logo





بزرگ داشت طاهر احمد زاده ــ پاریس

فیلمبردار و تدوین کننده : فرهمند رکنی

چهار شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۶ - ۲۰ دسامبر ۲۰۱۷





به یاد یکی از مبارزان راه آزادی و برابری، طاهر احمد زاده، در روز یکشنبه ۱۶ آذرماه ۱۳۹۶ برابر ۱۷ دسامبر ۲۰۱۷ مراسم بزرگداشتی در پاریس برگذار شد.
در این مراسم مستوره احمد راده بخشی از خاطرات زنده یاد احمد زاده را خواند مستوره احمدزاده گفت:
در سال ۲۰۰۷ پدر به پاریس آمدند و حدود ۳ ماه افتخار پذيرایی از ایشان را داشتم. پس از رفع خستگی سفر و دیدارها، از پدر خواستم که هرروز یک تا دو ساعت را به تدوین خاطرات خود از مقطع انقلاب به بعد اختصاص دهند و خوشبختانه این امر صورت گرفت. امروز آن بخش از این یادداشت‌ها را از زمان مخفی‌شدن پدر در خرداد ۶۰ تا بازداشت در مردادماه ۶۱ و سپس آنچه در زندان اوین بر پدر گذشت و سرانجام محاکمه و انتقال به زندان مشهد را به اطلاع می‌رسانم.



طاهر احمد زاده ،در پویش زمان ـ بتول وسوسن شریعتی ـ پیام دکتر صاحبی

در این ویدئو ۳ قسمت است ۱ طاهراحمد زاده ، در پویش زمان ۲ سخنان بتول وسوسن شریعتی در مراسم خاکسپاری طاهراحمد زاده ـ در مشهد ۳ پیام دکتر صاحبی



سرود ابراهیم در آتش

در اعدامِ مهدی رضایی در میدانِ تیرِ چیتگر

در آوارِ خونینِ گرگ‌ومیش
دیگرگونه مردی آنک،
که خاک را سبز می‌خواست
و عشق را شایسته‌ی زیباترینِ زنان

که این‌اش
به نظر
هدیّتی نه چنان کم‌بها بود
که خاک و سنگ را بشاید.



چه مردی! چه مردی!
که می‌گفت
قلب را شایسته‌تر آن
که به هفت شمشیرِ عشق
در خون نشیند
و گلو را بایسته‌تر آن
که زیباترینِ نام‌ها را
بگوید.
و شیرآهن‌کوه مردی از اینگونه عاشق
میدانِ خونینِ سرنوشت
به پاشنه‌ی آشیل
درنوشت.ــ
رویینه‌تنی
که رازِ مرگش
اندوهِ عشق و
غمِ تنهایی بود.







«ــ آه، اسفندیارِ مغموم!
تو را آن به که چشم
فروپوشیده باشی!»







«ــ آیا نه
یکی نه
بسنده بود
که سرنوشتِ مرا بسازد؟



من
تنها فریاد زدم
نه!



من از
فرورفتن
تن زدم.



صدایی بودم من
ــ شکلی میانِ اشکال ــ،
و معنایی یافتم.



من بودم
و شدم،
نه زانگونه که غنچه‌یی
گُلی
یا ریشه‌یی
که جوانه‌یی
یا یکی دانه
که جنگلی ــ
راست بدانگونه
که عامی‌مردی
شهیدی؛
تا آسمان بر او نماز بَرَد.







من بی‌نوا بند‌گکی سربراه
نبودم
و راهِ بهشتِ مینوی من
بُز روِ طوع و خاکساری
نبود:
مرا دیگرگونه خدایی می‌بایست
شایسته‌ی آفرینه‌یی
که نواله‌ی ناگزیر را
گردن
کج نمی‌کند.



و خدایی
دیگرگونه
آفریدم».







دریغا شیرآهن‌کوه مردا
که تو بودی،
و کوهوار
پیش از آن که به خاک افتی
نستوه و استوار
مُرده بودی.



اما نه خدا و نه شیطان ــ
سرنوشتِ تو را
بُتی رقم زد
که دیگران
می‌پرستیدند.
بُتی که
دیگران‌اش
می‌پرستیدند.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد