logo





انقلاب

پنجشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۶ - ۲۰ ژوييه ۲۰۱۷

اسماعیل رضایی

انقلاب ماهیتا ریشه طبقاتی داشته و همواره طبقه مسلط با منافع و جایگاه برتری که اشغال کرده از تحول و دگرگونی های لازم می هراسد و ابزار خشونت و قهر ویا تحمیق و تخریب را برای ممانعت از هرگونه تغییر و تحول بکار می گیرد. دیگر طبقات و اقشار جامعه نیز متناسب با درک و فهم خویش از فراز و نشیب ها و افت و خیزهای اجتماعی و برای دستیابی به آرمان های انسانی خویش از قهر انقلابی بهره می گیرند. طبقه ای که برآمد گاه ویژه ای داشته و قادر است سازوکارهای حاکم را متحول ساخته و یا طبقه مسلط را تسلیم خواست و نیاز خود کرده؛ و تعدیلات لازم را متناسب با نیاز و اقتضای تحولات اجتماعی برقرار سازد.
جامعه را روندی پویاست؛ و این پویایی محصول تعاملات و کنکاش و تکاپوی آدمی برای کشف و درک ناشناخته ها وگذر از ندرت ها و نایابی های حیات فردی و جمعی می باشد. این پویایی همواره در زمان و مکان جاری و ساری بوده و انسان ها را برای درک و فهم بهتر جهت زیستی مطلوب و بهینه یاریگر است. پس آدمی در پروسه زمان و مکان های متفاوت تجربه اندوخت و آن ها را دستمایه روند تعاملی و تکاملی خویش قرار داد. منتهی در پروسۀ زمانی، بسیاری از یافته ها و شناخته ها با بار معنایی خاص خویش نهادینه شد و انسان ها را در مسیر تحول و تکامل زمینگیر کرد و از پویایی لازم بازداشت. این ویژگی بسترهای تقابل و تضاد را در جامعه حادث شد؛ و زمینه تحول و دگرگونی های لازم را با توسل به قهر و خشونت تدارک دید. این منقلب شدن جامعه و انسان و غلیان صبر و رواداری آدمی برای ایجاد سازوکارهای نوین، همواره در یک پروسۀ زمانی و با انباشت کمی نیاز ها و الزامات برای یک تحول کیفی فرا رویده است.پس انقلابات در یک پروسۀ زمانی خاص و در مکانی با ویژگی های منحصر به فرد خود رخ داده و شمولیت عام برای آن قائل شدن؛ روند تبیین و تحلیل تحول و تکامل را به بیراهه سوق داده و اندیشه و عمل را در تحجر و انجماد وامی نهد.

انقلاب ماهیتا ریشه طبقاتی داشته و همواره طبقه مسلط با منافع و جایگاه برتری که اشغال کرده از تحول و دگرگونی های لازم می هراسد و ابزار خشونت و قهر ویا تحمیق و تخریب را برای ممانعت از هرگونه تغییر و تحول بکار می گیرد. دیگر طبقات و اقشار جامعه نیز متناسب با درک و فهم خویش از فراز و نشیب ها و افت و خیزهای اجتماعی و برای دستیابی به آرمان های انسانی خویش از قهر انقلابی بهره می گیرند. طبقه ای که برآمد گاه ویژه ای داشته و قادر است سازوکارهای حاکم را متحول ساخته و یا طبقه مسلط را تسلیم خواست و نیاز خود کرده؛ و تعدیلات لازم را متناسب با نیاز و اقتضای تحولات اجتماعی برقرار سازد. پس انقلاب بر بستر زمان و ویژگی های مکانی خاص خویش فرا می روید و با تحول و تکامل در می آمیزد.براین اساس انقلابات را بایستی بر بستر زمانی و جایگاه مکانی اش مد نظر داشت و از در آمیختن و یا الگو گیری از آن برای دیگر اعصار تاریخی پرهیز کرد. چرا که منتزع کردن حوادث و رخدادهای تاریخی از بستر زمانی و جایگاه مکانی اش، جامعه و انسان را از درک علل و عوامل موثر بازدارندگی رشد و پویایی الزامی جامعه های انسانی بازداشته و نتایج و تبیین و تحلیل را به بیراهه سوق می دهد. بسیاری با رجوع به انقلابات گذشته و پیوند آن با روندهای کنونی تحول و تکامل تلاش بی سرانجامی را برای برونرفت از تخریب و ترهیب حاکم بر محیط و جامعه ارائه می نمایند. ضمن اینکه با تحلیل و تبیین فاقد مدرک و مبنا، درک انقلابی ایده های علمی را برای روندهای انقلابی جامعه و انسان تخطئه می نمایند. این روند با فاصله گرفتن ار الزام و نیاز عمومی، حرکت های سکتاریستی را عمومیت می بخشد.

در بررسی انقلابات تاریخی گذشته، جامعه و انسان با فراگشتی روبرو است که با روندهای کنونی مباینت دارد. درک و شناخت این فرگشت و تلاش برای تحقق جایگاه واقعی و حقیقی اش در روند زیست عامه، نیازمند یک ایدۀ علمی و انقلابی است؛ که یک مرزبندی روشن و شفاف با تمامی روندهای تحولی گذشته دارد. چرا که گسست از ایدۀ علمی، ناتوانی در تبیین و تحلیل علل رخدادهای انقلابی کنونی را به همراه دارد؛ که متباین و متفاوت با بسیاری ازشاخصه های انقلابات گذشته می باشد.مبانی علمی در شدن و گشتن جامعه و انسان استوار بوده و نمودهای انقلابی در بطن و متن آن نهفته است. درک این مسئله نیازمند باریک اندیشی، تیزبینی وگذار از منیت ها و خودخواهی های عفن و بی مایۀ حیات اجتماعی انسانی است. تشکیک و تفکیک های بی اصل و مبنا مبین نوعی آلودگی فکری است که در دایرۀ سترون کنونی گرفتار آمده است. چرا که موتور محرک انقلاب در تحولات بنیادین مادی جامعه نهفته است که در نوع نگاه و انتظار و نیاز عمومی یک دگرگونی اساسی و حیاتی ایجاد می کند. نادیده انگاشتن این مهم، نگاه انتزاعی و درک مبهم از روند تحولات اجتماعی و به تبع آن نگاه وارونه و غیرعلمی به امر انقلاب را نهادینه می سازد. امری که اکنون به بحثی رایج و فاقد اصالت و هویت اجتماعی انسانی در محافل روشنفکری مبدل شده است. اتوپیا و ایدئولوژی چنانکه برخی می پندارند؛ الزام روندهای انقلابی نیستند. چرا که نمودهای انقلابی با رشد و کمال زیربنای مادی جامعه بروز یافته، که از قدرت درونزایی یا اتوژن برخوردار بوده و نمودهای روبنایی متاثر از آن متحول شده و آن را دستمایه تحقق اهداف و آرمان های خود قرار می دهند.

انقلاب لوکوموتیو تاریخ تحولات اجتماعی است. این نگاه مارکسی به انقلاب از یک روشنی و صراحتی برخوردار است که انکار آن از بدفهمی یا کج فهمی روند تحولات اجتماعی و انسانی حکایت دارد. هیچ عنصری تا کنون قادر نبوده و نیست که ترمز کنندۀ روند تحولات تاریخی باشد. اینکه روند تکامل تاریخی زیکزاکی است؛ نمی تواند مبین ترمز فرگشت های مداوم جامعه های انسانی تلقی شود.تمامی انقلابات دارای ماهیتی طبقاتی و حاکمیت پیروز نیز نماینده و حامی طبقۀ خاصی است که وی را مورد حمایت و حراست خود دارد. درک این مسئله به بهاندیشی در زمان و مکانی است که آبستن تحول و دگرگونی بنیادی می باشد. پرش کردن از انقلابات گذشته به روندهای انقلابی کنونی مسلما روند تبیین و تحلیل را بسوی تخیل و پندار هدایت می کند. بسیاری هنوز در دادوستدهای روشنفکرانۀ قرون گذشته به بررسی روندهای انقلابی کنونی می نشینند؛ و مسلما از در ک تحول انقلابی که امروز عرصه های نوین و متباین با روند های تحولی گذشته را در خود دارد؛ ناتوان می باشند. مسلما انقلابات کنونی از روندهای کلاسیک تبعیت نمی کنند؛ چرا که جامعه جهانی وارد مرحله ای از فرگشت تاریخی خود شده است که پیوند و سلطه طبقاتی به نمودی جهانی و جهشی مبدل شده است.تمامی انقلابات پیروز گذشته از سازوکارهای درونی و روندهای ناسیونالیستی و شوونیستی تبعیت می کردند.و یکی از عوامل مهم و اساسی شکست انقلابات کنونی نیز ناشی از نگاه ناسیونالیستی از رمق افتاده و شوونیسم فاقد مبنا و معنی به روندهای تحولات و دگرگونی های اجتماعی انسانی می باشد. چرا که انقلابات کنونی در پیوند با سازوکارها و تحولات جهانی که به امری جهانشمول و تاثیر گذار و مداخله گر مبدل شده است؛ قابل تعریف و تحلیل می باشند.

ناتوانی در تحلیل و پتانسیل طبقاتی در مقاطع زمانی و مکانی و فورمالیزه کردن آن برای تمامی روندهای انقلابی و اصلاحی، مسلما روند درک و فهم از چگونگی شکل گیری و تداوم یک خیزش انقلابی را به بن بست کشانده و به سوی تحریف و تخریب آن هدایت می شود. انقلاب نتیجۀ تحول و تکامل در زیر بنای مادی اقتصادی اجتماعی است که روبنا را متحول ساخته و روند انتظار و نیاز را فزونی می بخشد. در حالیکه ساختار حاکم و سازوکارهای مسلط از پتانسیل و ظرفیت لازم برای پاسخگویی ورفع الزامات ناتوان بوده و در برابر تغییر و تحول مورد لزوم مقاومت می ورزند. در گذشته تغییرات ساختاری در سطح ملی و محلی قادر به رفع مبرمات و معضلات بود؛ ولی اکنون با پیوندهای جهانی و جهانی شدن سازوکارهای اقتصادی اجتماعی، نیازمند یک تحول و دگرگونی بنیادی واساسی درساختار حاکم جهانی برای فائق آمدن بر روندهای بیمارگون کنونی می باشد. وانقلاب و قهرانقلابی برای تغییرات بنیادی و الزامی نیز در همین چارچوب قابل بحث و فحص می باشد. اکنون نظام های استبدادی در پیوند با نظام سلطه گر طبقاتی مسلط بر سازوکارهای جهانی قابل تعریف و تبیین می باشند. پس تحولات انقلابی و دگرگونی های اصلاحی نیازمند اشکالی از سازوکارهای انقلابی است که بتواند با شناخت حلقه های رابط و واسط حمایتی و حراستی پیوندهای جهانی، مبارزه کارآمد و موثر خویش را برای تحولات الزامی سازمان دهد.

انقلاب شمولیت عام تکامل اجتماعی است و در واقع تخالف بین داشته ها و انتظاراتی است که بر بستر این تکامل حاصل می آید. کمیتی کیفی شده است که حاوی و هادی ارزش های نوینی است که بر بستر رشد و کمال جامعه و انسان نمود می یابد.انقلاب در بطن تحول و نیازهای بنیان های مادی جامعه رخ می دهد. ولی دستاوردهای آن ممکن است؛ در راستای ارزش های مورد لزوم سوق نیافته و توسط عناصر فاقد صلاحیت و کفایت ارزشی لازم مصادره به مطلوب شده و از روند طبیعی و عادی خود خارج گردد. این ویژگی از یکطرف نشانۀ عدم کمال و خام طبعی عناصر دخیل در انقلاب و از طرف دیگر بیانگر عدم رشد کلاسیک بنیان های مادی جامعه در روند تاریخ تکامل اجتماعی باشد. فرایندی که نه موجودیت سازه های کنونی را بر می تابد و نه قادر به ایجاد سازه های مطلوب و ملزوم روند تکاملی جامعه و انسان است. این ویژگی عموما جامعه را در یک دوره کوتاه تاریخی بین دوزخ و برزخ از دستیابی به اهداف و آرمان های انقلابی خود باز می دارد.این نمودهای نامتعارف مبین ترمز لوکوموتیو انقلاب برای ممانعت از سقوط به دره نیست؛ بلکه همان روند زیکزاکی حرکت تاریخی است که موجب وقفه کوتاه و یا کندی روند تحولات اجتماعی انسانی می گردد. در پیوندهای جهانی ممکن است انقلاب یا انقلابی به عاملی در خدمت اهداف سازه های اقتصادی مسلط جهانی از مسیر و سازوکارهای مورد لزوم خویش باز ماند. این ویژگی در عصر جهانی شدن به نمودهای بارز و شاخصی در انحراف انقلابات به نفع قدرت های بزرگ اقتصادی مبدل شده است.

انقلابات تکنیکی با ویژگی های درون زایی خویش بسترهای انقلاب اجتماعی را تدارک می بینند. چرا که ایده و عمل را متحول ساخته و بستر ساز روندهای آگاهانه عمومی است که تحول و دگرگونی اجتماعی را در خود می پرورد. چرا که در انقلابات تکنیکی، نیاز و انتظارات نوینی شکل می گیرند؛ که انگیزه و تحرک لازم برای تحول و دگرگونی را الزامی می سازند.البته ظرفیت و فضای متاثر از این تحول تکنیکی متکاثر و متفاوت عمل می نمایند. دگرگونی سازه های تکنیکی هرچه قدر توسعه یافته تر، عمیق تر و عمومی تر عمل نماید؛ گسترده تر و تاثیر گذارتر در زدایش آگاهی های کاذب و شکل گیری درک واقعی و حقیقی روندهای محیطی عمل نموده و در ایجاد فضای متعامل تر انسانی و با درک و شناخت قابل فهم ترعمومی برای تحول و دگرگونی های الزامی گام بر می دارد.امری که اکنون به یکی از شاخصه های بارز و رو به توسعه تعاملات اجتماعی در آمده و بستر ساز مداوم التهابات محیطی برای تحول و نوسازی سازوکارهای مسلط گردیده است. نمودی که مقاومت قدرت حاکمه مسلط را برانگیخته که با انواع حیل و قیل تلاش دارد؛ مسیر تحول و دگرگونی را در راستای منافع و مصالح خویش هدایت کند. در این راستا جهان در مسیر یک تحول و تکامل اجتماعی انسانی قرار دارد که منجر به روندهای انقلابی برای تغییرات ساختاری و سازه های عمل و اقدام عمومی برای برونرفت از ناسازمندی حاکم بر جامعه و انسان خواهد شد.

استحاله روندهای انقلابی گذشته در نمودهای تحولی نوین، ابعاد و اشکال نوینی را در تبادل و تبدیلات و تعاملات بین فردی و درون اجتماعی گشوده است. از بارزه ها و شاخصه های مهم این تغییر، خشونت پرهیزی و تفاهم گزینی رویکردهای عمومی برای گذر از مرزهای ناامن و حد و حصار قدرت های مسلط می باشد. این ویژگی ضمن ارائه اشکال نوین زیست جمعی، در بطن خود نوعی آگاهی و شناخت بهینه از روندهای محیطی را دارد؛ که مغایر و متفاوت با خواست و تمایل قدرت های مسلط است که بر خشونت و اشکال تقابلی حد و حذف ابرام می ورزند. این روند ضمن بیان آشکار تضاد بین رویکردهای عمومی و حاکمیت قدرت های مسلط، مبین ناتوانی حاکمیت سلطه در بسیج و فراخوان عمومی برای یک تقابل خونبار جهانی در راستای تامین و تضمین مصالح و منافع خویش، می باشد. پس فهم عمومی در حال گذر از مرز جهالت و جاهلیت اعصار تاریخی گذشته،مسیر تحولات سازه ای و بنیادی را اشکال نوینی می بخشد؛ که با نیات و تمنیات سازه های مسلط همراه نیست. براین اساس است که قدرت های سلطه گر، از توان و پتانسیل بی رمق و رو به تحلیل سنت و عادت واپسگرایان برای ایجاد فضای ناامن و فرصت ساز بهره می گیرند. بنابراین انتقال و اتصال به سازوکارهای نوین انقلابی نیازمند درک روندهای نوین گذر اقتصادی اجتماعی و چگونگی تاثیر توسعه و تحول دامنۀ دانش و فن در زدایش و کاهش آگاهی های القایی کاذب قدرت های سلطه گر بستگی تام و تمام دارد. زمانی که عملکرد سلطه و استبداد در پرده و ابهام قرار دارد امکان فریب و بسیج توده ها برای انحراف روندهای انقلابی سهل و آسان است. ولی با شفافیت و ابهام زدایی از کارکردهای متعدی و متجاوز قدرت های مسلط، توده ها تدریجا با الزام به تغییر و تحول انقلابی همراه می گردند.

اکنون جهان در یک التهاب انقلابی مداوم برای یک تحول بنیادین ساختاری قرار دارد. چرا که تحت تاثیر توسعه و تکامل رورافزون دامنۀ دانش و فن، کمیت لازم برای یک فرگشت کیفی نوین سازه ای فراهم شده است. سلطه و استبداد مسلط بر سازوکارهای جهانی با تمامی توان اکتسابی و امکانی محصول توسعه و پیشرفت دم افزون دامنۀ علم و فن، تلاش و تخریب وسیع و همه جانبه ای را برای ممانعت از تحقق اهداف انقلابی مورد لزوم کنونی در پیش گرفته اند. با شخصیت سازی های کاذب و دروغین و تحمیل آن با ترفندهای قانونی و کانونی به جمع و جامعه، افکار و آرمان های عمومی را ملعبه نیات پست و دنی خود قرار داده اند.شفافیت بسیاری از رذایل و پلیدی های قدرت های مسلط و به تبع آن زدایش بسیاری از آگاهی های کاذب و ناواقع، بدلیل قوام نیافتگی و قائم بذات نبودن، هنوز در دام فریب و ریای شخصیت های کاذب گرفتار آمده و از رسالت و بازیابی هویت اصیل و واقعی انسانی خویش بازمانده اند. بدین مضمون که تحت تاثیر مواضع کاذب و دروغین وابستگان به قدرت و مکنت،دچار انحطاط و انحراف موضع و عمل می گردند. پس انقلاب و التهاب در کانون چرخه های اقتصادی اجتماعی در جریا ن است. تاخیر و تعدیل توانمندی های عامه از طریق قدرت های مسلط با استفادۀ ابزاری محض از دستاوردهای انسانی، پاشنه آشیل تحقق الزامات انقلابی کنونی محسوب می شود.

با تحولات مداوم ودم افزون بنیان های مادی جامعه، شرایط عینی برای یک دگرگونی های ساختاری و برقراری بنیان های نوین اقتصادی اجتماعی فراهم است. ولی ذهنیت عمومی تحت تاثیر القائات مداوم حاکمیت سلطه و استبداد، در شک و تردید های مداوم ناشی از قوام نیافتگی و درونی نشدن دریافت های محیطی از جمله زدایش آگاهی های کاذب،از قاطعیت لازم فاصله گرفته و در التهاب و عقب نشینی های مداوم قادر به همراهی نیست.این ویژگی موجد روندهای غیرمنتظره و غیر مرسومی است که جامعه را با تاثیر مداوم خویش در مسیر حوادث و رخدادهای خارج از انتظار و الزام قرار می دهند. پس انقلابات خارج از روندهای کلاسیک خویش، مسیر استحاله را در پیش گرفته؛ و در فراز و فرودهای مداوم تحولات و تغییرات محیطی تدریجا سازه های نوین و دگرگونی های سازه ای شکل می گیرند. البته این فرایند بدون مبارزه اصولی و منطقی به بیراهه سوق یافته و بسیاری از نمودهای ناانسانی و نامتعارف در نیات و تمنیات سلطه گران و مستبدین فرو می خسبند. روابط و مناسبات حاکم بر روند جهانی شدن عرصه های نوینی را در تبادل و تبدیلات درون اجتماعی و بین انسانی ایجاد کرده که با سازوکارهای مسلط کنونی دارای یک تعارض و تقابل عمیق و دگرگون ساز می باشد. ولی ظرفیت گفتمان و سنجه های عمومی هنوز برای هضم و فهم این این روند تحولی جهانی از پتانسیل لازم برخوردار نبوده و تلاش دارد با سازه های گذشته تحولات تاریخی به تحلیل و تبیین و داوری بنیشیند. چرا که سرعت تحول و دگرگونی دم افزون بوده که تعامل و تعادل با آن به سختی مقدور می باشد. براین اساس است که بسیاری تلاش می ورزند با یک پل ارتباطی با گذشته خلا حاصله این فرایند تحولی عظیم را با سنجه ها و آموزه های نهادین خود پرکنند.

انقلابات عموما در یک انسجام فکری و عملی پیرامون یک رهبریت کاریزمایی ویا نهادحزبی و مدنی شکل می گیرند. بدین مضمون که افراد در یک پروسۀ تاریخی دستیابی به اهداف و آرمان های خود را در بیان کاریزمایی و برنامه های حزبی متجلی یافته و برای تحقق آن ها بدنبال رهبران خود بسیج می شوند. اما اکنون تحت تاثیر تحولات مداوم عملکرد محیطی، انسان ها در یک بلبشویی فکری و پراکندگی رای و نظر و عمل قرار داشته که انسجام و همبستگی عمومی پیرامون یک جریان قابل اتکا و مورد وثوق عموم را با مشکل مواجه ساخته است. تعمیم آگاهی های عمومی بر بستر توسعه و تکامل روزافزون دامنۀ دانش و فن و شفافیت بسیاری از نمودهای نامتعارف سلطه و استبداد و همچنین ترکیب نوین جمعیتی و جا بجایی طبقاتی محصول تعدی و تجاوز قدرت و مکنت،از عوامل مهم تشتت فکری و عملی بوده که انسجام و وحدت پیرامون یک مرجع قدرتمند برای برونرفت از ضعف و خلجان های حاکم بر نهادهای مسلط و مستبد را به حاشیه رانده است. ضمن اینکه زدایش آگاهی های کاذب بر بستر شفافیت بسیاری از عملکرد محیطی، تحت تاثیر رشد شهابگون بنیان های مادی فراتر از درک و فهم عمومی عمل کرده و توازن و تعادل فکری و عملی را در پس نایافته ها و نافهمی های انسانی وانهاده است. ساختارهای معیوب و مغلوب ناتوان از پاسخگویی به انتظار و نیاز برآمده از تحول و تکامل، برای تداوم حیات خویش از این تشتت و پراگندگی نظر و عمل در راستای اهداف خویش با اشتغالات مداوم ذهنی عمومی و شخصیت سازی های کاذب و دروغین و وعده وعید های فاقد بنیان های مادی و اجتماعی، بهره می گیرند. این فرایند اگرچه روند دگرگونی های انقلابی را کند و با تاخیر مواجه می سازد؛ ولی قطعا قادر به توقف ایجاد و ایجاب ساختارهای نوین مورد لزوم جامعه های انسانی نخواهند بود.

نتیجه اینکه: پویایی و زایایی فعل و انفعالات اجتماعی تحت تلاش و تکاپوی مداوم انسانی، بسترهای تحول و تکامل مداوم را برای زیستی بهتر و مطلوب تر فراهم ساخته است. شناخت ضرورت های دست و پاگیر طبیعی اجتماعی و زدایش موانع رشد و بالندگی جامعه و انسان، مسیر تعامل و تکامل را تسهیل نمود.این فرایند و نمودهای قدرتی منبعث از اکتسابات محیطی، به نهادینه شدن بسیاری از دریافت های محیطی منجر شد که مقاومت در برابر تحول و دگرگونی های الزامی سازه های مسلط را موجد گردید. این مقاومت و برآمدهای انتظار و نیاز مرتبط با توسعه و تحول بنیان های مادی جامعه، یک تعارض و تقابل مداوم را در درون جامعه های انسانی ایجاد نمود. این فرایند در یک پروسۀ تراکم کمی تحول و تکامل، التهاب و انقلاب را برای یک تحول کیفی و ساختاری تدارک دید. پس انقلاب کمیت کیفی شده است که در بستر زمانی و مکانی خویش روند دستیابی انسان هارا به نرم و فرم نوین و متکامل میسر می سازد. انقلاب اصولا با ماهیتی طبقاتی لوکوموتیو تاریخ تحولات اجتماعی می باشد. درک این مسئله و فرگشت مداوم جامعه و انسان ، تحول و دگرگونی های اقتصادی اجتماعی را امری مداوم و اجتناب ناپذیر ساخته است. پس ترمزی برای این لوکوموتیو در حرکت متصور نیست،و کسانی انقلاب را ترمز لوکوموتیو تاریخ تحول اجتماعی می پندارند؛ از دایره درک و شناخت علمی فاصله گرفته و پندار و توهم را دستمایه تحلیل و تبیین خویش قرار داده اند.اکنون با شکست و انحراف بسیاری از انقلابات تاریخی گذشته، بدلیل ضعف های اساسی انسانی و ساختاری حاکم بر جامعه، بسیاری را بسوی انفراد و انتزاع از عملکرد قدرت های جهانی و تاثیر آن بر روندهای تحولی جامعه و انسان، با گرایشات ناسیونالیستی و شوونیستی محض، روند تحقق اهداف انقلابی را با موانع جدی مواجه ساخته اند. این امر خود از ناتوانی انسان ها در درک و همراهی و عکس العمل بموقع در برابر تحول و دگرگونی شهابگون بنیان های مادی جامعه حکایت دارد؛ که آن ها را بسوی مواضع انحرافی و درک وارونه از حقایق مسلط بر جامعه و انسان هدایت کرده است. مسلما ایده های مترقی و علمی با شناخت و درک بهینۀ روندهای کنونی، تسلیم خواست و نیات پست و سخیف سلطه و استبداد نشده و با بیان واقع و مورد لزوم جامعه و انسان،روند استقرار و تحکیم سازه های مورد لزوم را تسهیل خواهند کرد.

اسماعیل رضایی
پاریس
19 /07 /2017

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد