بیشتر ایرانیان بر آنند که سیاست آمریکا در برابر ایران تابعی است از رابطه ایران و اسرائیل به عبارتی اسرائیل چنان نفوذی در آمریکا دارد که تعیین کننده اصلی چگونگی رابطه آمریکا با ایران است و بهمین سبب موفق شده که آمریکا را حتی برخلاف منافع خودش با ایران چنین دشمن کند و حتی بیم آن است که آمریکا را درگیر جنگ با ایران کند و همان گونه هم که بارها آقای ناتینایاهو گفته به ایران حمله کند.
از همین روی بسیاری از سرخیر خواهی مرتبا می نویسند ایران باید دست از مخالفت با اسرائیل بکشد زیرا این بازی با دم شیر است . از سویی شرط اصلی اسرائیل برای برقراری رابطه با ایران عدم حمایت ایران از حزب الله و حماس است که به دلایل بسیار ایران به هیچ قیمتی تن به چنین کاری نمی دهد از سویی ایران خواستار یک رابطه معقول و با احترام دو جانبه با آمریکا است لذا به نظر می رسد این بن بست راه برون شد ندارد مگر آن که این پیش فرض ها را درست ندانیم و در عمل هم دیدیم هم فرجام با این شرایط عملی شد و هم دو دولت آقای خاتمی و رفسنجانی توانستند با همین شرایط با آمریکا رابطه ای برقرار کنند.
از این روی نخست باید نکته ای روشن شود آیا واقعا این اسرائیل است که تعیین کننده سیاست آمریکا با ایران است؟ یا آمریکا بنا بر مقتضیات خودش ، و در رابطه با نیروهای های سیاسی درون خودش ، رابطه با ایران و خاورمیانه را ترسیم می کند ، و این اسرائیل است که خود را با آن هم آهنگ می کند. بعبارتی آمریکا تعیین کننده سیاست است و اسرائیل سعی می کند هوشیارانه این خط را شناسایی کرده ، و در اجرای آن به عنوان یک کارگزار عمل کند . و صد البته در روند این کارگزاری و فرمان بری بر آن سیاست تاثیراتی می گذارد .
پذیرش فرض اول به معنی کوتاه آمدن در برابر اسرائیل است ، که لازمه اش دست کشیدن از حمایت نیروهایی است که اسرائیل با آنها مخالف است. و با توجه به شرایط تاریخی موجود، از دست دادن هژمونی خود در منطقه است.
با پذیرش فرض دوم ، ایران می تواند سیاست مستقل خود را دنبال کند، و سعی در درک نیروهایی کند که در آمریکا ، بنا بر باورها و منافع خود تصمیم می گیرند. در این صورت ایران میتواند ، بدون توجه به اسرائیل، مستقیما با آمریکا وارد مذاکره شود. سیاستی که در روند مذاکرات برجام، و دوره آقای رفسنجانی و خاتمی دنبال شد. و برخلاف میل اسرائیل ، در حد قابل توجهی موفق هم بود.
البته اسرائیل تلاش می کند که فرض اول را به ایران و خاور میانه به قبولاند . آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای مثل بیشتر دولتمردان خاور میانه ، فریب ادعاهای اسرائیل را خورده ، و بزرگ نمایی های آن را باور کرده اند . لذا مبارزه با اسرائیل را اساس سیاست خود کرده ، و با شعار پیوسته مرگ بر اسرائیل ، به مقابله با آمریکا رفته اند. و این حاصل عدم شناخت آنان از نیروهای درونی آمریکا، و محدود بودن آگاهی شان ازجهان به خاور میانه است. در حالی که تمام هراس اسرائیل آن است که این دولتمردان متوجه نفوذ واقعی اسرائیل شده و آن را دور بزنند. از این روی مک فارلین در خاطراتش می نویسد در سفرش به ایران ،که بدون هم آهنگی و اطلاع اسرائیل انجام شده بود، اسرائیل مضطرب و نگران به هر دری می زد ،که مبادا رابطه با ایران بدون دخالت آن عملی شود. لذا وقتی در بازگشت مک فارلین از او می پرسند آیا چه مقدار در این مذاکرات صحبت از اسرائیل شده ، و او می گوید تقریبا هیچ ، جز یکی دو اشاره گذرا ،آنان بسیارآشفته و نگران می شوند. در جریان مذاکرات برجام نیز اسرائیل تمام نیروی خود را گسیل کرده تا اوباما ان را هم به بازی بگیرد ،که اوباما نپذیرفت .این کنار ماندن چنان اسرائیل را مضطرب و در مانده کردکه بر خلاف سنت تاریخی پیوندش با حزب دموکرات به دامن جمهوری خواهان پناه برد.
بهتر است با آوردن شواهد نشان داده شود چرا من فرض دوم را درست تر می دانم ، و بر آنم اسرائیل با تبلیغات توانسته به بسیاری به قبولاند ، که او دروازه دار رابطه آمریکا با خاورمیانه است . و تنها راه رابطه با آمریکا جلب رضایت آن است . از این روی از هر شعار مرگ بر اسرائیل شاد شده ، و از سیاست های اسرائیل ستیزی ایران ، که در اوجش شعارهای تو خالی دولت احمدی نژاد و روز قدس است،استقبال می کند. و دولت روحانی و خاتمی را دشمن منافع خود میداند، و این چنین دیوانه وار از روندی که برجام پیش گرفته خشمگین است. و متاسفانه آیت الله خامنه ای و ایادیش به علاوه سپاه نیز فریب اسرائیل را خورده اند و هم جمع وسیعی از نیروهای اپوزیسیون، از سر خیر خواهی، در دام تبلیغات اسرائیل افتاد ه اند. البته بعضی ها هم بیش از اینکه خود را مدافع منافع ملی ایران بشمار آورند، مدافع دولت اشغالگر و آپارتاید اسرائیل هستند که بگزارش شورای حقوق بشر سازمان ملل حداقل دوبار مرتکب جنایات جنگی شده است. شعارهای دموکراسی خواهانه و حقوق بشری اینان با دفاع صریح از دولت اشغالگر و آپارتایدی که بارها مرتکب جنایات جنگی شده و ترور هم ابزارش بوده، براحتی رنگ می بازد.
اجازه بدهید شواهد را با یک سوال منطقی شروع کنم .کسانی که فریب بزرگ نمایی های اسرائیل را خورده اند، باید از خود بیرسند چه گونه کشوری کوچک که اولا چنان به آمریکا وابسته است که بدون کمک های نظامی و اقتصادی و غیره آن چند ماهی بیشتر نمی تواند دوام بیاورد ، ثانیا همه منافع آن محدود به خاورمیانه است ، و تمام تلاشش نگه داشتن محدوده کوچک خاکش است ، می تواند مهار سیاست ابر قدرتی را که در سراسر کره زمین نقش تعیین کننده دارد در دست داشته باشد. برای نمونه بیداداسرائیل فقط در خاورمیانه و کشورهای اسلامی اثر وسیع دارد و اگر وتوی آمریکا نباشد بارها سازمان ملل با شدیدترین قطع نامه ها آن رامحکوم و تنبیه می کند اما آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در سراسر دنیا باید پاسخگوی سیاستش دوگانه و غیر انسانیش در رابطه با اسرائیل و فلسطین باید پاسخگو باشد.مقابله بااسردئیل را مرکزی کردن به آن می ماند که یک خادم خاص ارباب بزرگی از کاخ ارباب که بیرون می آید به مردم بی خبر بگوید که مهار ارباب به دست من است لذا هر کس کاری از ارباب می خواهد باید دم مرا ببیند.
یهودیان آمریکا عموما دموکرات هستند و در همه انتخابات ریاست جمهوری ها تا حدود 70 در صد به کاندیدای حزب دموکرات رای میدهند ، و 20 درصد و در مورد استثنایی تا 30 درصد به جمهوری خواهان . آنان حتی با تمام حمایت اوباما از کشورهای مسلمان و حقوق فلسطینیان ، درسال 2008 ، بازهم67 در صد به او رای دادند . و در مقابل 22 در صد به مک کین رای دادند. در سال 2012 با آن که رامنی به اسرائیل رفت ، و قول هر گونه حمایت ازاسرائیل را داد ، و اوباما روابط بسیار سردی با ناتینایاهو داشت باز هم تنها 30 درصد آنان به رامنی و 69 درصد به اوباما رای دادند . سوال آ ن است که با این وجود چرا جمهوری خواهان بیشتراز دموکرات ها از اسرائیل حمایت می کنند .
درهمین انتخابات 2016 ترامپ در حمایت از اسرائیل تا بدانجا پیش رفت ،که مزایایی را برای اسرائیل اعلام کرد، که حتی از نظر ناتینایاهو چنان افراطی بود که از قبول رسمی آن در جمع خودداری کرد. می دانیم که ترامپ تا آنجا پیش رفت که سیاست چهل ساله آمریکا مبتنی بر تشکیل دو دولت فلسطین و اسرائیل را رد کرد و اورشلیم را پایتخت اسرائیل اعلام کرد. اما با این وجود 30 درصد یهودیان به او و 70 درصد آنان به کلینتون رای دادند.
این به دنبال دعوت جمهوری خواهان از ناتینایاهو در سال پیش به کنگره بود ،آن هم با استقبالی که در تاریخ آمریکا بی سابقه بود. جالب آن بود که تمام 9 سناتور یهودی و 26 نماینده یهودی کنگره همه دموکرات و مخالف شدید این دعوت بودند. این نشان می داد که چه کس ارباب است و چه کس کارگزار. این ناتینایاهو و لابی اسرائیل نبود که با نفوذشان او را به کنگره تحمیل کردند ، بلکه این جمهوری خواهان بودند که برای مقابله با اوباما از او استفاده ابزاری کردند. و اکثریت یهودیان از این که ناتینایاهو ابزار دست حزب جمهوری خواه شد بر او خشم گرفتند.
خوب سوال این است که چرا جمهوری خواهان که در میان یهودیان پایگاهی ندارند کاسه از آش داغ ترند، و چرا امتیازاتی را برای اسرائیل می خواهند ، که بر طیق دهها نظر سنجی ها ،خود یهودیان هم آنها را مخالف سیاست های خود می دانند. جمهوری خواهان به دنبال رضایت چه نیرویی هستند، و این کدام نیرو است که از اسرائیل در تصرف سرزمین فلسطیینان ، و سرکوب آنان از خود یهودیان داغ تر است واز اینان می خواهد برای چه هدفی استفاده ابزاری می کند. البته در این میان راست گرایان افراطی دولت اسرائیل گوی سبقت را از همه روبوده و نه حتی طرح دو دولت را انکار می کنند، بلکه بلندی های جولان سوریه را هم برای همیشه از آن اسرائیل می دانند.
چه گونه است که تمام قراردادهای صلح با فلسطینیان زیر فشار رئیس جمهوری های دموکرات ها، که پایگاه اصلی یهودیان هستند ، امضا شده . و چرا در مقابل جمهوری خواهان بسیاری از این مصالحه ها ناخرسند هستند . چرا پت رابرتسون ، از با نفوذترین اوانجلیست ها که در سال 1989هم کاندیدای ریاست جمهوری شده بود ، به اسرائیل التماس می کند که هیچ قرار داد صلحی را با فلسطینیان امضا نکند. و برای اثبات نظرش می گوید گورباچف به ریگان گفت تمام شرایط او را برای صلح ،و در حقیقت انحلال اتحادیه سوسیالیستی شوروی ، می پذیرد به شرط آن که آمریکا برنامه جنگ ستاره هایش را متوقف کند ولی ریگان نمی پذیرد . و دیدیم که در نهایت او پیروز شد و شوروی از بین رفت . وهم او سازمان ملل ، تمام دولت های جهان ، و تمام سازمان حقوق بشری را محکوم می کند که چرا اسرائیل را محکوم می کنند.
نشریه سیاست خارجی Foreing policy در شماره ژوئن 2004 مقاله ای دارد که در آن مدعی است " به نظر می رسدمسیحیون دست راستی برای سیاست آمریکا در اسرائیل از صهیونیست های یهودی قوی ترو تعیین کننده تر هستند " وبرای اثبات نظرش به سه مورد اشاره می کند
1-زمانی که بوش برای ترور عبدالعزیز راستانی از سران فلسطین اسرائیل را سرزنش کردمسیحیون محافظه کار هزاران ایمیل برایش فرستادند که بهتر است برای انتخابت بعدی از خانه اش بیرون نیایدو بوش ;که در پیروزی انتخاباتیش سخت مدیون آنان بود در ظرف 24 ساعتس سیاستش را تغییر داد همان کاری که در رابطه با ترور شیخ احمد یاسین رهبر حمس کرد
2-پس از حمله خونین اسرائیل به حمس و عکس المل شدید جهانیان به این کشتارفجیع غیرنظامیان از اسرائیل خواست جنگ را متوقف کرده و تانک های خود را از نوار غزه بیرون ببرد. مسیحیون محافظه کار صد هزار ایمیل تند برای او فرستادند و بوش از ترس آنان بلافاصله به دفاع از اسرائیل بر خواست و کنگره هم مصوبه ای گذراندکه در آن به صورت یک طرفه فلسطینی ها محکوم کرده وعامل خشونت و جنگ افروزی خواند
3-بوش پسر برنامه " نقشه راه صلح Road Map for Middle East Peaceو همین جمع ظرف دو هفته 50 هزار نامه به کاخ سفید فرستادندمبنی بر مخالفت با تشکیل دولت فلسطین
به هین دلیل جری فاول خطیب بزرگ مسیحیون محافظه کار در مصاحبه اش با برنامه تلویزونی معروف آمریک به نام "60 دقیقه" در سال 1970گفت کمر بند اهل تورات در آمریکا تنها ضامن امنیت اسرائیل است " وافزود " ما 70 ملیون هستیم . تنها موردی که همه ما بلافاصله با هم جمع می شویم زمانی استمی بینیم دولت آمریکا کمی سیاست ضد اسرائیلی پیشه کند ما ازیهودیان آمریکا بیشتر مدافع اسرائیل هستیم "
اما یهودیان به چند دلیل چندان اعتمادی به آنان ندارندو بسیار با احتیاط با آنان همکاری می کنند و در مورد بسیاری خاخام های مشهور این بی اعتمادی خود را ابراز کرداند . دلیل اصلی آن است که این مسیحیون از قرن شانزده برمبنای قراتی خودشان از تورات بر آن هستند که پیش شرط آمدن دوباره مسیح در آخر زمان که آنان همیشه آن را نزدیک می بینند آن است که یهودیان به سرزمسن مقدس برگردند و در آنجا دولت خود را شکل دهند .از جمله جان آدامز دومین رئیس جمهور آمریکا خواستار تشکیل دولت یهود درسرزمین فلسطین بود ودر همان ایام بسیاری به شوق آمدن مسیح وسایل سفر یهودیان را به اورشلیم تهیه می کردند از جمله در 1830یکی از ثروتمندان نیوهیون در ایلت کنتیکت مسافرخانه بزرگ و اسکله مجهزی را به همین منظور ساخت. ولی همهاین مسیحیان معتقد آنان بر آن هستند که این یهودیان باید مسیحی شوند. لذا بهودیان می دانند اینان حامی واقعی آنان نیستند ودولت یهودی اسرائیل نیستند بلکه آنان را ابزاری می دانند .ابزاری که لازم است هویت خود را نفی کند
دوم آن که این فلسفه از نظر سیاسی برای اسرائیل خطر ناک است . زیرا این مسیحیان در حقیقت خواستار اضمحلال آن ها برای آمدن حضر مسیح هستند و بنا براین خواستار نابودی تمام همسایگان اسرائیل ،که عموما هم مسلمان و به باور آنان ضد مسیح می باشند،هستند .در حالی که یهودیان با همه توسعه طلبیشان به دنبال ایچاد یک کشور یهودی در آن منطقه هستند .کشوری عینی با روابطی با همسایگانش .هر چند این رابطه مبتنی بر زور و سرکوب باشد
اما نباید از این مطالب این تصور پیش بیاید که عموم مسیحیان و مردم آمریکا با آنان همراهند. بخش سکولار جامعه که باوری به نظر آنان ندارد و حمایتش از اسرائیل سیاسی است و بیشترشان هم اعمال غیر انسانی اسرائیل ، به ویژه دست راستی های اسرائیل را محکوم می کنند. بی جهت نیست که یهودیان مرتبا شکایت می کنندکه فضای دانشگاه ها بر علیه آنها است ومدرسین یهودی حتی سکولارهایشان مورد بی مهری دانشگاهیان هستند.
در جنین جوی است که کارتر رسما دولت اسرائیل را دولت آپارتاید می خواند . و در ماههای آخر حکومت اوباما به او می نویسد که تا فرصت دارد دولت فلسطین را به رسمیت بشناسد، تا این سیاست رسمی آمریکا شود. هم چنین بد بینی و نفرت نسبت به یهودیان به صورت پنهان در جامعه عمیق است تا جایی که دو قرن کشید تا یک یهودی –کندی- به کاخ سفید برود
هم چنین در میان مذهبیون نیز مسیحیون دست راستی مخالفان بسیاری دارند از جمله National council of churches که 40 ملیون عضو با 100 هزار مجتمع داردو هدفش برقراری رابطه میان همه فرق مسیحی است به شدت با مسیحیون دست راستی مخالف آنان را جمعی متعصب می دانند که فهم غلطی از تورات دارند و مانع ایجاد صلح در خاورمیانه و جهان هستند
اما با همه این مخالفت ها مسیحیون همه اورشلیم را دوست دارند و امید به بازگشت به حضرت مسیح در آنجا دارند و از این زاویه خواستار بقای دولت اسرائیل هستند . حتی مارتر لوتر کینگ ضد جنگ هم طرفدار اسرائیل بود (1)
مسیحیون دست راستی و اسرائیلی های راست می دانند که هر گاه مردم متوجه اهداف واقعی و ضد انسانی آنان بشوند از آن ها روی بر می گردانند. لذا بهترین کار آن است که آب را همیشه گل آلود نگه دارند و با هیاهو ونفرت یراکنی نگذارند مردم متوجه حقیقت بشوند و بهترین ابزاردر این راه تکیه بر یهودی ستیزی است ودر این راه از هیچ نیرنگی فرو گذار نمی شوند .آگر احمدی نژاد می گوید در مورد درستی یا نادرستی مقدار کشتار هولو کاست باید تحقیق کرد، جمله اش را تحریف کرده و میگویند احمدی نژاد، یعنی ایرانیان ،منکر هولوکاست هستند. یااگر آیت الله خامنه ای می گوید اسرائیل در اثر ستمکاری هایش از بین می رود می گویند او گفته ما اسرائیل را نابود می کنیم .
حدود دو دهه پیش برای ایرانیان چند بورسیه اعلام شد تا محققین معلوم کنند که بر مبنای کارهای ادبی ایرانیان همیشه یهود ستیز بوده اند وواسطه این کار هم چند نفر اهل قلم یهودی ساکن لس آنجلس بودند . دیری نگذشت که معلوم شد بودجه آن را خود دولت اسرائیل تامین می کند، کاری که در چند کشور اروپای شرقی هم کرده بود. و من در مقاله ای با ارائه مدارک ان را فاش کردم .و یا در ماجرای ترور پاریس رئیس جمهور فرانسه بسیار کوشید که ناتینایاهو به آنجا تا کل ماجرای را تبدیل به یهودی ستیزی نکند. اما ناتینایاهو با سماجت ووقاحت بالاخره خودرا در آنجا جازد. کار ور شکستگی سیاسی ناتیناهو به آنجا رسیده که در سالهای اخیر دور دنیا راه افتاده و باداستان تحریف شده استر ملکه خشایارشاه نشان دهد اگر آلمانه خواستار نابودی یهودی ها در زمان حکومت نازی بودند ایراانیان از 2500 سال پیش به دنبال نابود کردن یهودیان بوده اند . او چنان مساصل و درمانده شده که این داستان رابرای روسیه هم تکرار می کند بی آن که اهمیتی بدهد که آنان مسخره اش می کنند (2) همین سیاست را بارها مسیحیان دست راستی در آمریکااجرا کرده اند.بهمین سبب بسیاری مشکوک هستند که حملات اخیر به گورستان یهودی ها و تهدید کنیسه ها کار همین جمع باشد. زیرا گروه هایی که ممکن است این اعمال را بکنند خود از طرفداران ترامپ هستند. وهیچ نیرویی پیروزی ترامپ را منتسب به حمایت یهودیان از او نمی کند
بدین سان شاهدیم که اسرائیل در قدرت خود بزرگ نمایی می کند . و در حقییقت نیروهایی در آمریکا، به خاطر باورها و منافع خود از اسرائیل حمایت می کنند. و این اسرائیل است که بازیرکی بادبان خود را در جریان این باد باز می کند. و در سال های اخیر، با افراطی شدن دولت اسرائیل دولت آن ، بر خلاف سنت اسرائیل ،با راست ترین نیروها در آمریکا همراه ،و در حقیقت همان گونه که شرح داده شد ابزار دست آنان شده است. آن چه که به این نیرنگ کمک بسیار می کند شعار های تند وتو خالی علیه اسرائیل است تا به این صورت اسرائیل بتواند ادعا کند چون تعیین کننده سیاست آمریکا ،حداقل در خاورمیانه ،است لذااین همه مورد حمله دولت ها ومردم خاورمیانه و جوامع اسلامی است
اگر ایران این واقعیت را بشناسد از این همه اسرائیلی ستیزی دست کشیده و بی جهت آن را بزرگ نمی کند ، وسعی میکند با دور زدن اسرائیل سیاست مستقل خود را در جهان عملی کند. و با شناخت هرچه بیشتر نیروهای موثر در آمریکا راه درست مراوده با آنان را پیداکند. سیاستی که هم در دولت خاتمی و هم دولت روحانی ، از سوی نیروهای آشنا با جهان ، مانند آقای ظریف و همکارانش ، دنبال شد . بی جهت نیست که بسیاری بر آنند که احمدی نژاد، مامور آگاه یا نا آگاه اسرائیل ، بود. و به قول ظریفی قرار است مجسمه او را در مجلس اسرائیل نصب کنند.
البته کسی از حوزه و روحانیت و یا سپاهیان نا آگاه از جهان انتظار ندارد که در دام تبلیغاتی اسرائیل نیفتند ، و روز قدس بر پا نکنند، و یا مثل کوکان لجباز روی موشک ننویسند مرگ بر اسرائیل ،آن هم به زبان عبری .چنین است که بارها معلوم شده مهرههای نفوذی اسرائیل نه تنها در سپاه ، بلکه تا درون بیت رهبری عمل می کنند ، و گهگاهی یک یا چند تن از آنان شناخته و دستگیر می شوند و روزنامه هایی چون کیهان مرتب در بوق اسرائیل ستیزی خود می دمند ، و هر مشکلی در رابطه با آمریکا را به اسرائیل نسبت می دند.
البته از حق نگذریم که مواضع بزرگانی چون مهندس مهدی بازرگان، علی شریعتی، آیت الله طالقانی، دکتر یدالله سحابی و مهندس عزت الله سحابی درباره دولت های آمریکا و اسرائیل، مواضعی برحق و قابل دفاع بود.اما با کمال تأسف برخی از افراد که خود را پیرو آنان قلمداد می کنند، مواضعشان درباره آمریکا و اسرائیل به هیچ وجه با مواضع آن عزیزان در یک راستا قرار ندارد.
در نوشته بعدی نیرویی را که دربطن سیاست امریکا قوت گرفته ، و نقش اصلی را در رابطه سیاست آمریکا با ایران و جهان اسلام ، بر عهده دارد معرفی می شود. نیرویی که از سر تسامح و بیان کلی اوانجلیست ها یا مسیحیان دست راستی خوانده می شوند. نیرویی که در اطراف ترامپ حلقه زده اند. و او درحقیقت در حمایتش از اسرائیل با آنها صحبت می کند نه با ناتیینا یاهو و دولتش.
---------------------------------------------
1- Sundquist, Eric J . Stranger in the Land: blacks, Jews,Post- holocaust America, Cambridge, MA: Harvard University Press , p110
2- این مطلب را به تفصیل در مقاله
" گلایه ای از هم وطنان کلیمی " شرح داده ام و نشان داده ام متاسفانه این هم وطنان ما با ملت ایران دورنگی می کنند. دربرابر آنان از نجات بخشی کوروش صحبت می کنند و لی همان گونه که ناتینایاهو افشا کرد اینان هر ساله همان سخنان ایشان را در محفل های خود تکرار می کنند و نفرت از ایران وایرانی را می گسترانند. بهتریت شاهد این دورنگی این که هراندازه ایرانیان بهت زده ا زافشای این امر درونی از این هموطنان خواستند که اگر این سخن نادرست است به آن اعتراض کنند یک تن از آنان حاضر نشد چنین کند. در حالی که به شواهد تاریخی هرگاه کوچکترین توهینی به یهودیان ایرانی شده روشنفکران ایرانی شدیدا به آن اعتراض کرده اند.