|
امروز در گذر سريع حوادث جاری در جامعه تحت سلطه ما، نمايش خوفناک صحنه های يورش مزدوران باتوم بدست و چاقوکش و مسلح به اسلحه گرم، به دختران و پسران جوان و پرشور تشنه آزادی و تکه و پاره کردن آنان، بدون شک قلب هر انسان با وجدان و مبارزی را می فشارد و خشم او نسبت به تماميت اين دستگاه پوسيده ظلم و جنايت را بر می انگيزد. | |
در روزهای اخير در حالی که خيابان ها و کوچه های بسياری از شهرهای ميهن مان در زير غرش گام های ميليونی مردم به جان آمده و بپاخاسته و بويژه زنان و مردان جوان آگاه ما به لرزه درآمده، دژخيمان رژيم سرکوبگر جمهوری اسلامی در طی سرکوب های خيابانی خود در سراسر کشور و با تيراندازی بسوی جمعيت بی دفاع در ميدان آزادی تهران، ده ها نفر را به خاک و خون غلطانده اند. تعداد مردمی که در چند روز اخير در جريان تظاهرات و يا درگيری های خيابانی و يا در حمله اوباشان حکومتی به دانشگاه ها و اماکن ديگر توسط نيروهای مسلح رژيم جمهوری اسلامی به قتل رسيده و شديداً زخمی و يا آسيب ديده اند، بر اساس مدارک زنده و غير قابل انکار بسيار بسيار بيشتر از تعدادی است که خبر گزاری های رسمی گزارش داده اند. اين جنايات کثيف و بی شرمانه، برگ سياه ديگری بر کارنامه سراسر جنايت و توحش سردمداران رژيم جمهوری اسلامی می افزايد که در طول ۳۰ سال حکومت ضد خلقی و سراسر ستم و ارتجاعی شان هر ندای آزادی خواهانه را با گلوله و زندان و تخت های شکنجه و تازيانه و چوبه های دار پاسخ گفته اند.
بدون شک خاطره و نام جان باختگان دلاور خيزش های مردمی اخير که از فرزندان و جوانان مبارز ما بودند، برای هميشه در ياد مردم ايران خواهد ماند و خون آن ها بر سرخی رنگ پرچمی خواهد افزود که دير يا زود بر ويرانه های ناشی از تمامی نکبت ها و ننگ های اين رژيم به اهتزاز در خواهد آمد.
نتيجه جنايات رژيم در روزهای اخير همچون کشتار خلق های تحت ستم کرد و عرب و ترکمن، همچون قتل عام دهه ۶۰، همچون نسل کشی سال ۶۷ و قتل عام زندانيان سياسی، همچون کشتار و سرکوب وحشيانه کارگران و زحمتکشان در اسلام شهر، بهشهر و خاتون آباد و همچون هزاران جنايت خونين ديگر، تنها و تنها آتش انتقام و کينه مقدسی را در دل ميليون ها تن بارور می کند که بذر آن از نخستين روز به قدرت رسيدن اين رژيم پليد در دل و جان کارگران و زحمتکشان و ديگر توده های ايران کاشته شده است. بيهوده نيست که در جريان ارتکاب به کشتار مردم بی دفاع در ميدان آزادی تهران برخلاف تصور مرتجعين حاکم، اين امر منجر به در هم شکستن صفوف و عزم تظاهر کنندگان نشد و جوانان مبارز ما در واکنش به اين جنايت با کوکتل مولوتف ساختمان بسيج جنايتکار قاتل مردم را به آتش کشاندند و فرياد "می کشم،می کشم، آن که برادرم کشت" فضای آن محل را فرا گرفت.
امروز در گذر سريع حوادث جاری در جامعه تحت سلطه ما، نمايش خوفناک صحنه های يورش مزدوران باتوم بدست و چاقوکش و مسلح به اسلحه گرم، به دختران و پسران جوان و پرشور تشنه آزادی و تکه و پاره کردن آنان، بدون شک قلب هر انسان با وجدان و مبارزی را می فشارد و خشم او نسبت به تماميت اين دستگاه پوسيده ظلم و جنايت را بر می انگيزد. اما جای ترديد نيست که اين خشم به حق و انقلابی بايد با آگاهی مبارزاتی توأم شود تا مثمر ثمر واقع گردد. بر اين اساس لازم است تا در اين اوضاع بحرانی و ملتهب، نيروها و عناصر آگاه و روشنفکر و بويژه جوانان مبارز توجه خود را به چند مساله مبرم و حياتی زير که به جنبش موجود و آينده آن مربوط است، متمرکز سازند:
۱) هر چند که جنبش اخير در جريان مضحکه انتخابات جمهوری اسلامی شکل گرفت و در اعتراض به نتايج به اصطلاح انتخابات دور دهم رياست جمهوری اوج گرفته و تحت پوشش ضديت با احمدی نژاد، يکی از سمبل های تمامی جنايات و کثافات رژيم جمهوری اسلامی پيش رفت، ولی واقعيت اين است که اکثريت توده های تحت ستم ايران که به خيابان آمدند، زنان و مردانی که با دلاوری تمام و با خشمی انقلابی به مقابله با نيروهای مسلح رژيم جمهوری اسلامی پرداختند، از کليت اين رژيم با همه دسته ها و جناح هايش متنفر بوده و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی در تماميت آن می باشند.
