logo





تصویر نا تمام جشن اول ماه مه سال هزار سیصد شصت میدا ن آزادی !

شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۶ مه ۲۰۱۷

ابوالفضل محققی

abolfazl_mohagheghi_0.jpg
جشن اول ماه مه ( یازده اردیبهشت سال هزار و سیصد وشصت ) تهران میدان آزادی. روزی که هرگز آن فراموش نخواهم کرد! حتی در فراموشی پیری! هوای صاف و ملس بهاری، شورو گرمای دختران و پسر جوان از حوزه های محلات مختلف تهران همراه با صد ها هوادار که از سراسر ایران برای جشن اول ماه می به تهران آمده اند فضا را آکنده از نوعی شادی غیر قابل توصیف ساخته است. همه سخت سرگرم آماده کردن میدان برای برگزاری جشنی هستند که سازمان فدائیان خلق (اکثریت) بعد از انشعاب بخش اقلیت اجازه آن را از وزارت کشور گرفته است. شاید نتوانم بعد از گذشت سی وشش سال فضای آن روز وحال هوای جوانان آن نسل را به خوبی ترسیم کنم! نسل پر شور و آرمان خواهی که تصاویر او به تمامی دیده نمی شود! نسلی که نا تمام ماند! دارند میدان را با پلاکارد ها و پرچم های رنگی می پوشانند. از بلند گوهای بزرگ سرود های شور انگیزی پخش می شود. در گوشه شمالی میدان سن نسبتا بزرگی بر پا کرده اند. شعبه تبلیغات سازمان همراه سازمان جوانان وظیفه بر گزاری این جشن را بر عهده دارند.

وقتی وزارت کشور اجازه برگزاری جشن را صادر کرد، بحث های زیادی پیرامون آن در درون سازمان در گرفت وآن را به حساب اطلاعیه ده ماده ای دادستانی انقلاب و درستی خط ومشی جدید حمایت از حکومت جمهوری اسلامی واستفاده از فرصت ها ارزیابی کردند. دادن پوئن های مثبت به مهدوی کنی وزیر کشور که چنین اجازه ای را داده بود، شروع شد. از نوع لباس پوشیدن تا با احترام برخورد کردن ودادن جایگاه خط امام به او که تازه داشتیم در افراد کشف می کردیم. روزی پیپ کشیدن و ساز نواختن خامنه ای هم جزو معیار مترقی بودن او محسوب می شد. با چنین نگاهی مست از شروع پیروزی خط حمایت از جمهوری اسلامی تمام نیروی سازمان را برای برگزاری این جشن بسیج کرده بودیم. جشنی که برای اولین بار سازمان بعد از اقلیت و اکثریت شدن دراین سطح بر گذار می کرد.

هنرمندان هوادار سازمان سرگرم تهیه پوستر ها و پلاکارد ها با مضمون جشن اول ماه مه روز جهانی کارگران بودند . صد ها جوان پرشور وظیفه حراست و نگهبانی جشن را بر عهده داشتند . گروه های هنری از آذر بایجان لرستان و شمال دعوت شده بودند. فضا از شادی و بوی رفاقت آکنده بود. حس احترام عمیقی نسبت به کارگران در تک تک افراد دیده می شد. در فضای آن روز تعلق خاطر به کارگران وزحمتکشان و مبارزه برای اهداف طبقه کارگر نشانه پایبندی به سوسیالیسم و سازمان های چپ شمرده می شد. از ساعت دو جمعیت آرام آرام شروع به آمدن کردند. همزمان سر وکله گروه های به اصطلاح حزب الله پیدا شدند. چهره های آشنای جلو دانشگاه لات های سازمان دهی شده در دسته های الله کرم ها، هادی غفاری ها! گروه های انتظامات مرتب گزارش می دادند .«یک وانت آجر در ضلع غربی میدان خالی کردند! لات های تهران نو مربوط به هادی غفاری دارند در گوشه دیگر میدان مستقر می شوند.» «باکی نیست ما مجوز داریم باید با کمیته مهر آباد وسه راه آذری و سپاه هماهنگ کنید.» کمیته می گوید: «اگر آرام بر گزار شود مسئله ای پیش نمی آید.امروز سال گرد شهادت آیت الله مطهری است. مردم به جشن وپای کوبی حساسند. اگر این سرود مورود ها را حذف کنید و زود تمامش نمائید مسئله ای پیش نمی آید. حتما باید امروز برقرار می کردید؟« کسی که برای صحبت رفته است می گوید «مگر این ها که جمع شدند مردم نیستند ؟» مسئول کمیته به دقت از پائین تا بالااورا نگاه می کند. «نه این ها کمونیست ها هستند.» فکر می کند این کمیته خط امام را نمی فهمد!

بخش وسیعی از میدان لبریز از جمعیت شده است ده ها هزار نفر که شادی جشن از سیمایشان پیداست. جمعیتی متجاوز از صد هزار نفر. دست می زنند شعار می دهند «کارگر، زحمت کش ، فدائی پیوندتان مبارک! درود بر کارگر درود بر زحمت کش درودبر فدائی!» در گوشه ای دیگر تعدادی شعار می دهند «بند جیم ودال اجرا باید گردد.» برخی پلاکارد های رنگی را که روی آن ها خواسته های گارگران مطرح شده است در فضا می چرخانند. هنوز برنامه رسما آغاز نشده گروه های فشار دور میدان می چرخند. گاه ماشین کمیته و سپاه هم چرخی می زنند. تعدادی وسط جمعیت سرودی از سعید سلطان پور را می خوانند. «عمری در کار عمری در کار، گاهی خسته، گاهی بیمار، دستت از داس، دستت از پتک، بسته پینه! رنجت انبوه،انبوه چون کوه، کوه کینه.»

بهمن یکی از کادر های سازمان که همیشه وظیفه بر گزاری مراسم را دارد واز صدای پر طنین و سیمای تاثیر گذاری بر خوردار است مراسم را آغاز می کند. صدای سرود پر طنین انتر ناسونال در میدان می پیچد. «بر خیز ای داغ لعنت خورده / دنیای فقر وزندگی برخیز!» و سپس سرود سازمان جمعیت یک صدا می خوانند فضا از نوعی غرور وقدرت آکنده است . فرخ نگهدار دبیر اول سازمان سخن رانی خود را آغاز می کند. هم زمان فالانژ های جمهور اسلامی شروع به سنگ انداختن و در گیر شدن با گروه انتظامی می کنند. رضی تابان آن همیشه عاشق سازمان جلو می دود تلاش می کند سپر فرخ شود و نگذارد سنگ به او اصابت کند. هرگز آن دست های گشاده و آن سینه سپر کرده او را فراموش نخواهم کرد! چهره ای که به خون نشست و در کشتار های سال شصت هفت سرود خوان رو در روی رئیسی ها و پور محمدی ها ایستاد. هر گاه از او می نویسم اشگ امانم نمی دهد. سیمای همیشه خندانش با آن دو چشم مهربان راهم را می بندد! تو زنده ای هرگز نمردی! نگاه کن در این لحظه حضور ترا با تمامی وجود حس می کنم.

حشمت رئیسی در پائین جایگاه قدم می زند. مرتب می پرسد «امروز روز کارگر است چرا باید اول فرخ سخن رانی کند. من نماینده کارگران در سازمانم! چه کسی این برنامه را نوشته است؟» «چه فرقی می کند هر کس که می نوشت مسلم برای چنین مراسمی نفر اول سازمان را می نهاد! این اعلام موضع سازمان و احترام به کارگران است به شما به همه ما.» قبول نمی کند فشار زیاد تر شده گروه موسیقی لری آهنگ بسیار هیجان انگیزی را می نوازد و می خواند. تعدادی شروع به رقصیدن کرده اند. فعال ترینشان حسین یکی از بچه های زنجان است. «رفیق جان آرام بگیر مگر نمی بینی چه معرکه ای است ؟» همانطور که می رقصد ودست افشانی می کند «نه نه این موسیقی بند استخوان های من را گسیخته است! استخوان روی استخوانم بند نمی شود! مگر در زندگی ما چند بار چنین جشنی اتفاق می افتد. این ساز مرده را هم به رقص می آورد .» عاشق حسن با سازش در کنار سن ایستاده. چه شوری در این ساز نهفته است «زحمتکش انسانا من فدائیم.»

اخبار مرتب از اضافه شدن تعداد فالانژهای حزب الهی حکایت می کند.» دارند با چماق و چاقو حمله می کنند. ماشین سپاه و کمیته خودش حزب الله می آورد. چه باید کرد؟» تعدادی از انتظاماتی ها و بچه فشار می آورند «بگذارید خوب ادبشان کنیم رقمی نیستند.»اما سیاست بر خورد نیست تنها کنترل وآرام کردن است. مجید عبدالرحیم پور که مسئول برگزاری است مرتب مشورت می کند. «باید تمام کرد.» در گیری اوج گرفته است صدای چند انفجار شنیده می شود. همهمه و فریاد «نارنجک سه راهی به داخل جمعیت پرتاب کرده اند. ده ها نفر زخمی شده اند . جمعیت خشمگین اما پریشان است .» مجید داد می زند «تمام کنید!» بلند گو پایان مراسم را اعلام می کند. اماقبل از آن مردم در جنگ و گریز در حال ترک محوطه اند.

زخمی ها روی زمین افتاده اند. ماشین های سپاه وکمیته دورتر ایستاده نگاه می کنند. کمکی نمی نمایند نارنجک انداز ها خودی اند. با سختی مجروهان را به ماشین ها منتقل می کنند. «یک دختر بچه کشته شده است. اکبر دوستدار صنایع از رفقای رهبری سخت مجروح شده، حال تعدادی از مجروهان وخیم است.» بهت و ناباوری. دسته ای از حمله کنندگان خود را به سن رسانده اند با چماق و تیغ های موکت بری. همه چیز را داغون می کنند و به آتش می کشند. بچه های رهبری را خارج کرده اند. سر دسته یکی از گروه های فالانژ مجید را نشان می دهد. «حمله کنیند او رهبرشان است.» همزمان با رسیدن آن ها گروه ضربت سازمان نیز می رسد تعدا دی تصمیم به مقابله گرفته اند. چاره ای نیست. دور مجید را می گیرند و به طرف حزب الله حمله می کنند.

جمعیت در حال فرارند! تعدادی از دختران را از پشت با چاقوهای موکت بری به شدت زخمی کرده اند. تما م خیابان آزادی و کوچه های اطراف مملو از کسانی است که مجبور به فرار شده اند. بسیاری از خانه ها در های خود را باز می کنند تا مردم به داخل بروند. آن شب بسیاری تا دیر وقت در آن خانه ها ماندند. اکثر بیمارستان ها پر از مجروهان است . صد ها نفر!

رهبری سازمان از ساواکی ها، رنجبری ها، محافل سرمایه داری و زمین داران افراد نفوذی و جاهل سخن می گوید. قرار نیست حکومت و خط امام چنین کند. هنوز رهبران آن را بخشی از مبارزه طبقاتی تلقی می کنند. نمی خواهند و نمی توانند قبول کنند که این کار سازمان یافته خود جمهوری اسلا می است.

دخترک کوچک کشته شده میترا صانعی نام دارد. اکبر دوستدار یک پای خود را از دست می دهد و رفیق سیروس صابری زاده نیز جزو کشته گان است. برخی از مجروهان جراهت های سنگین برداشته اند. تمام تجهیزات صوتی در اثر آتش سوزی از بین رفته اند. روزی که با نسیم دل انگیز جشن اول ماه مه آغاز شده بود، با طوفان تلخ و مرگ بار خاتمه می یابد. هیچ کس جوابگوی این حمله نمی شود! کسی دستگیر نمی گردد. آبی از آب تکان نمی خورد. (کنی)جنتلمن شده توسط سازمان بعد ها چهره مشمئز کننده خود را نشان می دهد. حمایت از خط امام اعلام شده به فاجعه منجر می شود.

بسیاری از رهبران کادر ها واعضای سازمان که در تدارک آن روز نقش داشتند در کشتار های سال های بعد به خصوص کشتار های سال ۶۷ جان خود را از دست می دهند. بسیاری آواره از وطن. جنبش کارگری سرکوب و رهبران سندیکای کارگران در زندان.

نوشتم به عنوان یک خاطره از یک روز تاریخی از روزی که یکی از بزرکترین و شاد ترین جشن های کارگری بر گزار شده توسط یک سازمان چپ به آتش وخون کشیده شد. تنها خاطره ای ماند بس دور. تصویر نا تمام یک نسل!یک روز! یک جشن!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد