logo





فلسفه، رهائی، تسلّی

دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۳ آپريل ۲۰۱۷

امید همائی

tasalibakhshihaye-falsafe.jpg
هنگام خواندن مطالب فلسفی این سئوال مطرح میشود:
-آیا فلسفه میتواند جهان را از مخمصه ای که در آن قراردارد نجات دهد و رهائی بخشد؟
تا امروز پاسخ این سئوال منفی است. فیلسوفانی که قرار بود به قول مارکس جهان را تغییر دهند پدیدار نشدند و جهان صحنهٔ جنگ و آدمکشی باقی ماند.
برای تغییر جهان شاید که بجای شعار "مبارزهٔ مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک" بهتر باشد شعار "نگرش فلسفی هم استراتژی هم تاکتیک" را برگزینیم.
امّا فلسفه میتواند تسلّی بخش باشد. نگرشهای فلسفی ما را در تحمّل زندگی یاری میدهد. بردبار و فراخ اندیش میسازد.
در جستجوی این تسلّی مکاتبی چند از قبیل فلسفهٔ کاربردی پدیدار شده اند. کتابهائی هم نشر و انتشار یافته اند که با بهره گیری از آرای فیلسوفانی چون اسپینوزا راهکارهائی برای زندگی روزمره ارائه میدهند. برا ی نمونه میتوان از کتاب:
Être heureux avec Spinoza
نوشتهٔ:
Balthasar Thomass
نام برد.
دیگر کتاب
The Consolations of Philosophy
از
Alain de Botton
است که به فارسی توسط عرفان ثابتی ترجمه و انتشارات ققنوس در سال ١٣٨٣ منتشر کرده است.
عنوان کتاب در فارسی "تسلّی بخشی های فلسفه" است.

کتاب شش فصل دارد و در پایان یادداشتها و نمایه ای هم بر آن افزوده شده است. مطالب صرفأ فلسفی نیست و جزئیات جالبی از زندگی فیلسوفان مطرح شده در کتاب را بازگو میکند. مثلا اینکه نیچه خواهری داشته به نام الیزابت که با هیتلر دیدار کرده. اطّلاعات تاریخی در کتاب کم نیست و خواندن آن را ارزنده می نماید.
شش فصل کتاب عبارتند از:
یکم: تسلّی بخشی در مواجهه با عدم محبوبیّت
دوّم: تسلّی بخشی در مواجهه با کم پولی
سوّم: تسلّی بخشی در مواجهه با ناکامی
چهارم: تسّلی بخشی در مواجهه با ناتوانی و نابسندگی
پنجم: تسلّی بخشی قلب شکسته
ششم: تسلّی بخشی در مواجهه با سختی ها
در زیر چکیدهٔ هر بخش را می آوریم.
یکم: تسلّی بخشی در مواجهه با عدم محبوبیّت
قهرمان این بخش سقراط است. منظور از عدم محبوبیّت در اینجا نپذیرفته شدن نزد دیگران به سبب داشتن افکاری نامتعارف است. سقراط عقاید رائج را به سادگی نمیپذیرد و آنهارا زیر سوال میبرد. وی در گفتگوهایش با مردم به آنها نشان میدهد که آنچه باور دارند یقین و قطعی نیست و میتواند رد یا تکمیل شود. مثلا از لاخس میخواهد که تعریفی از شجاعت ارائه دهد. لاخس بر آنست که کسی که در برابر دشمن مردانه می ایستد و نمیگریزد شجاع است. سقراط به او نشان میدهد که در شجاعت ایستادگی کافی نیست بلکه خرد هم لازم است. گاه باید خردمندانه گریخت و در فرصت مناسب برای پیکارباز آمد.
دوّم: تسلّی بخشی در مواجهه با کم پولی
فیلسوف مطرح اپیکور است که به لذّت جوئی شهره است. با خواندن این کتاب در میابیم که لذّت جوئی وی حدّی متعارف را پیشنهاد میدهد چنانکه به نان و پنیری برای ترتیب دادن ضیافت با دوستان بسنده میکند.
از نظر اپیکور ملزومات عمدهٔ زندگی به ترتیب اهمّیّت عبارتند از:-دوستی. –توان تفکّر. –آزادی.
همچنین وی بر آنست که نیازهای ما سه دسته اند:
-طبیعی و ضروری: دوستان، آزادی، تفکّر، غذا، مسکن، پوشاک.
-طبیعی ولی غیر ضروری: خانهٔ بزرگ، حمّام خصوصی، مهمانی، خدمتکار، ماهی، گوشت.
-نه طبیعی و نه ضروری: شهرت، قدرت.
برای ترسیم رابطهٔ اپیکوری میان پول و خوشبختی ....میتوان گفت قابلیّت پول برای تآمین خوشبختی در درآمدهای کم وجوددارد و این قابلیّت با بیشترشدن درآمد افزایش نخواهد یافت. ص٧٢
سوّم: تسلّی بخشی در مواجهه با ناکامی
نویسنده در این بخش به سنکا ،که نرون امپراطور روم اورا به مرگ محکوم کرده، روی می آورد.
سنکا از دوستان خود که با شنیدن خبر فرمان قتلش گریان شده اند میپرسد فلسفه و پایداری اینان در برابر مصائب حیات کجاست.
سنکا به ما می آموزد که:
"آیا فکر میکنی چیزی وجود دارد که اتّفاق نیفتد؟"
بدینترتیب او مارا فرا میخواند که منتظر هرگونه ناکامی باشیم ودر رویای تضمین و امنیّت بسر نبریم. تنها در اینصورت است که از ناگواریهائی که رخ خواهد داد خشمگین و متألم نخواهیم شد. در نظر وی احساس ناکامی ما از آن روست که دنیارا مطابق امیال خود میخواهیم. حال آنکه چنین نیست.
"تضادها از همان دوران نوزادی شروع میشوند. در آن دوران کشف میکنیم که منابع رضایت ما خارج از کنترل خودمان هستند و جهان با امیال ما چندان مطابقتی ندارد."ص ٩٥
پس:
"یاد بگیریم سرسختی و لجاجت جهان را با واکنش هائی مثل فوران خشم، احساس بدبختی، اظطراب، ترشروئی، خود بر حق بینی و بد گمانی، بدتر نسازیم."
چهارم: تسّلی بخشی در مواجهه با ناتوانی و نابسندگی
این فصل به یاری مونت عین متفکر فرانسوی که در ١٥٣٣ متولد شده فراهم آمده است.
Michel de Montaigne
مونت عین تردیدهای عمیقی در بارهٔ مزایای تفکّر داشت و در کتابخانه اش گفتارهای زیر را نصب کرده بود:
خوشبخت ترین زندگی ، زندگی بدون فکر است – سوفوکل
آیا مردی را دیده ای که فکر میکند حکیم است؟ از مجنونان باید بیش از او انتطار داشته باشی. – ضرب المثل ها
هیچ چیز قطعی نیست مگر عدم قطعیّت. پلینی
همه چیز بسیار پیچیده تر از آن است که انسان ها قادر به درک آن باشند.
ص ١٣٨
مونت عین میپرسد:
"دانش به چه دردی میخورد اگر به خاطر آن آرامش و متانتی را از دست دهیم که در فقدان دانش از آن بهره مند میبودیم."
ص ١٤٢
مونت عین شک داشت که ذهن چیزی به ما داده باشد که مستوجب سپاسگزاری باشد:
"به ما بی ثباتی، دودلی، شک، درد، خرافه، نگرانی در بارهٔ آینده، غرور، حرص، حسادت، رشک، آشفتگی، بلاهت، امیال رام نشدنی، جنگ، دروغ، بی وفائی، غیبت و فضولی داده است."
ص١٤٢
مونت عین مارا فرا میخواند که به ناتوانی های جسمی خود در صورت وجود اعتراف کنیم و بیماری را به عنوان امری مورد انتظار بپذیریم.
در تابستان ١٥٨٠مونت عین به خارج از فرانسه سفرکرد. سفری که هفده ماه طول کشید. وی در این سفر "دریافت که عقاید مردم در بارهٔ امر بهنجار به سرعت از ایالتی به ایالت دیگر تغییر میکند." ص١۵۶
"هر ملّتی آداب و رسوم و عادت های زیادی دارد که نه تنها برای ملل دیگر ناشناخته است بلکه به نظر آن ها وحشیانه و مایهٔ شگفتی است." ص١۵٩
پنجم: تسلّی بخشی قلب شکسته
فیلسوفی که در اینجا به یاری ما میاید شوپنهاور است که در ١٧٨٨ زاده شده و در ١٨۶٠ از دنیا رفته. او از بدبین ترین فیلسوفان است و صریحاً میگوید:
"امروز بد است و هرروز بدتر خواهد شد تا اینکه بدترین اتّفاق رخ دهد." ص٢٠۵
شوپنهاور در عشق موفقیّتی نداشت و ناکام ماند. او در پس عشق نیروئی نهان میدید. نیروی ادامهٔ حیات و تداوم نسل. این نیرو در جهت زایش کاملترین فرزند بود. اگر شخص مورد علاقهٔ شما دست رد بر سینه تان میزند در شما نقصی نیست. این دست رد از آن روست که در ناخودآگاه خود از ساختن کودکی زیبا و کامل با شما مطمئن نیست.
با این استدلال شوپنهاور خودرا التیام میبخشد.
"عشق ... بر کسانی سایه می افکند که اگر رابطهٔ جنسی نبود، مورد تنفر، تحقیر و حتی اشمئزاز یکدیگر می بودند، ولی ارادهٔ معطوف به بقای نوع انسان چنان قوی تر از ارادهٔ فرد است که عاشق چشمان خود را برروی تمام صفاتی که از آنها اشمئزاز دارد می بندد..." ص ٢٢٩
"ما ذاتاً دوست نداشتنی نیستیم. خود فی نفسهٔ ما هیچ چیز ناجوری ندارد. نه شخصیّت ما نفرت آوراست نه چهرهٔ ما مشمئز کننده. وصل از میان رفت زیرا برای ایجاد کودکی متوازن با فردی خاص متناسب نبودیم." ص ٢٣٢
ششم: تسلّی بخشی در مواجهه با سختی ها
اینبار باید از نیچه کمک بگیریم.
نیچه به رنج نگاهی مثبت داشت.
"شما میخواهید رنج را از میان بردارید، اگر بشود – و کدام اگر بشودی دیوانه وارتر از این!" ص٢٤۵
نیچه در ابتدا به شوپنهاور گرائید و برآن شد که از رنج و درد رها شود و نه اینکه طالب لذّت باشد. همچنانکه شوپنهاور از ارسطو نقل کرده بود.
"انسان عاقل ، طالب رهائی از درد است ، نه لذّت." ص ٢٤٩
نیچه به مادر و خواهرش چنین نوشت:
"میدانیم که زندگی سرشار از درد و رنج است. هرچه بیشتر بکوشیم از آن لذّت ببریم، بیش تر اسیر و برده اش میشویم و بنابراین ....از خوشی های زندگی چشم پوشی کنیم و راه پرهیز در پیش گیریم." ص ٢٤٨
امآ بعد از سفر به ایتالیا در١٨٧۶ دچار تغییر فکری شدیدی شد:
"غذا، مکان، آب و هوا، سرگرمی و تفریح .......از آنچه تاکنون با اهمیّت تلقّی شده مهم تر است."ص ٢۵٠
برای نیچه از این پس درد و لذّت به هم وابسته اند:
"لذّت و نا خشنودی چنان به هم وابسته اند که اگر کسی قصد حداکثر بهره مندی از لذّت را داشته باشد ناگزیر است بیش ترین مقدار ممکن از ناخشنودی را بچشد..."ص ٢۵۶
بدینتر تیب شش فصل کتاب پایان مییابد و نوبت به یادداشتها و نمایه میرسد.
براستی که نویسنده برای کتاب خود زحمت کشیده و کار مترجم نیز جای قدردانی دارد.

نویسندهٔ مقاله از دریافت نظرات شما خرسند خواهد شد.
homaeeomid@yahoo.fr


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد