چه طور پیش آمد که از آن فاصله گرفتم؟ آن چنان که نمی توانم بدیهی تلقی کنم، که بود. آیا با خواست من پیش آمد، یا بدون موافقت من؟
آرام اتفاق افتاد. گام به گام. بدون این که من دریابم. از آن فاصله گرفتم، اما بر آن آگاهی نداشتم که از آن فاصله می گیرم.
حالا هست. همزمان بنظرم می رسد که نیست. انگار هیچ گاه نبوده باشد. بطور قطع بود. من نمی دانستم، چه هست. حالا به آن نام می دهم. از روی دلداری. حالا آن را گاه به گاه نزد زنی یا مردی مشاهده می کنم. اشک در چشمانم حلقه میزند. نمی دانم از روی شادی، یا از روی اندوه.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد