logo





«گل وخاک»

و چند شعرادیگر

شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳ مه ۲۰۱۷

خالد بایزیدی(دلیر)

kahled-bayazidi1.jpg
به مادرم وهمه مادران مام میهنم ایران

«گل وخاک»

مادرم می گفت:
کودکم!
اینقدردرمیان گل وخاک بازی کرده ای
که رنگ گل وخاک گرفته ای
می ترسم آخرش...
درین دنیای خاکستری
گم شوی
ومایه اندوه وغمم شوی؟؟!!

«هرگز»

مادرم که مرد
به حجم آسمان ابری بهاران گریستم
مادری آمدوگفت:
فرزندم هروقت مادری میمیرد
بدان که دیگرهرگزنمیمیرد؟؟!!

«هنوز»

هیچ بزرگ نشده ام!
هنوز
همان کودکم
درآغوش مادر
نه من بزرگ شده ام
نه مادرپیرشده است
«فراق»
راستی مادر
آئینه هم
درفراق ات
پیرشده است«1»
«1»وام گرفته از:دکترحمیدرضارحیمی

«شکوفه»

مادرم!
...چقدر
جهان کوچک است
تاازتودورترمی شوم
تورانزدیکترمی بینمراستی...
جهان اینقدرکوچک است؟
که توتمام حجم آن کره را گرفته ای؟؟!!

«پائیزبی هنگام»

پائیزنیامده بود
که سوگنامه جدایی ات راسرودم
برگی ازآن سوی جهان
پرپرزنان
برشانه ام نشست
وبه زردی گرائید...

«نگاه ابری مادر»

آسمان چه یکریزمی بارد
راستی مادر
این بارتکه های نگاهت را
درکجای این آسمان بهاری
جاگذاشته ای؟!

«طرح»

آب دریا
که شورمی شود
درمی یابیم
که مادری
درین حوالی
گریسته است

«طرح»

دریارا
ازآن روی دوست می دارم
که چون چشم مادرم
مدام خیس است

«مادر»

مادرم!
توازقبیله پروانه ای
واژه هایت مزین
هرنامه عاشقانه ای
درمکتب عشق
فارغ التحصیل شده ای
به غیزازعشق
باهمه چیزبیگانه ای

«مادر»

توگفتی مادر!
وقتی که مردم
بروازصندوقچه ام
دستمال گریه ام رابردار
آن رابرسرمزارم
آویزان کن
تاشباهنگام
ازعالم مردگان برخیزم
بیایم واشکهای غربت وتنهایی ات را
بادستمال گریه ام
پاک کنم....

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد