شهرداری تهران چهار سال پیش مشکل ترافیک بازار تهران را بهانه گذاشت و به احداث پیادهراه در خیابان شمالی آن اقدام نمود تا شاید بتواند از بار ترافیک خودروها در این محدوده بکاهد. اما هیچوقت به هدف موهوم و غیر کارشناسی خویش دست نیافت و همچنان بر گرههای ترافیکی کور این منطقه افزود. در نتیجه مشکل پیش آمده هر روز وسعت و گسترهی بیشتری گرفت. تاجایی که اینک آسیبهای ناشی از پیادهراه بازار تهران به یکی از چالشهای اصلی بین شهروندان تهرانی و مدیران شهرداری مبدل گشته است. اما با این همه شهرداری حاضر نیست بر اشتباهات خود گردن گذارد و دیدگاه شهروندان تهرانی و متخصصان امور شهری را بپذیرد.
گفتنی است که در این طرح غیر کارشناسی، راه خودروها مسدود شد تا عابران پیاده بتوانند از فضای آن جهت آمد و شد شهری استفاده به عمل آورند. ولی برخلاف پیشبینیهای به عمل آمده پیادهراه جدید هم نتوانست پاسخگوی حجم پرتعداد عابرانش باشد. چیزی که به حتم در اقتصاد شلختهی شهر تهران ریشه دارد. ضمن آنکه در همین فضای آشفته و شلوغ جهت آمد و شد عابران از کالسکه سود میجویند که توسط اسبهایی بیرمق از این سو به آن سو کشیده میشوند. اما گاریهایی که نام کالسکه بر خود نهادهاند به همین آسانی نمیتوانند از دیوار پرازدحام جمعیت انسانها بگذرند.
در ابتدای پیادهراه بازار تهران ایستگاه مترو را جانمایی نمودهاند که مسافران در آنجا نیز جهت رفت و برگشت بیصبرانه به صف میشوند. چون در احداث ایستگاه متروی بازار فضای کافی و لازم برای آمد و شد مسافران پیشبینی ننمودهاند. از مدیران مترو هم کسی حاضر نیست بر تنگناهای پیشآمده گردن گذارد و یا برای رفع آن اقدام عاجل به عمل آورد. در این آشفتگی، حجم پرشمار مسافران از درب خروجی مترو به پیادهراه مملو از جمعیت کشانده میشود. ضمن آنکه در همین فضای شلوغ و به هم ریخته محیطی مناسب برای فعالیت خفتگیران، جیببران و زورگیران آماده میگردد. همچنان که جلوی چشم پلیس از دست عابران موبایلشان میربایند، جیبهایشان را خالی میکنند و خریدهایشان را به غارت میبرند. اگر چه پلیس همه جا حضور دارد اما مترسکی بیش نیست. بدون تردید خلافکاران هم به مترسک بودن پلیس پی بردهاند. چون بدون ترس و واهمه جلوی چشمان پلیس به هدف خود جهت سرکیسه کردن مردم دست مییابند. ولی توصیهی پلیس به مردم این است که از تعقیب دزد بپرهیزند چراکه امکان دارد با واکنش خشونتآمیز دزدان روبهرو گردند.
ناگفته نماند که در هر گوشهای از پیادهراهِ بازار تهران ردیفهایی از ونهای پلیس نیز به صف شدهاند. آنان فقط طعمههای خود را بین مردم میجویند. بدون شک زنان و دخترانی که چند تار مو از روسریشان بیرون ریخته باشد، میتوانند طعمهی خوبی برای شکار پلیس به حساب آیند. چون دنیای پلیس ضمن پرهیز از خواست شهروندان با دنیای حکومت چندان فرق و فاصله ندارد. آنان نیز همانند دولت و دولتیها نمیخواهند از چاپیدن مردم جا بمانند. در نتیجه به طور مستقیم و حضوری به گرفتن سهم خود از مردم رضایت میدهند.
در پیادهراه هفده شهریور هم به گونهای دیگر همین نمایشنامه بازنویسی میگردد. پیادهراهی که از سه سال پیش در فضای پرتنش مدیران شهرداری رها شده است. چون این پیادهراه نیز برخلاف وعده و وعیدهای فراوان هیچ وقت نتوانسته است به اهداف شهری خود دست یابد. یادآور میشود شهرداری تهران که با پول عوارض مردم برای امام حسین و ابوالفضل ضریح ساخته بود انتظار داشت تا ضریح قدیمی آنان را در میدان امام حسین (فوزیه) به نمایش بگذارد. چیزی که واکنش منفی دولت و مراجع دولتی را به دنبال داشت. اما شهرداری پیش از مخالفت دولتیها ضمن صرف هزینههای هزاران میلیاردی ساختمانهای تجاری و مسکونی اطراف میدان امام حسین را در طرح آزادسازی خود تخریب نمود تا مسجد امام حسین در کنار میدان قرار گیرد. سپس دو گلدسته هم برای مسجد ساختند و در نمای عمومی آن دست بردند تا به گمان خودشان مسجد با ضریحهای داخل میدان همسان شود.
این طرح از همان ابتدا اعتراض مداوم کاسبان و ساکنان محلی میدان امام حسین و خیابان هفده شهریور را به دنبال داشت. چون قرار بود که گروههایی از مردم ضمن از دست دادن محل سکنا و کسب خود از آنجا بکوچند و یا به تغییر کاربری ملک تجاری خویش رضایت دهند. ولی شهرداری که گوشش به حرف مردم بدهکار نبود، اعتنایی به این اعتراضها ننمود. اینک گزارش نمایندگان شورای شهر تهران حکایت از آن دارد که نود و هشت در صد از ساکنان محلهی هفده شهریور نارضایتی خود را از اجرای این طرح اعلام نمودهاند. ضمن آنکه اجرای غیر کارشناسی همین طرح به اهداف خود جهت تبدیل میدان امام حسین به زیارتگاهی عوامانه برای مردم دست نیافت.
مشکل پیادهراهها و پیادهروها در جاهایی دیگری از شهر تهران هم به شکلی ویژه نمود مییابد. چنانکه پیادهروهای میدان انقلاب هم سالهاست که همانند بازار تهران نمیتواند پاسخگوی تردد عابران خود باشد. در همین فضای تنگ و حقیر مردم نیز ناخواسته و بیاراده به همدیگر تنه میزنند و یا پاهای هم را لگد میکنند. تا جایی که در فضای پیادهروهای میدان انقلاب حرمت عابران نیز ته میکشد و هنجارهایی خشونتآمیز بین عابران پا میگیرد که چه بسا به پرخاشهای غیر اخلاقی میانجامد. از مدیران شهری نیز کسی نسبت به فهم آنچه که در این پیادهراهها میگذرد، رغبت نشان نمیدهد. چنانکه مدیران شهری برای درآمدزایی خودشان ابتدا پلی برای عابران پیاده در قسمت جنوبی میدان انقلاب نصب نمودند، اما پس از گذشت سه سال دو باره به برچیدن آن اقدام کردند.
عدم دسترسی عابران به پیادهرو یا پیادهراهی مناسب از میدان انقلاب تا چهاراه ولی عصر همچنان ادامه مییابد و در آنجا از دو سوی خیابان ولی عصر فضایی از چهارراه جمهوری گرفته تا میدان ولی عصر را در اختیار میگیرد. احداث غیر کارشناسی و بیرویه زیرگذر چهارراه ولی عصر هم هیچگاه نتوانسته است بر کاستیهای پیشآمده فایق آید. چون شهرداری از فضای آن در راستای اهداف ضد فرهنگی خود سود میجوید و شهروندان تهرانی نیز در فضای پر پیچ و خم آن از مسیریابی صحیح و درست جا میمانند.
همچنین مشکل پیادهراه بازار تهران در ابعادی کوچکتر در بازار تجریش نیز دیده میشود. اما شهرداری به جای مدیریت کارشناسانهی موضوع به تراکمفروشی و پاساژسازی در حاشیههای میدان تجریش رضایت میدهد. با این ترفند پیادهراه شمالی بازار تجریش نیز به مکانی ناامن و پرازدحام برای عابران خود مبدل شده است. مشکلی که از دو سوی میدان قدس و میدان تجریش تا حیاط امامزاده صالح گسترش مییابد.
از سویی دیگر مأموران شهرداری با همکاری نیروی انتظامی در فضای همین پیادهراهها به دستفروشان یورش میبرند و ضمن ضرب و شتم ایشان اموالشان را هم به یغما میبرند. آنان همسو با کل حاکمیت ضعفهای خود را در مدیریت شهر به پای مردم مینویسند.
جدای از این، پیادهراههای تهران بر خلاف انتظار فضای امنی برای شهروندان تهرانی فراهم نمیبیند. در همین راستا رانندگان موتور سیکلت جلوی چشمان پلیس در هر گوشهای از آن جولان میدهند، بدون آنکه واکنشی را در پلیس برانگیزند. همه جا پلیس نظارهگر ماجرا است اما هیچگاه به وظیفهی قانونی خود عمل نمیکند. گویا پلیس اهداف دیگری را در سر می پروراند که تنها با خواستهای غیر مردمی حکومت همخوانی و همسویی دارد.
بر خلاف آنچه که در جهان میگذرد در پیادهراههای تهران هویت اجتماعی شهر و شهروندان را به فراموشی میسپارند. بر بستر چنین دیدگاهی حضور نمادهای شهری را نیز نادیده میانگارند. حتا در همین پیادهراهها آلودگی بصری از هر سویی موج میزند و بر ذهن خستهی عابران خود سنگینی میکند. جدای از این نخالهها و ضایعات فیزیکی در هر گوشهای تلنبار شدهاند، بدون آنکه نسبت به جمعآوری آنها تا پایان روز تدبیری بیندشند. در نتیجه عابران هم نیازی نمیبینند تا زبالههای شخصی خود را در فانها و مخزنهای ویژه بریزند.
اگر چه در پیادهروها و پیادهراههای تهران جای سوزن انداختن هم نیست ولی مدیران شهری همچنان ضمن تراکمفروشی به حراج فضای حیاتی شهر ادامه میدهند. با همین حقه هر روز بیش از گذشته کالبدی تکیدهتر از از پیادهروها به نمایش در میآید./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد