چراغهایم که خاموشند
و پردهها کشیده
میآیی
آهویی
که علفِ تُنک جلوی در را میچرد
من هم تو را ای وای
از این چریدنها
تا چشمهایم را گشوده
در درزِ پنچرههای بسته
ندیدهای
تا نرمیدهای
و نخاموشیدهام باز
باز در انتظار
که فصل فراموشی
بگذرد.
و علفها سبز از درزِ اشتیاق
و آن نیز بگذرد
و تابستان چنان داغ و جلوی در
چون یاد من چنان تُنک
که گمان کنی سفر رفته و نیستم!
/
نیلوفر شیدمهر
۱۵ آگوست ۲۰۱۷
جرقه این سروده یک هفته قبل در گراندفورکز(استان بریتیش کلمبیا - کانادا ) زده شد.