۲) غليان خشم مبارزاتی اين توده ها نسبت به رژيم جمهوری اسلامی و رشد مبارزات آنان تضادهای درونی حاکميت را تشديد نموده است. در چنين شرايطی طبيعی است که جناح های غير حاکم بکوشند از احساسات پاک و بر حق مردم رنجديده ما بر عليه جناح غالب حکومت و مشخصاً بر عليه خامنه ای و احمدی نژاد سود جسته و انرژی مبارزاتی آنان را در جهت اميال خود و حفظ بساط رژيم ننگ و جنايت جمهوری اسلامی و تداوم عمر نکبت بار آن بکار گيرند. بر اين اساس در حال حاضر همه کسانی که در حفظ سيستم گنديده سرمايه داری در ايران منافع مشترکی دارند و رسانه های متعلق به آنان، می کوشند تا تمامی مردم معترض حاضر در صحنه مبارزه در چند روز اخير را حامی و طرفدار موسوی جلوه دهند. آنها اين روزها به انحاء مختلف می کوشند تا مبارزات توده های رنجديده ايران بر عليه سيستم اقتصادی – اجتماعی حاکم و کليت رژيم جمهوری اسلامی را در زير پرچم سبز موسوی محدود و محصور سازند.
۳) موسوی يکی از مهره های قديمی و سر سپرده جمهوری اسلامی است که نه تنها مستقيماً مسئوليت جنايات فجيع اين رژيم در حق مردم ما در دهه ۶۰ (از بگير و ببند و کشتار مردم در خيابان ها، اعدام های جنايت بار در زندان ها و قتل عام فجيع زندانيان سياسی در سال ۶۷، فرستادن جوانان و نوجوانان به کشتارگاه های جنگ ارتجاعی و امپرياليستی ايران و عراق) را به عهده دارد بلکه در تمام دوران حاکميت سی ساله جمهوری اسلامی به عنوان يکی از اعضای يکی از بالاترين ارگان های رژيم يعنی "مجمع تشخيص مصلحت" در همه اعمال جنايت کارانه رژيم حاکم بر عليه مردم ما شرکت فعال داشته است. بنابراين پرچم سبز موسوی، پرچم خونريزی، پرچم خشونت های وحشيانه و بطور کلی پرچم تداوم سی سال سرکوب در جامعه ماست. پرچم سبز موسوی، پرچم کشتار های فجيع در خيابان ها و در زندان هاست، پرچم يک حکومت مذهبی به مثابه مرتجع ترين و مستبد ترين حکومت هاست. پرچم موسوی، پرچم ديکتاتورها و جنايت کاران است. بر اساس چنين واقعيتی واضح است که جوانان ما، جوانان مبارزی که از هر گونه ظلم و ستم و جنايت و ديکتاتوری بيزار و متنفرند بايد در قدم اول، خود را از زير اين پرچم سبز بيرون بکشند. آنها بايد متوجه باشند که با پوشيدن پيراهن يا بستن نوار سبز به سر يا به دست خود در تظاهرات خيابانی، ناخواسته بر عليه خواسته های آزادی خواهانه خود عمل کرده و پايه های نظم ظالمانه و سرکوبگرانه موجود را تحکيم می کنند. جوانان آزاديخواه ما بايد پرچم سبز موسوی را به مدافعين ظلم و استثمار و ستم و خونريزی و به هواداران واقعی رژيم جمهوری اسلامی واگذار کنند که زيبنده آنان نيز هست.
۴) با توجه به اين حقيقت که اکثريت عظيم شرکت کنندگان در جنبش اخير را توده های رنجديده ای تشکيل می دهند که شديداً تحت استثمار، ستم و سرکوب های وحشيانه رژيم جمهوری اسلامی قرار داشته و رهائی آنان در گرو سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی و نابودی سيستم سرمايه داری وابسته حاکم در ايران قرار دارد، کمونيست های راستين و همه نيروهای انقلابی مدافع منافع کارگران و زحمتکشان و ديگر توده های تحت ستم ايران وظيفه دارند که با تأکيد بر خواست سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی در راديکاليزه کردن هر چه بيشتر اين جنبش کوشيده و سعی کنند برخلاف خواست همه مرتجعين و سازشکاران، جنبش را از چهار چوب جناح های درونی حاکميت خارج نموده و اجازه ندهند که انرژی انقلابی اين توده ها برای ايجاد تغيير و تحول واقعی به نفع توده های ستمديده ايران در چهار چوب تضاد های درونی حاکميت به هرز برود. در حال حاضر همه گير کردن شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی“ و يا "جمهوری اسلامی، با هر جناح و دسته، نابود بايد گردد" در خدمت تحقق اين امر قرار دارد.
۵) در شرايط حساس کنونی که توده های تحت ستم ايران، زنان و مردان آزاده ما بپا خاسته و تاريخ خود را می سازند، وظيفه کارگران و روشنفکران آگاه و مبارز است که بکوشند از فضای مبارزاتی موجود حداکثر استفاده را در جهت متشکل کردن خود جهت پيشبرد هرچه راديکال تر کردن اين مبارزات بنمايند. تنها يک تشکل انقلابی متشکل از خود زنان و مردان مبارز و آگاه ايران که آرمان های اکثريت عظيم جامعه راهنمای حرکت اش باشد، قادر است که ضمن کاناليزه کردن مبارزات جاری توده ها در جهت سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی، نقشی انقلابی در اين جنبش ايفا نموده و راه را برای رهائی واقعی توده ها هموار سازند.
بکوشيم در پيکار بزرگی که هم اکنون در ايران به بند کشيده ما جريان دارد، يار و ياور کارگران و زحمتکشان و ديگر توده های رنج کشيده خود باشيم.
اشرف دهقاني
۲۸ خرداد ۱۳۸۸
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد