قانون اساسی و برچیدن اصل ولایت و تمامی دستگاه مربوط به آن باشد. آگر مصدق از اجرای قانون اساسی حرف می زد هدفش جلوگیری از قدرت و نفوذ شاه بود. چون چنان اصلی در آن قانون وجود داشت. ولی حالا شعار اجرای قانون اساسی یعنی کرنش در برابر قدرت ولایت فقیه خامنه ای است. او خود بیش از همه از چنین شعاری استقبال خواهد کرد. اینک هم مردم خواستار برکناری خامنه ای می باشند و هم جامعه آرزوی دیرینه اش را طلب می کند. اگر رژیم به چنین حرکت مسالمت آمیز تغییر قانون اساسی گردن نهد برایش بس گواراتر از آن خواهد بود که در برابر مردم بایستد.

بامید پیروزی و بازگشت آزادی به ایران زمین
رضا راهدار - امریکا

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد