logo





«به بهانه تشكيل همايش «اتحاد جمهورى خواهان ايران»
در استكهلم در روزهاى آتى»

سه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۵ آپريل ۲۰۱۷

نيكروز اعظمى

nikrouz-azami03.jpg
ما در تنيدگى ارزشهاى ايرانى و اسلامى كه آنها همواره سرچشمه نظامهاى بى كفايت سياسى در ايران بوده اند گير كرده و نه اينكه در پى تصفيه حساب آنها نيستيم بلكه با نقدناپذير كردن آنها همواره و تاريخا در پى تأويل و تفسير از آنها برآمده ايم و اين خود نشانه ذى نفوذى آنها بر ذهن ماست. كنفرانس ها و كنگره هاى ايرانى چه در داخل و چه خارج كه اسماً مزين به آزادى و دموكراسى اند، عملاً بحران ارزش هاى پيشين را موجب نشدند و قادر نيستند در آن ها نفوذ كرده و اساسش را به نقد و پرسش گيرند، اصولاً بستر فرهنگى ما با نقد و نقادى همسويى ندارد به همين جهت ما هموار مفسر ارزشهايمان بوديم و هستيم. و در پيوست با همين پيشينه است كه از توليد انديشه هاى سياسى بازمانديم.
اگر گام نهادن در سمت و سوى ترقى و پيشرفت موضوع جدى ما باشد ابتدا بايد مشكلات و موانع آنها را تشخيص داده و حداقل، آن محدوده اى از رويدادهاى تاريخى را مد نظر قرار داد كه ايران ما در بستر فضاى نوين غرب قرار گرفته بود و در تأثر آن موجب انقلاب مشروطه شد. وليكن با وجود اين و با روى كارآمدن رضا خان و پس از آن در قاموس رضا شاه، كه با قرار گرفتن ايران در شاهراه ترقى و پيشرفت و تداومِ اين روند از سوى پهلوى دوم، اما نشد تا گَرد و غبار افكار كهنه و جهالت از سرزمين مان رخت بر بندد و ايران و ايرانى "امام" ش را در ماه نبيند. چه بود و كدام عوامل در تخريب چهره ايرانى از آغاز "تجدد" خواهى اش و روند آن در قالب پيشرفتهاى اقتصادى و تكنولوژى و بتبع علمى كه در دوره پهلوى ها در جريان بود، نقش داشته است؟ بى شك، هم عوامل خارجى و هم داخلى در چهره سياست بازى هاى شوم در شكست روند ترقى و پيشرفت نقش بارزى داشته است اما اين كافى نيست تا صرفاً به همين عوامل و مانع بسنده شود. مهمتر از اين عوامل و مانع، بايست عوامل و موانع ديگرى را جستجو كرد كه از بستر آنها دو هزار و پانسد سال نظام بى كفايت سياسى برخاست.

من، وجه قالب ارزشهاى فرهنگ ايران را آن اصلى مى دانم كه همواره نظام هاى سياسى از آن مقبوليت مى گرفت. بنابراين نمى توان سياست را از فرهنگ جدا كرد و آن را بطور انتزاعى پيش بُرد و فرهنگ را تابع نقد روشنفكرى دانست و همزمان روشنگرى سياسى را انكار نمود. اين را به اين دليل مى گويم كه اخيراً بحثى را با يكى از فعالين اين اتحاد داشتم و او خطاب بمن گفت، موضوعات و مفاهيم روشنگرى با سياست جداست، و من از نمايش اين اعتماد بنفس خيره شدم و سكوت كردم. هر چند كه موضوعات اين دو حوزه از هم متفاوتند اما كجا مى توان سراغ داشت كه سياست از خلاء ناشى شده و متناسب با فرهنگ يك جامعه نباشد؛ پيشرفت سياست منوط به فضاى فرهنگى/سياسى ست كه زاييدن و باليدن درونىِ فرهنگ از مشخصات آن است. مقوله روشنفكرى و روشنگرى در تعاريف اصيلِ مدرنش نقد مفاهيم قدرت و سياست و ارزشهاى فرهنگى ست. و بر بستر آن الگوهاى اجتماعى و مدنى شكل مى گيرند درست به همينگونه كه پس از اسلامى شدن ما، اسلام فرهنگ ما را در نورديد و بر بستر آن الگوهايى شكل گرفتند كه سياست را در نازايى خود محصور نمود. مسلماً شرط پيشرفت هر حوزه اى در استقلال آنهاست اما اين حوزه ها بدون تأثير و تأثر بهم نمى مانند.

گذر از يكنواختگى سياست وابسته به منفذى ست تا از آن امكان گذر از تيرگى هاى فرهنگى و تاريخى و جهالت بركشد. حوزه سياست ايرانيان همچون ساير حوزه هاى فرهنگ و فكر و ادبيات نيازمند جنبش بكر در راستاى ترقى و پيشرفت است و نه در انتظار تأويلى از اعتقاد اسلامى باقى ماندن و سياست را با آن منطبق كردن. چنين روندى نمى تواند موجبات پيشرفت سياست باشد. براى توليد انديشه سياسى بايست سياست تا كنونى را با بحران مواجه كرد و اين ناممكن است تا وقتى نتوان منشأ اعتقادى كه سياست از آن بر مى خيزد را به بحران كشاند. بايست سياست اسلامى را در هر شكلش كه سرچشمه اش از اعتقاد اسلامى ست منزوى كرد. تنها با يك جنبش نيرومند فكرى مى توان سياست را از اسلام و هر ايسمى رهانيد و توليد انديشه هاى سياسى را ممكن ساخت.

درست است كه رشته هاى علوم يا ارزشهاى فكرى را انسانها در مفرد خويش مى آفرينند اما هرگاه آنها نتوانند در فرهنگى جاباز كنند چنين علوم و فكرى در شكل تجريدى باقى مى مانند و نظام فرهنگى جامعه از آنها بى نياز خواهد بود. بايست ذهن ايرانى با بحران مواجه شود و اين بحران را به سطح فرهنگ كشاند. و اين بحران هنگامى ميسر مى شود كه بتوان با اراده اى خلل ناپذير و فكرى منتقدانه و بازگشت به آنچه كه تا كنون بوده ايم، آن را از درونش بشكافيم و برُش زنيم و همچون زمين كه براى حاصلخيز شدن نيازمند شخم خوردن است.

براى روح بخشيدن به زندگى و زنده ماندن، براى نفس گرفتن و از جا برخواستن ناچاراً بايست به چنين كارى بس دشوار تن داد. نگاهى به خود و پيرامونمان كنيم و در قعر آن مستغرق شويم تا ببينيم كه همه اين چيزهاى در جريان بودهء كنونى چه در حوزه سياست و چه فكر حبابى بيش نيستند كه هر آيينه مى تواند بتركد و اين "چرخ گردون" دو باره تكرار شود. ما همواره در اين تكرار باقى مانديم و ادبيات ما در همين تكرار قابل تعريف و توضيح است. حافظ كه اصل ماندن در "چرخ گردون" را بما تجويز كرد همچنان در ادبيات ما نقش آفرينى مى كند.

شرط نخست گام نهادن در مسيرى درست جهت ترقى و پيشرفت ايران، بايست تلاشهاى بيهوده مان را در وضعيت كنونى دريابيم. بايد با اراده اى مستحكم و تن دادن به دشوارها به خويشتن خويش جان و نيرو دهيم. وضعيتى كه ما امروز داريم وضعيت بحران سياسى و فكرى نيست بلكه بخشاً نتيجه نفوذ فرهنگى غرب است كه اگر اين نفوذ را به موقع اش در نيابيم و خود را براى به دست گرفتن ابتكار عمل آن آماده نسازيم، بيگانگان بر ما مسلط شده و ناچاراً بايد سرسپردگى كنيم. نفوذ فرهنگى و آشنايى با الگوهاى غربى را بايست به بسترى براى مواجه با ارزشهاى تا كنونى خودمان تبديل كنيم و آنها را از درون و در هستى واقعى اش به پرسش گيريم. در حاليكه كاملاً بعكس آن عمل مى كنيم و مشغول بى مايه كردن آنها در ارزشهاى بومى خودمان كه هيچگاه منشأ ترقى و پيشرفت نبودند و نمى توانستند باشند، هستيم. هيچ يك از زمينه ها و رشته هاى ارزشى بهم تنيده شده كهن و اسلامى دچار بحران نيستند. ريشه خطر همينجاست. چگونه ممكن است الگويى از ارزشها كه قدمت ديرينه در اين سرزمين دارند و ما بدان خو كرديم و در آن خفته ايم، بدون كمترين نشانه هايى از بحران درونى، بتوان در قالب آنها نهال آزادى، ترقى و پيشرفت را كاشت؟

ما در تنيدگى ارزشهاى ايرانى و اسلامى كه آنها همواره سرچشمه نظامهاى بى كفايت سياسى در ايران بوده اند گير كرده و نه اينكه در پى تصفيه حساب آنها نيستيم بلكه با نقدناپذير كردن آنها همواره و تاريخا در پى تأويل و تفسير از آنها برآمده ايم و اين خود نشانه ذى نفوذى آنها بر ذهن ماست. كنفرانس ها و كنگره هاى ايرانى چه در داخل و چه خارج كه اسماً مزين به آزادى و دموكراسى اند، عملاً بحران ارزش هاى پيشين را موجب نشدند و قادر نيستند در آن ها نفوذ كرده و اساسش را به نقد و پرسش گيرند، اصولاً بستر فرهنگى ما با نقد و نقادى همسويى ندارد به همين جهت ما هموار مفسر ارزشهايمان بوديم و هستيم. و در پيوست با همين پيشينه است كه از توليد انديشه هاى سياسى بازمانديم.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد