logo





بی‌بی‌سی و پروژه‌ی آیت‌الله‌سازی برای ایرانیان

دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵ - ۰۳ اکتبر ۲۰۱۶

س. حمیدی

مصاحبه‌های عطاء‌الله مهاجرانی را می‌توان نمونه‌‌های روشنی از این مستندات بی‌بی‌سی دانست. چون او در مصاحبه‌های حضوری و یا غیر حضوری خویش با بی‌بی‌سی نه فقط جلوی نام همه‌ی روحانیان دولتی از عنوان حضرت آیت‌الله سود می‌جوید بل‌که نام رهبر جمهوری اسلامی ایران را هم با عنوان‌های خاص و ویژه‌ای بر زبان می‌آورد. گویا انتظار دارد تا روزی آب رفته‌ی اصلاح‌طلبیِ درون- حکومتی دو باره به جو بازگردد. ولی او پس از ماجرایی که پسرش در ویکی‌لیکس و حادثه‌ی دکل‌های به سرقت رفته پیش آورد، برای همیشه از مصاحبه‌های اداواری با بی‌بی‌سی کناره گرفت. بدون آنکه بخواهد در مورد حوادث پیش‌آمده توضیحی در اختیار رسانه‌ها بگذارد. ناگفته نماند عطاءالله مهاجراتی که کتاب آیات شیطانی خود را به خواست رهبر جمهوری اسلامی نوشته بود، در دوره‌ی وزارتش در ارشاد چاپ بیست و ششم آن را بین کارمندانش خیرات می‌کرد.
در ایران معاصر حذف القاب با نام و یاد امیرکبیر پیوند می‌خورد. با همین سیاست جدید و نو بود که کار و بار شاهِ صاحب‌قران هم از رونق افتاد. اما او بر بستری از نارضایتی عمومیِ دربار و درباریان تصمیم‌سازی امیر را تاب نیاورد و به مرگش رضایت داد.

پس از امیرکبیر، پهلوی اول نیز ضمن الگوگیریِ ناشیانه از فرهنگ اروپایی حذف القاب را برای همه‌ی ایرانیان واجب و لازم شمرد. او که یک‌تنه به جای مجلس و همه‌ی مردم تصمیم می‌گرفت بنا را بر آن گذاشت تا از شناسنامه‌ی ایرانیان لقب‌ها و عنوان‌های تعارفی را به دور بریزند. در این برآیند قرار شد تنها نام و نام خانوادگی افراد در شناسنامه‌ها باقی بماند و مابقی حذف گردد. میرزا، سید، آقا، امیر، خان، حاجی، مشهدی، کربلایی، سلطنه و دوله همه بخش کوچکی از همین عنوان‌های بی‌خاصیت شمرده می‌شد که در شناسنامه‌های جدید از اسم و رسم افراد پاک شد.

در همین راستا شوخی‌هایی نیز بین مردم پا گرفت. چنانکه گفته می‌شد که به آقابزرگِ حاجی‌میرزا، شناسنامه‌ای بدون نام و نام خانوادگی داده‌اند. چون در متن شناسنامه به جای آقابزرگ و حاجی‌میرزا خطِ فاصله کشیده بودند. اما نمایش‌هایی از این دست تنها در عرصه‌های تبلیغی به کار شاه می‌آمد. چنانکه صدها لقب نو و تازه از زمان خود او باب شد و در مکاتبات عمومی و اداری نیز متداول گشت. حتا در خود دربار عنوان‌های اعلی‌حضرت و والاحضرت مثل نقل و نبات بر سر شاه و شاهزادگان پهلوی فرومی‌ریخت. ضمن آنکه پهلوی اول که همیشه پاسداری از زبان فارسی را امری لازم و مغتنم می‌شمرد چه بسا در این عرصه کم می‌آورد و گاهی به زبان عربی می‌آویخت.

پهلوی دوم هم از سر تظاهر و تصنع راه پدر را پیش گرفت. تا آنجا که در جست‌وجوی ناسیونالیسمی کور و بی‌ریشه لقب آریامهر را برای خود مناسب دید. در همین دوره و زمانه نیز بخش‌نامه‌ی هویدا در خصوص حذف عنوان‌های غیر رسمی تنها به تعارفی دولتی شباهت داشت که کسی خود را در پذیرش آن ملزم نمی‌دید.

پس از انقلاب پنجاه و هفت دولت میرحسین موسوی بخش‌نامه‌ای را به ادارات ابلاغ کرد که بر پایه‌ی آن مدیران دولتی از به کارگیری عنوان‌های ساختگی برای افراد نهی شده بودند. در همین بخش‌نامه گفته می‌شد که تنها پزشکان می‌توانند از عنوان دکتر در جلوی نامشان سود جویند. این بخش‌نامه در زمانی صادر شده بود که عنوان حضرت آیت‌الله، آیت‌الله‌العظما، حجت‌الاسلام و ثقة‌الاسلام مثل مور و ملخ از آسمان بر سر مردم فرومی‌ریخت. حتا در الگوپذیری از صرف و نحو عربی همه‌ی آن‌ها را جمع می‌بستند: حضرات آیات عظام، حجج اسلام و علمای اعلام بخش کوچکی از القاب و عنوان‌های جدید شمرده می‌شدند که کاربری آن‌ها در رسانه‌های دولتی همگانی گشت. چیزی که همچنان تا امروز هم وجاهت بی‌چون و چرای خود را در رسانه‌های ایران دنبال می‌کند. ولی مردم شوخی‌های زبانی و شفاهی خود را همواره در این خصوص به کار گرفته‌اند. همچنان که امروزه عبارت‌های حضراتِ آفاتِ صغار، حجج اسلاو و یا علمای اَحلام در ابعادی وسیع بین تمامی مردم رواج دارد. حتا در حوزه‌های علمیه نیز به شوخی و طنز نمونه‌های طنز‌آمیز و پرشماری از آن را دنبال می‌کنند.

با تمامی این احوال در کتابداری و آرشیو اطلاعات، کاربری نام واحدی از افراد اهمیت می‌یابد. حتا این نام‌ها به حتم باید با املای واحدی نوشته شوند. طبیعی است که در این عرصه اگر چنانچه املای یکسانی از نام و اسم ملاک و میزان قرار نگیرد، بایگانی همسانی نیز از اسناد این گروه از افراد در کار نخواهد بود. به همین دلیل در بایگانیِ اسناد و مدارک همواره و همیشه لقب و عنوان اضافی را از نام افراد به دور می‌ریزند تا به املای واحدی از نام ایشان دست یابند. همچنان که در رده‌بندی کتاب‌ها در کتاب‌خانه و یا مرکز آرشیوِ داده‌های تاریخی تنها به نام و نام خانوادگی روح‌الله خمینی کفایت می‌ورزند. ابتدا نام خانوادگی خمینی را می‌آورند و سپس با انتخاب ویرگول نام روح‌الله را می‌نویسند. با اتخاذ چنین شیوه‌ی همسانی هرکسی در سراسر دنیا به آرشیو کتاب‌ها و اسناد روح‌الله خمینی نیز دست خواهد یافت.

روزنامه‌نگاران هم از این شیوه‌ی همگانی بر کنار نمی‌مانند. چون با نگاهی واحد و همسان به تمامی شهروندان می‌نگرند. آن‌ها حتا می‌توانند پس از ذکر نام روح‌الله خمینی بنویسند "بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران" یا پس از نام علی خامنه‌ای بیاورند: "رهبر جمهوری اسلامی ایران"، ولی نمی‌توانند در فضایی آزاد و دموکراتیک برای ایشان لقب و عنوان بسازند.

بسیاری از روزنامه‌های داخل ایران در دوره‌ی محمد خاتمی از چنین شیوه‌ی عالمانه‌ای سود می‌بردند. اما متأسفانه عمر این گروه از روزنامه‌های حرفه‌ای و مستقل چندان نپایید. ضمن آنکه همان زمان نیز بسیاری از نهادهای حکومتی نارضایتی خود را از اتخاذ چنین راهکاری اعلام می‌نمودند و حتا آن را برای گروه‌های ویژه‌ای از حکومتیان توهین‌آمیز می‌دانستند.

اما اکنون بسیاری از رسانه‌های فرامرزی از همین نگاه حکومتی در داخل ایران، جهت بازتاب اخبار خویش سود می‌جویند. تا جایی که کاربری عنوان حضرت آیت‌الله را در جلوی نام بسیاری از روحانیان ایران برای خویش واجب می‌بینند. در همین راستا در گزارش‌ها و اخبار بی‌بی‌سی همیشه عنوان آیت‌الله را برای رهبر جمهوری اسلامی لازم می‌شمارند. ضمن آنکه بی‌بی‌سی مصاحبه‌شوندگان خود را همواره از گروه‌هایی برمی‌گزیند که بسیاری از ایشان سمت و سوی حکومت جمهوری اسلامی را در پیش دارند. همین مصاحبه‌شوندگان از کاربری عنوان حضرت آیت‌الله برای روحانیان بسته و وابسته به حکومت ایران چیزی کم نمی‌گذارند. به طبع بی‌بی‌سی مستندات صوتی و تصویری کافی و لازمی نیز از آنچه گفته شد در آرشیو خود دارد که می‌تواند در اختیار هر ناظر مُنصفی قرار گیرد.

مصاحبه‌های عطاء‌الله مهاجرانی را می‌توان نمونه‌‌های روشنی از این مستندات بی‌بی‌سی دانست. چون او در مصاحبه‌های حضوری و یا غیر حضوری خویش با بی‌بی‌سی نه فقط جلوی نام همه‌ی روحانیان دولتی از عنوان حضرت آیت‌الله سود می‌جوید بل‌که نام رهبر جمهوری اسلامی ایران را هم با عنوان‌های خاص و ویژه‌ای بر زبان می‌آورد. گویا انتظار دارد تا روزی آب رفته‌ی اصلاح‌طلبیِ درون- حکومتی دو باره به جو بازگردد. ولی او پس از ماجرایی که پسرش در ویکی‌لیکس و حادثه‌ی دکل‌های به سرقت رفته پیش آورد، برای همیشه از مصاحبه‌های اداواری با بی‌بی‌سی کناره گرفت. بدون آنکه بخواهد در مورد حوادث پیش‌آمده توضیحی در اختیار رسانه‌ها بگذارد. ناگفته نماند عطاءالله مهاجراتی که کتاب آیات شیطانی خود را به خواست رهبر جمهوری اسلامی نوشته بود، در دوره‌ی وزارتش در ارشاد چاپ بیست و ششم آن را بین کارمندانش خیرات می‌کرد.

پیداست که چنین روی‌کردی چنان افتضاحی بین مخاطبان بی‌بی‌سی برمی‌انگیزد که مردم همگی بی‌کم و کاست لب به اعتراض می‌گشایند. در نمونه‌ای از آن، چندی پیش عنایت فانی در یکی از برنامه‌ها حضور یافت و به صراحت از بینندگان بی‌بی‌سی عذر خواست. طبیعی است که برائت‌جویی و پاسخ‌هایی از این دست، هرگز نخواهد توانست تمامی کاستی‌های بی‌بی‌سی را بپوشاند. چون مجریِ اخبار روزانه‌ی بی‌بی‌سی با یکی از وکیل‌های تسخیریِ اعدام‌شدگان مصاحبه‌‌ای به عمل آورده بود. او هم از نگاه گردانندگان زندان اوین و دادستانی انقلاب بر اعدام‌های صورت گرفته‌ از سوی جمهوری اسلامی صحه می‌گذاشت. به عبارتی روشن‌تر در نمونه‌هایی همانند این، بی‌بی‌سی تا حد سخن‌گوی غیر رسمی قوه‌ی قضاییه‌ی ایران نزول می‌کند.

بی‌بی‌سی در حالی به روحانیان ایران عنوان حضرت آیت‌اللهی می‌بخشد که در گردشِ کار داخلی‌ا‌ش، جهت اظهارِ خصوصیت و دوستی از نام کوچک برای نامیدن کارکنان و همکاران‌ خویش سود می‌جوید. حتا در این فرآیند چه بسا نام خانوادگی خبرنگاران و گزارش‌گران خود را به فراموشی می‌سپارد. متأسفانه در الگوپذیری از بی‌بی‌سی همین شیوه‌ها را رسانه‌های برون‌مرزی دیگر هم الگو قرار می‌دهند، تا به ظاهر از رقیب پرمخاطب خویش جا نمانند.

اتخاذ شیوه‌هایی از این دست همچنان شایعاتی را در داخل ایران بین مردم دامن می‌زند که گویا برکناری صادق صبا به بازگشایی "سفارت بریتاینای کبیر" در ایران ارتباط داشته است. انگار او را در بده‌-بستانی خودمانی ضمن بازی برد- برد (!) کنار گذاشته‌ باشند.

آیا با تکذیب این گفته‌ها چیزی از ذهن مردم پاک خواهد شد؟

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد