افسران زن جهت تفتیش عمومی همواره در صندلیهای عقبی ونهای پلیس مینشینند. آنوقت راننده جلوی پای دختران ترمز میکند و همین افسران چادر بهسر به بازجویی سرپایی از دختران مشغول میشوند. در هنجارهای ناصواب پلیس، نوع پوشش و مانتوی دختران بهانه قرار میگیرد تا آنان را سوار ون کنند. اما در این بازرسی و تفتیش همانگونه که گفته شد به پسرها چندان اعتنایی ندارند. در نتیجه پسرها از سر ناچاری همچنان نظارهگر ماجرا باقی میمانند. فقط دختران بازداشت شده به قرارگاه انتقال مییابند. در آنجا فرمهایی در اختیار بازداشتشدگان قرار میگیرد که باید ضمن پرکردن فرمها نسبت به نامناسب بودن حجاب و پوشش خود اقرار نمایند. حتا در صورت لزوم به خانوادهشان زنگ میزنند تا پدر خانواده جهت رهایی دخترش تعهد بسپارد. اگر چنانچه دختری سابقهی دستگیری و بازداشت داشته باشد او را به همین راحتی آزاد نخواهند کرد. چون او با محاکمهای تصنعی و ساختگی سروکار خواهد داشت تا به پرداخت جریمهی نقدی گردن گذارد. | |
بوستان لالهی تهران را در زمینی به وسعت سی و پنج هکتار در شمال بلوار کشاورز احداث نمودهاند. نزدیکی این بوستان به واحدهای دانشگاهی مرکز شهر موجب شده تا بسیاری از دانشجویان اوقات فراغت خود را در فضای آن به سر آورند. جدای از این دانشجویان رشتهی عکاسی در طبیعت سبز آن ساعتها به انتظار مینشینند تا شاید با دوربین خود تصویر نادری را به ثبت برسانند. دانشجویان رشتهی نقاشی هم در جست و جوی سوژهای دلخواه هرگز از این رویکرد غافل نمیمانند. حتا بسیاری از دانشجویان رشتهی تئاتر به دلیل اینکه از امکانات کافی در دانشکده برخوردار نیستند برای تمرین نمایشنامهای درسی پارک لاله را مکانی مناسب یافتهاند. همچنین دانشجویان رشتهی موسیقی همسو با دیگر دانشجویان از فضای آن جهت تمرین موسیقی و خوانندگی بهره میگیرند.
به واقع سالها است که دانشجویان رشتهی هنر، بوستان لاله را بدون آنکه دولت بخواهد و بپذیرد به کارگاهی دانشگاهی و عمومی بدل نمودهاند تا کمبودهای فضای آموزشی دانشگاه را با حضور در آن جبران نمایند. ضمن آنکه محیط پارک به سهم خود زمینههای کافی فراهم میبیند تا دانشجویان تجمع آزادانهی خود را در فضای آن غنیمت بشمارند. دانشجویان با همین نگاه همیشه برای دور هم جمع شدن بهانههای کافی در اختیار دارند. آنان به خوبی میفهمند که در چنین فضایی به راحتی میتوان برای همکلاسیها جشن تولد گرفت یا جشن فارغالتحصیلی برگزار کرد. عدهای از همین دانشجویان برای جشن غیررسمی و خودمانیِ نامزدی، پارک لاله را برمیگزینند. خلاصهی کلام همه چیز با حساب و کتابی دانشجویی سر هم میآید. نه رستوران و پذیراییِ رسمی میخواهد و نه لباس و پوششی آنچنانی. چنانکه همراه با مایهگذاشتن دوستانهی همکلاسیها برای خرید گل و شیرینی ضمن خاطرهای خوش و دلانگیز همه چیز به نیکی و شادمانی پایان میپذیرد.
اعضای شبکههای اجتماعی نیز از هر گروه و صنفی که باشند پارک لاله را مرکزی مناسب برای قرارهای روزانهی حضوری میدانند. همچنان که بسیاری از گروههای (NA) برای ترک اعتیادشان با هم در همین مکان قرار میگذارند. حتا طرفداران رشتههای مختلف ورزشی لازم نیست برای استفاده از سالن تمرین چندان هم منت و جور جمهوری اسلامی را بکشند. چون آنان به راحتی از فضای آزادانهی پارک به نفع خودشان سود میجویند. کنشگران اجتماعی هم به دور از هیاهوی دولتی در محیط پارک دور هم جمع میشوند تا برنامههای خودشان را هماهنگ کنند. هرچند برای برقراری تمامی این ارتباطها در شبکههای اجتماعی تسهیلگری به عمل میآید، ولی محیط پارک پاتوقی خودمانی جهت قول و قرارهای روزانهی ایشان فراهم میبیند.
گروههایی از بازنشستگان هم برای دیدار با دوستان خودشان پارک لاله را مکانی مناسب و ویژه میدانند. ولی گپ و گفت آنان در این دیدارها بیشتر رنگ و بوی معیشتی دارد. معیشتی که آسیبهای سیاسی کشور رمق و توانی برای آن باقی نمیگذارد. به همین دلیل هم بازنشستگان بنا به تجربهای همیشگی چندان به اصلاحپذیری این حکومت خوشبین نیستند. چون آشکارا میبینند که چهگونه عدهای از راه میرسند و یک عمر نیروی کار و تلاش ایشان را خیلی راحت به تاراج و یغما میبرند.
اما مشکل جوانان و دانشجویانی که در پارک حضور دارند، موضوع دیگری است. چون حضور پلیس در فضای بوستان لاله، محیط آن را به مکانی امنیتی و ناسالم برای دانشجویان و مردم عادی بدل نموده است. تا جایی که به همین منظور، پلیسی نیز به نام پلیس پارک تشکیل دادهاند. پلیس پارک جهت استقرار دایمی خویش در بوستان لاله ساختمانی را در منطقهی جنوبی آن در اختیار دارد و جدای از این جهت دیدبانی و تفتیش عمومی، کیوسکی را نیز در مرکز بوستان به نیروهای پلیس سپردهاند. اما پلیس از سر لاقیدی و مزاحمت برای مردم به تمامی اینها رضایت نمیدهد. چون موتورسواران و اتومبیلهای گشت پلیس همراه با تعدادی ون همواره در فضای پارک به گشتزنی و بازرسی اشتغال دارند. با این اوصاف نیروهای آشکار و پنهان پلیس به نام حفظ امنیت شهروندان تهرانی، امنیت و آرامش را از همگی سلب نمودهاند.
در خصوص هنجارهای غیر مردمی پلیس قضاوت و واکنش جوانان بیش از همه شنیدنی است. عدهای از آنان میگویند که که ما از اول هم میدانستیم که نباید به روحانی رأی داد. گروهی دیگر هم از رأی دادن خودشان به روحانی اظهار ندامت میکنند. چون در نگاه ایشان، او در عمل نمیتواند آرامش و امنیت را به جامعه بازگرداند. گروهی از دختران نیز از نابرابری جنسیتی گله دارند. چون پلیس پارک پسران جوان را در پوشش و آرایش ظاهرشان آزاد میگذارد و تنها دختران هستند که از سوی پلیس دستگیر میشوند و به قرارگاه انتقال مییابند.
افسران زن جهت تفتیش عمومی همواره در صندلیهای عقبی ونهای پلیس مینشینند. آنوقت راننده جلوی پای دختران ترمز میکند و همین افسران چادر بهسر به بازجویی سرپایی از دختران مشغول میشوند. در هنجارهای ناصواب پلیس، نوع پوشش و مانتوی دختران بهانه قرار میگیرد تا آنان را سوار ون کنند. اما در این بازرسی و تفتیش همانگونه که گفته شد به پسرها چندان اعتنایی ندارند. در نتیجه پسرها از سر ناچاری همچنان نظارهگر ماجرا باقی میمانند. فقط دختران بازداشت شده به قرارگاه انتقال مییابند. در آنجا فرمهایی در اختیار بازداشتشدگان قرار میگیرد که باید ضمن پرکردن فرمها نسبت به نامناسب بودن حجاب و پوشش خود اقرار نمایند. حتا در صورت لزوم به خانوادهشان زنگ میزنند تا پدر خانواده جهت رهایی دخترش تعهد بسپارد. اگر چنانچه دختری سابقهی دستگیری و بازداشت داشته باشد او را به همین راحتی آزاد نخواهند کرد. چون او با محاکمهای تصنعی و ساختگی سروکار خواهد داشت تا به پرداخت جریمهی نقدی گردن گذارد.
کم نیستند دخترانی که با ترمز کردن ون پلیس پا به فرار میگذارند. در چنین حالتی پلیسِ موتورسوار وظیفه دارد که به تعقیب شخص فراری بپردازد و او را دستگیر نماید. آنان از قبل همه چیز را پیشبینی نمودهاند. اتومبیل پلیس نیز در حوادثی از این دست، نقش خود را به خوبی به اجرا میگذارد.
جدای از پلیس پارک، مأموران کلانتری محل هم هر از چندگاهی گشتزنی در پارک را بهانه میگذارند تا ضمن مزاحمت برای مردم به اخاذی خودمانی و خصوصی از آنان اشتغال ورزند. در این عرصه منکراتیها و ارشاد نیز از دیگران کم نمیآورند. آنان هر جا که مناسب ببینند به دور از چشم دیگران ضمن بهانهجویی افراد را سرکیسه میکنند.
دژبان ارتش هم به تازگی ضمن الگوپذیری از رفتارهای نادرست پلیس با ون و موتورسیکلت نظامی به گشتزنی در بوستان لاله علاقه پیدا کرده است. گویا نزدیکی بوستان لاله به پادگان جمشیدیه بهانهای مناسب برای این کار شمرده میشود. آنان سراغ سربازانی را میگیرند که به ظاهر از پادگان پا به فرار گذاشتهاند و یا با پوشش و رفتاری غیر نظامی در انظار عمومی ظاهر میگردند.
پلیس ایران بنا به دیدگاهی سنتی همیشه مردم را برابر و رودرروی خود میبیند. چنانکه مردم نیز ضمن تجربهای تاریخی همین نگاه و دیدگاه را در ذهن خودشان پذیرفتهاند. در نتیجه مردم و پلیس هرگز نتوانستهاند با هم کنار بیایند. به همین دلیل پلیس برای کسانی که دستگیر میشوند به پروندهسازی روی میآورد. در این پروندهسازیها سابقهای ناخوشایند برای افراد دستگیر شده رقم میخورد. شکی نیست که سوء سابقهها سرآخر جوانان جویای کار را از دستیابی به شغلی مناسب باز میدارد.
در ایران این موضوع را جا انداختهاند که هرگز کسی نمیتواند از پلیس و ارتش انتقاد به عمل آورد. در همین خصوص حتا قانونهایی هم وضع نمودهاند که همیشه مردم را از انتقادهایی همانند آن باز دارند. در نتیجه پلیس و ارتش همواره سرخود و بدون نظارت نهادهای مردمی عمل میکنند. چنانکه پلیس ایران هرگز نمیفهمد که نباید با کلت و اسلحه به گردشگاههای عمومی پا بگذارد. آنها به حریم شهروندان چندان اعتنایی ندارند و فرماندهان پلیس این موضوع را به دفعات در مصاحبههای خویش اعلام نمودهاند. از سویی پلیس در ایران جزیرهای و سرخود عمل میکند و تجربههای پلیس را در جاهای دیگر دنیا نادیده میانگارد. خلاصهی کلام رفتار پلیس را میتوان به سهم خود نمونهای مناسب از هنجارهای نامردمی جمهوری اسلامی دانست. همچنان که جمهوری اسلامی نیز در دنیا جزیرهای و منفعل عمل میکند. تازه پلیس و حکومت تلاش میورزند با همین رفتارهای غیرمردمی و ناشایست، خود را با زور و خشونت به همگان بباورانند. پیداست که سرنیزه و باتوم هرچند منطق خودشان را دارند اما مردم بر چنین منطق کهنهای هرگز گردن نمیگذارند. چالشی که سرآخر آن را باید به نفع حقوق شهروندان جامعه حل و فصل نمود./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد