logo





نیروهای سیاسی خارج کشور به خود آئید
مردم ایران انتخابات را تحریم نکردند

چهار شنبه ۳ تير ۱۳۸۸ - ۲۴ ژوين ۲۰۰۹

شهرزاد

چطور و از کی تابه حال بی حرکتی و منفعل بودن پایه های یک رژیم را سست می کند و اجازه میدهد آلترناتیوی مردمی قد برافرازد این آلترناتیو مردمی کجاست آیا از حرکت و از دل مبارزات مردم بیرون می آید یا معجزه ای روی می دهد و یک دفعه مردم ایران خواهند فهمید مدافعان واقعی آنان نیروهای مترقی و چپ هستند و از آن ها خواهند خواست که بیایند و آن ها را رهبری کنند.
من هم این روزها مثل اکثر ایرانی های تبعیدی با مجموعه ای از احساسات متناقض نگرانی، امید، حسرت، اضطراب اخبار وحوادثی را که در ایران رخ می دهد دنبال می کنم. در وطنی آن چنان متلاطم که هر روز صبح با نگرانی و وحشت از خواب بیدار می شویم که چه اتفاقی خواهد افتاد، فکر می کنم خبره ترین تحلیل گران سیاسی هم نمی توانند حوادثی را که در ایران حتی فردا اتفاق خواهد افتاد با قطعیت پیش بینی کنند. شاید احساسی که بر تمام احساساتم غالب است حسرت و غم باشد حسرت این که در ایران نیستم، من دوبار در زندگیم بی تابانه آرزوی بودن در وطن را داشته ام یک بار زمانی که پدرم به شدت بیمار بود و در بستر مرگ که بی تابانه آرزو می کردم کاش می شد در این روزهای آخر عمرش در کنارش بودم و می توانست دست در دست من این دنیا را ترک کند و یک بار امروز که تمام وجودم آرزوی بودن در کنار هم وطنانم می باشد، حسرت این که سی سال پیش در چنین فضائی بودیم و عاقبت آن به کجا منجر شد، و غم عمیقی از دیدن ظلمی چنین که به مردم بی دفاع کشورم می رود. حتی الان که این سطور را تایپ می کنم چشمم پر از اشک است. من بارها تصاویر کشته شدن جوانان کشورمان را در ویدئو نگاه کردم و گریستم و برایشان مویه خواندم. دوستان عزیز من نه دست به قلم دارم و نه عادت به نوشتن به جز زمانی که شدیدا به لحاظ احساسی منقلب باشم. و این یک دوبار بیشتر در زندگی ام اتفاق نیفتاده است.
برای بیان مطالبی که دارم شیوه علنی را انتخاب کردم به دلیل این که اطلاعیه های شما علنی و در سایت ها آورده شده است. اگر در جائی از کلماتی استفاده کرده ام که کمی تند بوده است اصلا وابدا منظورم کوبیدن و توهین به کسی نبوده است بلکه دادن توجه جدی و توام با مسوولیت به دوستانی بوده است که گمان برده و می برم که همیشه خواسته اند واقعیات را با تحلیل هایتان تطبیق دهید نه تحلیل هایتان را با واقعیت. و این که این بار هم علیرغم این که واقعیت ها عکس آن را به تمام و کمال به ما اثبات می کنند ما همچنان حرف های خودمان را به شکل انشائی از قبل دیکته شده تکرار می کنیم.
خطابم به ۴ جریانی است که اعلامیه مشترک داده اند در9 ۹ ژوئن (حزب دمکرات کردستان، حزب کومه له، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران) قبل از انتخابات و تشویق به تحریم انتخابات کرده اند. اعلامیه ملال آورتان را خواندم، انشائی تکراری که برای من آن قدر آشنا است که دیگر آن را حفظ شده ام. نمی دانم مخاطبان اعلامیه تان چه کسانی هستند. نمی دانم چه کسانی آن را می خوانند و نمی دانم آیا آن کسانی که مورد خطاب شما هستند حتی نیم نگاهی به آن خواهند انداخت چه رسد به اجرای رهنمودهای آن، ظاهرا مردم ایران اعم از زنان، جوانان، کارگران، دانشجویان، معلمان و... مورد خطاب شما هستند، ولی می دانید که در عمل کسی گویا اصلا حرف شما را نشنیده است، چرا که خودتان در اعلامیه مشترک بعدی مربوط به ۱۷ ژوئن اقرار می کنید که در این انتخابات مردم وسیعا شرکت کردند. اولین نکته ای که باید شما را عمیقا به فکر فرو ببرد. آن است که چطور شما حتی نتوانسته اید نزدیکان خودتان را در ایران مثل موارد زیادی که من سراغ دارم، خانواده، همسران، فرزندان رفقائی که درهمین رژیم اعدام شده اند، متقاعد کنید که تحریم کنند، چه رسد به بقیه مردم ایران که ارتباطی با شما روشنفکران خارج از کشورندارند. شما اطلاعیه ای داده اید که مثل خیلی از موارد دیگر بی پایگی تحلیل هایتان را به اثبات رسانده است و خیلی راحت بدون اشاره به آن در اطلاعیه بعدی تان بازهم به نوعی همان حرف ها را تکرار می کنید بدون جواب دادن به سئوالات اساسی که در زیر مطرح می کنم:
من دوستان عزیز می خواهم شما را بازخواست کنم و شما باید جوابگو باشید: سئوال های من با توجه به متن اطلاعیه مشترک شما است. نکاتی که زیر آن خط کشیده شده است درمتن بیانیه مشترک ۹ ژوئن شما آمده است.
"حضور در پای صندوق های رای تنها به سود رژیم حاکم است" به نظر شما این نظریه شما الان صادق است یا در اثر همین حضور بنیان رژیم حاکم آن چنان ترک های جدی برداشته است که به زودی ممکن است بر روی سر آن ها خراب شود.
"با تحریم انتخابات و عدم حضور در پای صندوق های رای این تلاش رژیم را خنثی کنیم واجازه ندهیم که جمهوری اسلامی باری دیگر رای مردم را در انظار جهانیان، خرج مشروعیت بخشیدن به نظام استبدادی خود کند."
به نظرشما این رای دادن در حال حاضر به این رژیم مشروعیت بخشید یا نیمچه مشروعیت او را در سطح جهان برباد داد؟
و بازهم آبکی تر از این :
«خلوت نگه داشتن حوزه های رای گیری و خالی نگه داشتن صندوق های رای به سود آزادی و به سود حاکمیت مردم و به زیان استبداد است تردیدی نباید داشت.»
بازهم تردیدی ندارید؟ جواب بدهید آیا امروزه این حرکت ها، این زمین لرزه ها ی سیاسی در ایران در اثر شرکت وسیع مردم در انتخابات و رای مشخص در درجه اول به نفع موسوی (و نه حتی دادن رای سفید که از نظر من فرقی با عدم شرکت ندارد) به وجود آمده است یا در اثر عدم شرکت. آیا کسی که شرکت نکرده و یا حتی رای سفید داده است می تواند یقه این رژیم را بگیرد که "رای من کو" آیا تحریم دو دستی دادن قدرت به دست ارتجاعی ترین نیرو در رژیم یعنی احمدی نژاد و مدافع او خامنه ای نبود؟ بدون سروصدا و بدون این که حتی بشود اعتراضی کرد. آیا به نظر نمی رسد که در این اطلاعیه شما همه چیز آن برعکس نوشته شده است. آیا موضع منفعلانه گرفتن به نفع رژیم نبوده و نیست آیا در اثر همین شرکت وسیع نیست که پرده حجب و حیا بین خود همان بالائی ها که شما همه را یکدست نگاه می کنید پاره شد و به تبع آن مردم هم برای شان خیلی پرده ها پاره شد وانگیزه حرکت و زورآزمائی با این رژیم شده است. آیا اگر این شرکت نبود می توانستیم به خواب هم ببینیم که خامنه ای روباه دم بریده که دیگر بین روباهان برایش آبروئی نمانده این چنین وصیت نامه خودش را بخواند و از استیصال گریه کند و مردم در رابطه با او آن چنان شعارهائی بدهند که در ایران سابقه نداشته آیا کسی که رای نداده می تواند با این همه جوش و خروش به میدان بیاید و ادعا کند که رای او را پس بدهند و بگوید قرار نبود از رای سبز من اسم سیاه تو بیرون آورده شود. چرا پاسخ نمی دهید شما مسئول هستید که در برابر اطلاعیه ای که چندین جریان جدی اسم خود را زیر آن می گذارند پاسخ دهید. گفته اید که «بایکوت انتخابات فرمایشی، راهی است که پایه های رژیم اسلامی را سست کرده، و اجازه خواهد داد تا سرانجام آلترناتیوی مردمی در برابر حکومت قد برافرازد».
چطور و از کی تا به حال بی حرکتی و منفعل بودن پایه های یک رژیم را سست می کند و اجازه می دهد آلترناتیوی مردمی قد برافرازد این آلترناتیو مردمی کجاست آیا از حرکت و از دل مبارزات مردم بیرون می آید یا معجزه ای روی می دهد و یک دفعه مردم ایران خواهند فهمید مدافعان واقعی آنان نیروهای مترقی و چپ هستند و از آن ها خواهند خواست که بیایند و آن ها را رهبری کنند.
تاسف بار است این همه لغت پردازی از همه نیروهای چپ می خواهید تا باتحریم فعال این نمایش انتخاباتی تلاش برای برآمد صف مستقل، اپوزیسیون چپ ودموکرات را گسترش دهند.
از این گذشته شما هیچ فرقی بین چهار کاندید چون بقول خودتان از صافی شورای نگهبان گذشته اند نمی بینید. واقعا از نظر شما فرقی بین احمدی نژاد که از خشک مغز ترین نیروهای مذهبی است و کروبی نیست که در اظهاراتش بیان می دارد "من دست همه کسانی را که به من رای داده اند اعم از دگراندیشان، اقلیت های مذهبی وغیره می بوسم....
آیا یک دست کردن همه کاندیداها و این که هرچه مربوط به این رژیم باشد سر و ته یک کرباس است از یک بیخردی سیاسی ناشی نمی شود و باعث نمی شود خیلی از شانس ها را از دست داد در حالی که بر بستر همان اختلافاتی که بین این جناح ها است می توان به لحاظ سیاسی اگر شم آن را وجود داشت می شد بسیار بهره برداری کرد. آیا شما به این اعتقاد ندارید که انسان ها در مقاطعی از تاریخ می توانند آن چنان ظرفیت هایی از خود نشان بدهند و آن چنان حماسه هائی بیافرینند که حیرت زده بمانیم آن جائی که مردم باری را بر دوش آن ها می نهند نمونه آن همین حالا در جلوی چشمان ما است موسوی کاندیدی که در زمان نخست وزیری او کشتارهای وسیع بوده است در این مرحله از زندگی اش تبدیل به نماد مقاومت و رهبر مبارزات مردمی می شود که بسیاری از آن ها خواسته هائی دارند بسیار فراتر از خواست موسوی و همین مساله ناچارا او را رادیکالیزه می کند. جائی که مردمی با آن چنان اراده ای می گویند احمدی رای مرا پس بده، موسوی رای مرا پس بگیر، همین کافی است که موسوی را که سال ها اسمی از او نبوده است تبدیل به کسی بکند که خودش را برای مرگ آماده کند. آیا فکر می کنید آن نیروهای انقلابی و مترقی همیشه ما یا به بیانی شما هستید هر آن چه بکنید و اساسا ارث پدری تان است که در همه حال زیبنده وجودتان است و همیشه انقلابی خواهید ماند آیا این که موسوی می گوید من غسل شهادت کرده ام و خود را برای مردن آماده کرده است و یا این که کروبی آن چنان جسورانه ایستاده است را ما نباید ببینیم چون در هرصورت ما انقلابی هستیم وآن ها در هر حال ضد انقلاب، هرکاری هم بکنند و آن ها زمانی در راس حکومت بوده اند که رفقائی ما اعدام شده اند، شما اساسا به تغییر و تحول انسان ها اعتقاد دارید یا نه؟ آیا خود ماها این جا همه یک دست هستیم و همه یک ظرفیت انقلابی داریم، اگر چنین نیست که نیست پس الزاما همه کسانی که در جمهوری اسلامی مصدر کاری بوده و یا هستند همه یک دست نیستند. آیا شما استحاله امثال اکبر گنجی را نمی بینید آیا شما حسادت سیاسی تان به قدری است که ترجیح می دهید اساسا اسمی از این کاندیداها نبرید چرا که از یک طرف افکار عمومی در ایران فعلا این ها را به عنوان نماد و مظهر مقاومت پذیرفته و در پشت سرشان سنگر گرفته و فضای به آن ها تاختن اصلا نیست اگر هم گاهی نامی می برید توام با خط و نشان است و این که آن ها باید و موظفند بایستند و از حالا آمده اید که اگر کوچک ترین ضعفی دیدید دوباره قلم پردازی کنید که ای مردم دیدید ما گفتیم این رژیم سر و ته یک کرباس است و اگر هم بلائی به سرشان آمد از آنجا که کلمه کم نمی آورید خواهید گفت این رژیم حتی به خدمتگزاران خودش هم رحم نکرد و آن ها را از میان برداشت در هر حال هیچ شانسی برای این که شما تغییری در نظرتان حاصل شود نیست، که کسانی که ما اصرار داریم آن ها را همه از یک قماش و سگ زرد برادر شغال بخوانیم در این برهه آماده کشته شدن در راه آزادی هستند را ما نمی خواهیم ببینیم اساسا قرار نبود این ها این طور تغییر کنند، قرار نبود که این ها پرچمدار مبارزات مردم شوند ما تمایل داشتیم که درستی نظرات ما اثبات شود و حالا که نشده پس راحت از کنار آن می گذریم و هیچ انتقادی هم از خود نداریم. چه کسی نام ما را نیروهای مترقی گذاشت، برای چه ما مترقی هستیم، چه کسی این همه درجه به ما اهدا کرد، حتی اگر سال ها در خارج از کشور به یک زندگی گاها عادی ترازیک آدم بی ادعای عادی مشغول باشید (این جا قصد خاصی ندارم من خودم ازآن آدم های عادی هستم که سال ها است در خارج کشور فعالیت سیاسی برایم به شرکت در جلسات ملال آور سیاسی خلاصه می شده است)
در اطلاعیه بعدی تان بدون این که خود را موظف به کوچک ترین توضیحی ببینید گویا درستی نظراتتان اثبات شده است می گوئید: حضور در پای صندوق های رای جمهوری اسلامی، با هدف پایان دادن به استبداد و بی حقوقی مردم در شرائطی که امکان برگزاری یک انتخابات آزاد وجود ندارد، راه چاره نیست. البته ترجیح می دهید اشاره ای به این نکنید که همین شرکت عکس حرف شما را ثابت کرده است علاوه بر آن شما کوچک ترین اشاره ای به این که این حرکت در حال حاضر رهبری اش دردست چه کسانی می باشد و این که مردم باید چه بکنند ارائه نمی دهید چرا آن جا که می گوئید احمدی نژاد منتخب رای دهندگان نیست نمی گوئید چه کسی منتخب رای دهندگان است. چرا در مقابل اینکه رهبری این حرکت در دست نیروهای ملی- مذهبی است سکوت کرده اید واین که آیا فکر می کنید با نیاوردن نام موسوی و کروبی و اساسا نادیده گرفتن این بخش مهم از حرکت خودتان را راحت کرده اید. شما باید جواب بدهید چه توصیه ای به مردم در داخل می کنید دراین مرحله آیا باید پشت سر این ها بروند یا نه آیا شما در این مرحله حمایت از این دو کاندید مهم را درست می دانید یانه، آیا راه حلی دیگرسراغ دارید گفتن کلی این که مردم را حمایت می کنید کلی گوئی است. امیدوارم مرا متهم به تبلیغ برای نیروهای ملی مذهبی نکنید غرض من باز کردن چشم ما به روی واقعیاتی است که جریان دارد، به روی این که نیروئی که پرچمدار مبارزه در ایران است نه آلترناتیوی خارج از این حاکمیت بلکه بخشی از آن است و این ها سئوالاتی است که راه آن نادیده گرفتن و اشاره نکردن به آن نیست بلکه به پاسخ ها و تامل های جدی نیاز دارد. شما در تظاهرات خارج از کشور معترضین حتی زمانی که شرکت می کنید به نظر می رسد به قصد شرکت واقعی درتظاهرات نیست. بیشتر کانون های بحث راه می اندازید، شما چپ های مستقل فقط حاضرید تصاویر کشته شدگان را در ایران را به دست بگیرید، شما روزهای اول مانده بودید چه کنید شرکت کنید یا نکنید چرا که آن تظاهرات نابی که شما به دنبالش هستید نمی باشد چرا که شعار می دهند کروبی موسوی رای منو پس بگیر. دوستان، شما را نمی دانم ولی من برای اولین بار بعد از سالها کرختی شرکت در این تظاهرات و این که آدم هائی که نمی دانستم چه کسانی هستند ولی می دانستم همه خواهان ایرانی آزاد و دمکرات هستند برایم دلگرم کننده بود، من از این که در کنار من کسانی بودند که چهره های همیشگی و تکراری یک جریان نبودند، از این که دستم در دست ایرانیانی بود که هم خط فکری من نبودند و شعار می دادیم ایرانی اتحاد، اتحاد بیشتر از هر زمانی دلم برای میهنم می تپید شما چطور؟ صادقانه پاسخ دهید. الان بهترین فرصت است که کم کم نیروهای چپ اگر توان آن را دارند برخی از ایده هائی خود را کم کم به شعارهائی مردم درایران تبدیل کنند بدون این که دچار این توهم شویم که در کشور ما جائی حداقل تا سالها برای روی کار آمدن حکومتی دلخواه ما وجود داشته باشد چرا که اگر این نکته مهم را نبینیم که مذهب در کشور ما ریشه عمیقی دارد که هر آن جا و به هر دلیلی که بخواهی با آن درگیر شوی بازنده هستی بازهم به بیراهه می رویم. خوشحال می شوم که اگر دوستانی نظری راجع به این مطلب دارند به آدرس امیل من برایم ارسال کنند.

با آرزوی ایرانی آزاد و دمکراتیک
شهرزاد
Shahrzad_cheg@yahoo.fr
23 ژوئن 2009


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

آری این شد
سیاووش نیک پی
2009-06-24 23:55:12
دوست عزیز شهرزاد
در نوشته شما صداقت و شجاعتی هست که خیلی به دل می نشیند ،شما به نکته های مهمی خیلی ساده و روشن اشاره کرده ای بدون اینکه بخواهی با کلمات بازی کنی رو راست حرف دلت را زده ای گر چه گهگاه از اینکه برچسب هائی بخوری نگران هستی .من هم فکر میکنم تکبر چیز خوبی نیست حتی اگر این تکبر سیاسی باشد ،من قبل از انتخابات در همین سایت عصر نو نظرات و اطلاعیه و اعلامیه های مختلفی خوانده بودم و در ارتباط با آن نظراتی داده بودم راستش را بخواهی کاری که مردم در این انتخابات کردن نه تنها حاکمیت را بلکه اپوزیسیون را هم مات و مبهوت کرد و چه خوب است که همه ما بدون تعصب به این موضوع نگاه کنیم و اگر در نگاه و نگرش و تحلیل هایمان دچار اشکال و لغزشی می شویم شجاعانه و صادقانه برخورد کنیم .در عالم سیاست متاسفانه بر مقوله اخلاق کمتر بها داده می شود بیشتر حواسها به رقابت و منیتهای گروهی سازمانی است .فرهنگ را هم نباید نادیده گرفت .فراموش نباید کرد که عمر طولانی زندگی در غربت خیلی از ما و بدور بودن از زندگی و مبارزه روزانه مردم ما را دچار توهم های عجیب و غریبی کرده.
من متاسفانه شما را نمی شناسم ولی نوشته ات روح دارد آدم با خواندنش احساس می کند پای صحبت و درد دل صادقانه ای نشسته .از تهمت و بر چسب هم نترس معلوم است انسان رک و صادقی هستی
پیروز باشی

niroohaye........
mihanjazani
2009-06-24 16:34:25
ba salam va khasteh nabashi

shahrzade aziz. man az haman ebteda mokhalefe tahrim bodeh

va migoftam ma ghayeme mardom

nistim va hamvatanane ma

har cheh salaheshan bashad

khahand kard va dar in rabeteh nazare barkhi az

roshanfekran va daneshjooyani

ke ba man dar tamas boodeh

va peigham dadeh boodand ke

behtar ast niroohaye

demokrat va laik kharej az

keshvar khodeshan ra sabok

nakonand.

vali moteasefaneh mosabegheye

enghelabigari dar beine

nirooha va gah sharmgin bodan

az eteraf be arzyabie na dorost va tarse az khordane

barchasbe liberali az janebe

hamn rofagha khosoosan

nadashtane tahlile vaghei az

sharayete iran haman shod

ke didim agar mardom paye

sandoogh nemiraftand ahmadinejad

bedoone moarez rais jomhoor mishod

va in sazmanha ba sarfe

melyonha etelaiyeh va bargozariye

dahha konferans nemitavanes

ba donya sabet konand ke

mardome iran in divaneye

jenayatkar ra nemikhahand

ba dorood bar melate agah va
az jangozashteh

mihan paris


عیسی صفا
2009-06-24 11:04:36
شهرزاد عزیز به مطالب فوق العاده مهمی اشاره کرده ای که من با بسیاری از آنها موافق هستم.متاسفانه این چهار جریان مورد اشاره تو و برخی گروه های دیگر استعداد و قدرت پذیزش واقعیات سیاسی را ندارند ودر عین دایما در چهره طلبکارظاهر میشوند.منطق سیاسی آنها ایستا و مکانیکی است.در حالیکه خود اطلاح طلب هستند و نه انفلابی ، قادر به فهم تضادهای درون حاکمیت نیستند.آنها برای خود شخصیتهای کاذب سیاسی درست کرده اند و «دارندباهاش پزمیدهند»

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد